به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 بهمن 91 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1390-5-13
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    1,588
    سطح
    22
    Points: 1,588, Level: 22
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    224

    تشکرشده 228 در 80 پست

    Rep Power
    23
    Array

    من و دلی که سخت شکستمش

    سلام دوستان. چند ماه پیش در کلاس مهمی ثبت نام کردم. در خارج از کشور زندگی می کنم. همکلاسی هایم اکثراً متاهل بودند. یک خانم از اروپای شرقی هم همکلاسی ام بود. کم کم در کلاس با هم صمیمی شدیم. برایم در ابتدا جذابیت جنسی داشت. با او آشنا شدم. او هم تمایل زیادی به نزدیک تر شدن در رفتارش مشاهده می شد. مشکل یک چیز بود و آن سن او بود. جای مادرم بود. 20 سال از من بزرگتر و مطلقه. یک خانم بلوند و خوش اندام اما بسیار از من مسن تر. به عاقبت رابطه نمی اندیشیدم. با کسی نبودم و اشکالی نمی دیدم در اینکه به او نزدیک تر شوم. کم کم به خانه ی هم رفت و آمد کردیم و گاهی اوقات با هم بیرون هم می رفتیم.

    اگر چه با اینکه ظاهر خوبی داشت من حس خوبی از راه رفتن کنار او نداشتم. فکر می کردم مردم خیابان با دیدن ما در کنار هم قضاوت جالبی نخواهند داشت. به او ابتدای آشنایی گفتم که قرار است از هموطنانم کسی به این کشور بیاید و قرار است با آن خانم آشنا شوم و اینجوری موقتی بودن رابطه را به او گوشزد کردم. رابطه ی جنسی بین ما شکل گرفت. دوست داشت که من مثل شوهرش هر روز به او سر بزنم و وقتم را با او بگذارانم. همیشه با من مهربان و خوش رفتار بود.

    کوچکترین نکته ی منفی در رفتارش نسبت به خودم ندیدم. محبتش زلال بود. او مرا دوست می داشت. از صمیم قلب. و این از یک طرف خوشایند بود و از طرفی برایم نگران کننده. فکر می کردم عاقبت چه خواهد شد. من می خواهم با فردی هم سن خود ازدواج کنم و خانواده تشکیل دهم و فرزند دار شوم اما این خانم جای مادرم است و خود 3 فرزند بزرگسال دارد. که البته با او زندگی نمی کردند. محبت های خالص او را می دیدم اما نمی توانستم مثل او با او باشم. تنها دلیلش هم این اختلاف سن بسیار فاحش بود. نپرسید که چرا شروع کردی. خودم هم فکر نمی کردم ایشان به من اینقدر علاقمند بشوند و رابطه ابعاد دیگری بگیرد زیرا که در این جوامع ارتباط عمیق به راحتی اتفاق نمی افتد و انسان ها زیاد احساساتی نیستند.
    منزل او که می رفتم برایم غذا آماده می کرد. به من اهمیت می داد. من هم همیشه با احترام با او برخورد می کردم. اما آنقدر که او توقع داشت با او وقت نمی گذراندم.

    تا اینکه از بودن در این رابطه هراسان شدم. و به دلیلی که مایل نیستم بگویم صلاح دیدم آن را زود به پایان ببرم. من دل او را بارها با حرف هایم شکستم. به او همواره می گفتم که ما نمی توانیم مدت زیادی با هم باشیم زیرا که سن من و شما به هم متفاوت است. و واقعاً مشکلم فقط سن او بود و نه هیچ چیز دیگر. او همه ی آنچه را که من از یک یار و همراه می خواستم به من می داد. به او می گفتم که اگر من هم سن شما و یا شما هم سن من بودید قضیه کاملاً متفاوت می بود و این رابطه به خوبی ادامه می یافت. اما او انگار من را نمی فهمید. به حساب علاقه اش می گذارم. می گفت من که با سن تو مشکلی ندارم. می گفت خیلی ها را می شناسد که با این اختلاف سنی هم زوج خوبی با هم شدند. می گفت مشکل این است که تو مرا دوست نداری وگرنه برای حفظ این عشق تلاش می کردی. من به او گفتم که تو تمام خوبی هایی را که من می خواهم چه ظاهری و چه باطنی داری اما زندگی ما در دو برهه ی متفاوت است و من تازه اول راهم ولی شما ازدواج کردی و بچه دار هم شدی. خلاصه این خانم حرف های من را به حساب عدم علاقه می گذاشت اما واقعاً اینطور نبود. من دوستش داشتم و شاید اگر هم سنم بود عاشقش می شدم. خیلی تلخ مجبور شدم دل او را بشکنم.

