با سلام
پسری هستم 30 ساله، که از سن 20 سالگی در آمریکا زندگی میکنم.
از زمان ورود به آمریکا و دیدن صحنه هایی که هر کسی را تحریک میکند، با توجه به مقید و مذهبی بودنم، صبر پیشه کردم. اما متاسفانه در آن زمان که نوجوانی بیش نبودم به خود دلداری میدادم که تمامی این لذت ها را با همسر خود روزی خواهم داشت. این فکر به نوبه خود خوب است، اما باعث شد من یک همسر رویایی در ذهن پرورش دهم که ظاهرش برای من بسیاااار زیبا و دلرباست.
مشکل من اکنون افراط در این تصور است. به صورت وحشتناک زیادی ظاهر برایم مهم شده است به حدی که بارها دخترهایی در زندگی من وارد شده اند که بسیار متین و عاقل بوده اند و از لحاظ اخلاقی کوچکترین عیبی من نمیتوانستم روی آنها بگذارم، اما چون از لحاظ ظاهری برایم جذاب نبوده اند (مثلا همه چیز دختر خوب بود، اما پوستش سفید نبود و من پوست سفید خیلییییییییی برایم مهم است) اصلا نمیتوانستم به بودن با آن دختر لحظه ای بیاندیشم.
علاوه بر ظاهر افراد، ظاهر خودم هم بسیااااار برایم مهم شده.
میخواستیم پاک باشیم و خود را حفظ کنیم، اما گرفتار این اخلاق بد شدیم. نمیدانم خود را چگونه درمان کنم و بسیار از این موضوع ناراحتم.
موقعیت های زندگی را یکی یکی از دست میدهم صرفا به خاطر مسایل بی اهمیتی در ظاهر.
چه کنم؟
با تشکر
علاقه مندی ها (Bookmarks)