سلام وخسته نباشی خدمت دوستان عزیز
من 23سالمه وشوهرم30سال مایه دختر ناز5/1داریم.4ساله که ازدواج کردیم من مدرک کارشناسی دارم وشاغلم همسرم فوق دیپلمه وشغل آزاد داره شغل آزادی که6ماه درسال برقراره و6 ماه دیگه همسرم بیکاره.این موضوع منو خیلی ناراحت میکنه خانواده ام خیلی بااین موضوع مشکل دارن.جالب اینجاست که توی 6ماه بیکاری از نظر خرج زندگی خیلی دچار مشکل میشیم.4سال سختی رو پشت سر گذاشتیم اگه بخوام بگم میشه شاهنامه البته از وقتی که من رفتم سرکار اوضاع بهتر شده.مشکل اصلی من باطرز فکر همسرمه بهش میگم اون موقع که بیکاری باید هرطور که شده بری کار کنی هرکاری حتی کارگری اما اون کسرشان خودش میدونه که کاری بکنه که کلاسش بیاد پایین حتی اگه پولی نداشته باشیم به خودش زحمت هیچ کاری رو نمیده ومیشینه توی خونه بارها باهم دعوا افتادیم بارها باهم صحبت کردیم ولی فایده نداره من از تابستان امسال رفتم سرکار واون 2ماه تو خونه بود و بچه رو نگه داشت بعد که کارش شروع شد بچه رو گذاشتیم مهد البته الان فصل کارش هست که از ساعت8 صبح تا 8شب سرکاره اما از اول اردیبهشت تا مهر بیکاره ودست به هیچ کاری نمیزنه مگر بچه داری وغذا درست کردن برای خودمون.دیگه خسته شدم که 6 ماه شوهرمو12ساعت نبینم و6ماه دیگه 24ساعته ببینمش واون اصلا این موضوع رو درک نمیکنه ومیگه تودوست نداری من یه نفس راحت بکشم.اون خیلی مغروره بااین مشکل بزرگی که توزندگیمون داریم ولی همو خیلی خیلی دوست دارم من عاشقشم وبراش میمیرم اونم به من ابراز علاقه میکنه همیشه منو بو میکشه ومیگه بوی بدنت به من آرامش میده ولی نمیدونم چرا بااین همه علاقه راضی نمیشه پا رو غرورش بذاره ودنبال کار معمولی تو موقع بیکاریش بره اینم بگم که من اصلا پرتوقع نیستم و خودم همه روزه حتی جمعه ها به سرکار میرم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)