    از او دور شدم درست زمانی که به هم خیلی نزدیک شده بودیم. حتی در تنهاییم از شکستن دل او اشک ریختم. چون پر از محبت بود و رقیق و پاک. ولی نمی توانستم خودم را در این رابطه ببینم و تعریف کنم. نه ملیت و نه فرهنگ و نه هیچ چیز دیگر مشکلی نبود. چرا که آنجا که دو فرد درک کامل متقابل داشته باشند سایر فاکتورها کم اهمیت می شود. از شکستن دل او عذاب وجدان گرفته ام. او لایق این رفتار من نبود. من را دعوت کرده بود و برای کریسمس غذا پخته بود. من به او قول دادم می آیم و زیرش زدم. دیروز تصمیم گرفتم از او کاملاً دور شوم. و ناچار خلف وعده کردم و او را بدجوری رنجاندم. و او به من گفت که دیگر دلش نمی خواهد من را ببیند. او به من گفت که تو از من سو استفاده کردی و من را مثل یک وسیله برای ارضاء نیازهایت دیدی. این حرف ها مثل پتک بر من فرود می آمد. روانم را داغون می کرد. واقعاً من قصد سوء استفاده از او را نداشتم. اگر هم سنم یا کوچکتر بود هیچ مشکلی با او نداشتم. الان هم می دانم که برای این مشکل راه حلی نیست. من مانده ام و دلی را که غیر عمد شکستم و عذاب وجدانی که دارم. اگر با او بیشتر می ماندم شاید در صورت جدایی دلش شکسته تر می شد.مجبور بودم در جایی به آن خاتمه دهم. به من گفت زخم ها به مرور زمان خوب می شوند اما جای آن ها از بین نمی رود.شنیدن این حرف ها تلخ بود. فکر نمی کردم زنی به سن او انقدر عاطفی باشد. من هم اگر ابتدا سمتش رفتم به این دلیل بود که در کشور خارجی دور از خانواده هستم و از اینکه با کسی نزدیک تر شوم تنهایی هایم را راحت تر پر می کرد ولی قضایا جدی شد، بیشتر هم از جانب او. می دانم که اظهار نفرت و عصبانیت او لحظه ای بوده و از ته دل از من متنفر نیست. من او را رنجاندم و عکس العمل او طبیعی بود. بعد از تعطیلات یک هفته ای دوباره تا 2 ماه دیگر با هم همکلاسی خواهیم بود و او را هر روز خواهم دید. سخت است. چه عکس العملی می توان داشت بعد از این ماجراها. می دانم که دیدن هر روزه ی من خیلی برایش سخت است زیرا با دیدنم خاطرات با هم بودن را به یادش می آید.
    آیا راهی برای ترمیم دل شکستگی او و کم شدن این عذاب وجدان هست؟ اگر چه من همیشه به او راست گفتم و به او گفتم که رابطه ام با او موقتی است اما او احساتش هیچ وقت اجازه ی باور این حرف را به او نداد. چه بد است که سرنوشت هر وقت فردی را سر راه انسان قرار می دهد باید عیب یا مشخصه ای در او باشد که نتوانی او را همیشه در کنار خود ببینی. من خود خواه بودم. می دانم. اما اکنون ناراحتم. ممنون می شوم اگر راهی به ذهنتان می رسد راهنماییم بفرمایید.

  2. کاربر روبرو از پست مفید شب شکن تشکرکرده است .

    شب شکن (دوشنبه 05 دی 90)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 بهمن 91 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    237
    امتیاز
    2,402
    سطح
    29
    Points: 2,402, Level: 29
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    818

    تشکرشده 848 در 197 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: من و دلی که سخت شکستمش

    سلام شب شکن
    خوبی؟ خوب خوب؟

    نهایت امر اینه که تو کار درستی ردی.
    کاری که هم به نفع خودت و هم به نفع او بود.
    تلخه، دردناکه . پا گذاشتن روی محبت دیگری و فراموش کردن و دل شکستن کسی که عاشقونه دوستت داره ، خیلی تلخه.
    اما...
    مهم اینه که کار درستی کردی. بیشتر از این بهش لطمه نزدی.
    هر چه قدر هم که رنج ببره اما بهتر از یه شکست بزرگتره.
    داداش جان شهامتت رو تحسین میکنم و ممنون که بیشتر از این به این بازی ادامه ندادی.

