زندگی نکته مرموزی نیست
غیر تبدیل شب و روزی نیست
تلخ و شوری که بنام عمر است
راستی که آش دهن سوزی نیست
**از دکتر نصرت الله کاسبی**
تشکرشده 926 در 486 پست
زندگی نکته مرموزی نیست
غیر تبدیل شب و روزی نیست
تلخ و شوری که بنام عمر است
راستی که آش دهن سوزی نیست
**از دکتر نصرت الله کاسبی**
گرد آفرید (شنبه 18 اسفند 86)
تشکرشده 192 در 78 پست
به دريا شكوه بردم از شب دشت،
وز اين عمري كه تلخ تلخ بگذشت،
به هر موجي كه مي گفتم غم خويش؛
سري ميزد به سنگ و باز مي گشت .!
***فریدون مشیری ***
تشکرشده 192 در 78 پست
با سلام
***
موج، مي آمد، چون كوه و به ساحل مي خورد !
از دل تيره امواج بلند آوا،
كه غريقي را در خويش فرو مي برد،
و غريوش را با مشت فرو مي كشت،
نعره اي خسته و خونين ، بشريت را،
به كمك مي طلبيد :
- « آي آدمها ...
آي آدمها ... »
ما شنيديم و به ياري نشتابيديم !
به خيالي كه قضا،
به گماني كه قدر، بر سر آن خسته ، گذاري بكند !
« دستي از غيب برون آيد و كاري بكند »
هيچ يك حتي از جاي نجنبيديم !
آستين ها را بالا نزديم
دست آن غرقه در امواج بلا را نگرفتيم،
تا از آن مهلكه - شايد - برهانيمش،
به كناري برسانيمش ! ...
موج، مي آمد، چون كوه و به ساحل مي ريخت .
با غريوي،
كه به خواموشي مي پيوست .
با غريقي كه در آن ورطه، به كف ها، به هوا
چنگ مي زد، مي آويخت ...
ما نمي دانستيم
اين كه در چنبر گرداب، گرفتار شده است ،
اين نگونبخت كه اينگونه نگونسار شده است ،
اين منم،
اين تو،
آن همسايه،
آن انسان!
اين مائيم !
ما،
همان جمع پراكنده،
همان تنها،
آن تنها هائيم !
همه خاموش نشستيم و تماشا كرديم .
آن صدا، اما خاموش نشد .
- « ... آي آدم ها ... »
« آي آدم ها ... »
آن صدا، هرگز خاموش نخواهد شد ،
آن صدا، در همه جا دائم، در پرواز است !
تا به دنيا دلي از هول ستم مي لرزد،
خاطري آشفته ست،
ديده اي گريان است،
هر كجا دست نياز بشري هست دراز؛
آن صدا در همه آفاق طنين انداز ست .
آه، اگر با دل وجان، گوش كنيم،
آه اگر وسوسه نان را، يك لحظه فراموش كنيم،
« آي آدم ها » را
در همه جا مي شنويم .
در پي آن همه خون، كه بر اين خاك چكيد،
ننگ مان باد اين جان !
شرم مان باد اين نان !
ما نشستيم و تماشا كرديم !
در شب تار جهان
در گذركاهي، تا اين حد ظلماني و توفاني !
در دل اين همه آشوب و پريشاني
اين از پاي فرو مي افتد،
اين كه بردار نگونسار شده ست،
اين كه با مرگ درافتاده است،
اين هزاران وهزاران كه فرو افتادند؛
اين منم،
اين تو،
آن همسايه !
آن انسان،
اين مائيم .
ما،
همان جمع پراكنده، همان تنها،
آن تنها هائيم !
اينهمه موج بلا در همه جا مي بينيم،
« آي آدم ها » را مي شنويم،
نيك مي دانيم،
دشتي از غيب نخواهد آمد
هيچ يك حتي يكبار نمي گوئيم
با ستمكاري ناداني، اينگونه مدارا نكنيم
آستين ها را بالا بزنيم
دست در دست هم از پهنه آفاق برانيمش
مهرباني را،
دانائي را،
بر بلنداي جهان،
بنشانيمش ... !
- « آي آدم ها ... !
موج مي آيد ... »
*****
<<<<<< فریدون مشیری >>>>>>
تشکرشده 0 در 0 پست
هزاران سال با فطرت نشستم**************بدو پیوستم و از خود گسستم
ولیکن سرنوشتم این سه حرف هست******** تراشیدم، پرستیدم ، شکستم.
تشکرشده 537 در 283 پست
سلام گرد آفريد ؛
اين قسمت مثل اشعار برگزيده است اينجام ميشه هر شعري نوشت؟؟؟
اگه شبيه اونه پس اونجا چي ميشه ؟
تشکرشده 1,965 در 675 پست
((زندگی))
زندگی،
قصیده بلند ،
آرزوهایی است،
به رنگ آسمان.
زندگی،
تر جیع بند باران است،
در لهجه ترانه های ،
زیتون.
زندگی،
تصویر نیلوفرهای،
عاشق است،
در قاب چشمان،
مسافران عاشق،
که از دیدن باران،
جغرافیای خوشبختی را،
در شبنم دستهایشان ،
جستجو میکنند.
زندگی،
ردّ پای،
خورشید است،
که از میان ،
پاییز زخمی،
پدیدار می شود.
زندگی،
طعم چند،
شاخه نبات،
و بوی شکوفه های،
نارنج است.
زندگی ،
رقص محبوب،
شقایق هاست.
_____________((رها))
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)