RE: کمکم کنید آرامش به درونم برگرده
سلام دوست خوبم
راستش من ا زمشکلات شما خبر ندارم ولی چیزایی که دستگیرم شد...
منم خودم از اون تیپ ادمام که به خاطر زندگیم درسم رو گذاشتم کنار(رتبه یک موسسه ماهان بودم)
من برخلاف سایر دوستان به دنبال این نیستم که بگم تو این اشتباهات رو کردی.اعتقاد دارم دیگه تموم شده.الان باید ببینی کار درست چیه.
خودکشی هم تازه شروع بدبختیاست.دور از جون اگه بمیری تا آخر باید تو جهنم بسوزی.اگرم نه میگن دیوونه ای و هزار تا بدبختی دیگه.انقدر ضعف نشون نده.
اگه تونستی لینک مسائل قبلیت رو بذار تا اونچه که از دستم برمیاد رو برات انجام بدم.
ضمنا برای خوب شدن رابطه ات با شوهرت سوره مزمل رو بخون.خیلی جواب میده.
یه چیز دیگه دوست عزیزم.فکر میکنم یکمی زیادی رو کارا همسرت زوم کردی.احساساتت تا حدودی منفی شده.اینجوری فقط خودت رو اذیت میکنی.میدونم سخته.ولی اتفاقا ابراز خوشحالی کن از اینکه همسرت پیش خواهرشه (حتی اگر بدترین خواهر شوهر دنیا باشه).اونوقت میبینی با کله برمیگرده.
همسر منم اینجوریه دقیقا.(البته الان ارتباطی با خواهراش نداره) میخواست منو ناراحت کنه از صبح میرفت خونه خواهرش تا 12 شب.اوایل که بی تجربه بودم خیلی بی تابی میکردمو زنگ میزدمو گریه میکردم.اونم از اومدن بیشتر امتناع میکرد.
ولی کمی که تجربه ام زیاد شد خودم روزای تعطیل لباس براش اتو میکردم و میگفتم برو به خواهرت سر بزن!!!اون موقع دیگه به هیچ عنوان نمیرفت !!
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)