    اون خانم هم به زودی خواهد فهمید. درک خواهد کرد که تو کار درستی کردی.
    مواظب خودت باش. قوی باش.

  4. کاربر روبرو از پست مفید mehrabooni تشکرکرده است .

    mehrabooni (دوشنبه 05 دی 90)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 بهمن 91 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1390-5-13
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    1,588
    سطح
    22
    Points: 1,588, Level: 22
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    224

    تشکرشده 228 در 80 پست

    Rep Power
    23
    Array

    RE: من و دلی که سخت شکستمش

    ممنون از جوابتون. حالم که از لحاظ جسمانی بد نیست. از لحاظ فکری ذهنم درگیره. امیدوارم حرف شما درست باشه. فقط یه درسی که از زندگی گرفتم اینه که نمی شه به هیچ خانمی گفت که من یه مدت باهات هستم بعدش نیستم. حالا هر جای دنیا که باشه. خانم ها اگر در حرف هم بپذیرند در عمل نمی تونند. لطفاٌ سایر دوستان هم از نظراتشون من رو محروم نکنند. حتی اگر راه حلی به ذهنشون نمی رسه دیدشون رو به این ماجرا بیان کنند.

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array

    RE: من و دلی که سخت شکستمش

    دوست عزیز

    به نظر من شما بیشتر از اینکه دل اون خانم رو شکسته باشین روح خودتون رو شکستین و ازار دادین.

    در اینکه کار خوبی کردید این رابطه رو قطع کردید شکی نیست و اینکار بهترین کاری که کردید.

    ولی کاربدی که کردید جدای از سو استفاده از اون خانم حریم روح و روان خودتون رو شکستید

    و به کسی که شاید لایق روح و روان پاکتون نبود بخاطر جسمتون و ارضای نیازهای شهواتی تون اجازه ورود دادید.

    و به نظر من اینه که آزارتون میده.

    خداوند که خیلی کارها رو منع کرده و به طرق مختلف بهمون هشدار داده اجتناب

    کنیم بخاطر ضررهای روحی و جسمی که ممکنه در کوتاه مدت خودش رو نشون نده ولی در

    دراز مدت مطمئنن آثار مخربی داره و قلبمون رو تیره و تار میکنه.

    کسی که دزدی میکنه در دفعات اول ودوم دچار عذاب وجدان میشه و ممکنه با ناراحتی اینکارو انجام بده

    ولی وقتی عادت بکنه به این کار و زشتییش بریزه دچار عذاب و جدانی نمیشه و یا ممکنه خیلی کمتر از قبل دچار

    تنش بشه.(ببخشید این مثال رو زدم "در مثل مناقشه نیست.")

    این که شما در یک کشور غریب هستید دلیل قابل توجیهی نمی تونه باشه که روح و روانتون

    رو فدای نیازهای جسمی تون کنید و از دیگران برای برطرف کردن نیازهاتون استفاده کنید.

    به نظر من با ورزش و کار و ارتباط با خدا وقتتون رو پر کنید و دیگه از مرهمهای اینچنینی برای رفع

    نیازهاتون استفاده نکنید که در دراز مدت پشیمونی داشته باشه.

    موفق باشید.

  7. 4 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    sanjab (سه شنبه 06 دی 90)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array

    RE: من و دلی که سخت شکستمش

    بله متاسفانه يا خوشبختانه خانمها بسيار عاطفي هستند و سن و سال هم نمي شناسه. ظلم بزرگ رو اونجا انجام داديد كه بخاطر جذابيت هاي جسميشون رفتيد به سمتش... مطمئنا الان حال و روز خوبي نداره و بسيار غمگين و سرخورده است.
    نظر من اينه كه همينجوري ولش نكنيد. حتي خداوند هم در قرآن مي فرمايد زناني كه مي گيريد به نيكي رها كنيد.
    بنظر من(فقط نظر شخصي منه) به مناسبت كريسمس براش كادوي مناسب و درخوري تهيه كنيد و اگر مي تونيد زباني و اگر نمي تونيد با يك نامه بصورت منطقي دلايل جدايي رو توضيح بديد و ازش بخاطر اشتباهاتتون عذرخواهي كنيد. بهرحال درسته كه قطع ارتباط درستترين گزينه است اما يه نگاهي به ويرانه اي كه پست سرتون گذاشتيد هم بايد بيندازيد. تاكيد مي كنم با دادن اين كادو شديدا جلوي خودتون رو بگيريد و خداي نكرده احساساتي نشيد و دوباره باهاش رابطه جنسي برقرار نكنيد حتي اگر رو به قبله بوديد! فقط و فقط دل دردمندش رو كمي تسكين بديد و ازش خداحافظي كنيد. در ساير وقتهاي كلاس و در مواقعي كه چشم تو چشم ميشيد مثل يك ليدي واقعي باهاش برخورد كنيد و جانب احترام رو نگه داريد. از طرفي به اصرارش براي برقراري مجدد رابطه اهميت نديد و دلايل قطع ارتباط رو همواره بهش گوشزد كنيد تا بپذيره. مصمم و راسخ بودن شما در تصميمتون خيلي خيلي اهميت داره. اشتباه كرديد دعوت شام كريسمس رو پذيرفتيد و بدترش اين بود كه زديد زيرش... كمي به رفتارهاي خودتون دقت كنيد. درسته كه ايشون هموطن شما نيستند اما آدم كه هستند!لطفا معيارهاي درست رفتار با يك انسان رو مد نظر داشته باشيد...

  9. 10 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    سرافراز (دوشنبه 05 دی 90)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: من و دلی که سخت شکستمش

    شب شکن

    اگر بخواهیم خیلی منطقی به این موضوع نگاه کنیم شما عذاب وجدان زیادی بابت شکستن دل اون خانم نباید داشته باشید(درمورد عذاب وجدان ناشی از گناه صحبت نمی کنم منظورم فقط دل شکستن اون خانومه )
    چون اون خودش می دونه که 20 سال تفاوت سنی تفاوتی نیست که قابل چشم پوشی باشه ...
    می دونسته که شما از اول گفتید این رابطه یک رابطه موقت هست
    اون خانم باید واقع بین باشه و بتونه احساسش رو کنترل کنه
    با داشتن سه تا بچه تجربه کافی از زندگی رو داره و ی دختره بی تجربه نبوده که درگیر احساسات و هیجانات شه و این رابطه ای که با شما شروع کرده با آگاهی بوده ...

    شما خودتون خوب می دونید که خیلی اشتباه کردید و سرزنش کردن شما لازم نیست ولی فقط یک جمله
    شما با دید رابطه کوتاه مدت و صرفا نگاه جنسی این رابطه رو شروع کردین ....و به خودتون جسارت این رابطه رو دادید چون اون 20 سال ازتون بزرگتر بود و می دونستید این رابطه از اول منطقی نیست و می دونستید بخواین نخواین تموم میشه و اون جای مادر شماست و وابستگی خاصی بهش پیدا نمی کنید ...
    پس رسما سو استفاده کردید
    وگرنه دخترایی به خوش اندامی و جذابیت اون خانم قطعا وجود دارن و شما دیدنشون ولی رفتید سراغ اون ...
    پس نگید سو استفاده نکردم !!!

    الانم به نظر من اگر می خواین واقعا اون از شما دل بکنه شاید باید یکمی بی رحمی رو داشته باشید یعنی در این همین حد که نخواین هیچ ارتباطی از طرف شما ادامه پیدا کنه خوبه
    چون اون الان واقعا احساسش جریهه دار شده و نمی تونه منطقی تصمیم بگیره و هر نرمی و توجه ای از سوی شما اون رو دوباره امید وار می کنه هر چه هم توضیح بدید چون الان احساسش به منطقش به شدت غالب شده ممکن هر گونه توجه از سمت شما رو اشتباه برداشت کنه و بیشتر با دلش بازی بشه ....
    و این اوضاع رو خراب تر می کنه.
    درسته محبتش زلال بود و خالص بود ولی منطقی نبود و اگر زجری می کشه و عذابی می کشه پیامد اشتباه خودش هم هست و خودش هم 100 درصد مقصر هست و یک قربانی نیست !

    شاید تجربه گزافی بود براتون ولی خوبه که این تجربه بدست اوردید که دیگه دنبال هوای نفس نباشید و در همه حال خدارو به یاد داشته باشید که ناظر بر اعمال ماست.


    اگر امکانش وجود داره کاری کنید که دیگه نبینید ...




  11. 7 کاربر از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده اند .

    نازنین آریایی (دوشنبه 05 دی 90)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 بهمن 91 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    237
    امتیاز
    2,402
    سطح
    29
    Points: 2,402, Level: 29
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    818

    تشکرشده 848 در 197 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: من و دلی که سخت شکستمش

    شب شکن عزیز
    مجددا سلام
    منم با نازنین جان موافقم.
    به نظرم بهتره که واقعاً نبینینش. حتی برای عذرخواهی . حتی برای کاهش ناراحتیش.
    این بهتره . هم برای ایشون و هم برای شما.
    اگر بهتون گفته که دیگه نمیخواد شما رو ببینه، به این تصمیم احترام بذارید و شما هم فراموش کنید .


    شب شکن نوشته:
    ممنون از جوابتون. حالم که از لحاظ جسمانی بد نیست. از لحاظ فکری ذهنم درگیره. امیدوارم حرف شما درست باشه. فقط یه درسی که از زندگی گرفتم اینه که نمی شه به هیچ خانمی گفت که من یه مدت باهات هستم بعدش نیستم. حالا هر جای دنیا که باشه. خانم ها اگر در حرف هم بپذیرند در عمل نمی تونند.


    بله. واقعا همینطوره. حالا میخواد اون خانم یه دختر جوون باشه یا یه زن هم سن مادر شما.
    به حرف شما باور دارم.

    فکرتون رو رها کنید و خودتون رو ببخشید. رابطه ای که بوده ، دو طرفه بوده و تنها شما مقصر نیستید.


  13. 3 کاربر از پست مفید mehrabooni تشکرکرده اند .

    mehrabooni (دوشنبه 05 دی 90)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 مهر 91 [ 22:09]
    تاریخ عضویت
    1390-9-16
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    926
    سطح
    16
    Points: 926, Level: 16
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 36 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من و دلی که سخت شکستمش

    سلام شب شکن
    خوبی؟
    یه سوال می تونم بپرسم؟
    رابطه شما با مادر خودتون چطور بوده و هست؟

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اسفند 91 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    423
    امتیاز
    5,445
    سطح
    47
    Points: 5,445, Level: 47
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    3,495

    تشکرشده 3,519 در 509 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: من و دلی که سخت شکستمش

    دوست عزیز من با سرافراز موافقم.

    با روندی که اکنون در پیش گرفته اید این خانوم دیگر هیچ وقت نخواهد نتوانست به مردی اطمینان کند.

    واگر از بعد احساسی هم به قضیه نگاه کنیم به راحتی میشه احوال امروز اون خانوم رو درک کرد.

    به نظرمن هم بهتر این است که بصورت منطقی قانع شود تا اینکه متنفر شده و احساساتش سرکوب شود.

    نازنین جان عشق وعلاقه چیزی نیست که هر آدمی بتواند افسارش را در دست گرفته وکنترلش کند.

    میخواهد جوان 20 ساله باشد یا پیر60 ساله! این احساس می تواند هر آدمی را از پای درآورد!



  16. 6 کاربر از پست مفید داملا تشکرکرده اند .

    داملا (دوشنبه 05 دی 90)

  17. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: من و دلی که سخت شکستمش

    داملا
    درسته می دونم عزیزم
    منم نگفتم که اون خانم حق نداره عاشق بشه به خاطر سنش
    ممکنه برای هر کسی و در هر سنی پیش بیاد عاشق بشه
    ولی همه ما برای خودمون باید و نباید و ایدولوژِی خاصی داریم و بر اساس اون طرز فکرمون عشق رو می تونیم تو مراحل اولیه کنترل کنیم یا حد اقل اگر نمی تونیم کنترل کنیم عواقبش رو در نظر بگیریم
    خوب این خانم هم با توجه به سن و تجربه ازدواجش باید عاقل تر می بود ...همین
    می گم اون آگاه بوده نه اینکه نا پخته باشه و گول خورده باشه

    و اگر این حس اسمش عشقه !
    اگر اون شخص الان عاشقه!
    چطور میشه با صحبت قانعش کرد؟؟؟
    آدم عاشق که قانع نمیشه به راحتی !به نظر من صحبت و هر گونه ارتباط این آقا با اون خانوم تو این شرایط ضررش بیشتر از منفعتشه
    من نظر شخصیم رو می گم و می دونم ممکنه غلط باشه ولی از دید ی عاشق ...
    حتی ی تماس کوچیک یا ی توجه کوچیک از معشوق آدم رو امیدوار می کنه و رابطه رو کش دار می کنه
    و خود این آقا هم ممکنه با تماس مجدد عذاب وجدانش تشدید بشه و به این رابطه ادامه بده .....
    شاید اگر خودتون رو بزارید جای کسی که واقعا عاشق بتونید تصور کنید چی می گم
    می دونم ممکنه نظرم غلط باشه و شاید شما درست بگید
    البته

  18. 4 کاربر از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده اند .

    نازنین آریایی (سه شنبه 06 دی 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.