به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-7-22
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    5,482
    سطح
    47
    Points: 5,482, Level: 47
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    932

    تشکرشده 968 در 217 پست

    Rep Power
    38
    Array

    دارم از خودم دور میشم چکار کنم؟

    خیلی با خودم کلنجار رفتم و فکر کردم و دنبالش بودم مشکل اینجاست که خودم میدونم چمه ولی بازم راضی نمی شم و شدم مثل کسی که منتظره ثابت شدنه شاید قبول کنم درسته. هیچ دلیلی قانعه ام نمی کنه. میدونید به یه نوعی تو برزخ شک افتادم. احساس میکنم دچار شرک خفی شدم شایدم اشتباه میکنم. خیلی دلم برای خودم میسوزه که اینطور دارم عمرمو سپری میکنم من دیگه اون دختر چند سال پیش که با خدای خودش ندار و بی ریا بود نیستم. از اینکه از خودم و خدای خودم دارم دور میشم ناراحتم. نماز می خونم ولی بعد از فوت مادرم اکثر اوقات نماز صبحم رو با اینکه بیدار میشم پشت گوش میندازم و بهونم شده این که اون موقع مادرم بیدارم میکرد میخوندم و قضا نمی شد. میدونم مسخرست ولی خوب دیگه منم انسانم و جائزالخطا.
    بیشتر وقتمو با کار پر کردم و خیلی کم به بقیه سر میزنم البته بماند توی این مدت استراحت و مرضیم خواهربزرگم ازم مواظبت می کرد بنده خدا خیلی تو زحمت افتاد و بقیه کارشون فقط گاهی اوقات سر زدن بود و احوالمو پرسیدن و حتی چند نفری از خانواده سراغمم نگرفتن بماند خیلی احساس تنهایی میکردم و توی این مدت با خودم و این مشکلم که تشدید شده بود فکر کردم. و جوابی براش پیدا نکردم. نمی دونم چرا من باید اینطور بشم؟ یعنی من اینقدر لایق این همه سختی و تنهایی هستم یا دارم تاوان گناهی رو میدم که نمی دونم چیه؟ چرا باید تو سن بچگی پدرم بمیره و با این سختی بزرگ بشم و به تمام چیزایی که دارم و می رسم با همت و تلاش خودم باشه؟ میدونم میخواید بگید برو خدارو شکر کن که روی پای خودتی و ... ولی واقعا چرا باید یه حامی و مشوق توی خانوادم نبوده و نباشه؟ چرا بزرگ شدنم درس خوندنم کار کردنم دوست داشتنم خلاصه همه چیزم با تنهایی و سختی همراه باشه ولی خیلیا هم راحت و بدون مشکلی به این چیزایی که من رسیدم رسیدن؟ چه فرقی بین من و اونا هست؟ مگه اونا چه مزیتی نسبت به من داشتن که راحت زندگی می کنن؟ چرا باید من اخرین فرزند خانواده باشم که بشم زنگوله پای تابوت والدینم؟ یعنی من حق داشتن اینارو تا این سن داشتم؟ چرا؟ فقط از قسمت و حکمت خدا نگید که دلم پره.
    چرا با وجود داشتن امکانات کاری و مالی و استقلال تنهایی یدک کش تمام خواسته هام باشم؟ یعنی خدا دوست داره منو اینطور توی این موقعیت ببینه و بدونه من کجام و چی می خوام و بازم راضی باشه که اینطور باشم؟
    منکر خدا و پیغمبر و دنیا و اخرت نیستم ولی دارم شک می کنم . حیف که نمی تونم واضح حرفمو بزنم چرا که کافیه بگم و با قفل شدن یا منتقل شدن تاپیک مواجه بشم.
    ولی اگه از شما دوستان جوابی برای من دارید بگید شاید که بهانه ای باشه برای اینکه از این حالت که بسیار بیزارم بیرون بیام و بشم همونی که بودم و برام دعا کنید چرا که خیلی تنهام و از اینکه همه بهم میگن خوشبحالت چقدر موفقی خسته شدم. کاش خدا حرف دلمو می شنید و منو به خودم بر میگردوند
    هرکس که مرا بیند گوید توخوشبختی
    خوشبختی اگر این است نفرین به چنین بختی

  2. 3 کاربر از پست مفید هاله نو تشکرکرده اند .

    هاله نو (جمعه 02 دی 90)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اسفند 91 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    423
    امتیاز
    5,445
    سطح
    47
    Points: 5,445, Level: 47
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    3,495

    تشکرشده 3,519 در 509 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: دارم از خودم دور میشم چکار کنم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط هاله نو
    نمی دونم چرا من باید اینطور بشم؟ یعنی من اینقدر لایق این همه سختی و تنهایی هستم یا دارم تاوان گناهی رو میدم که نمی دونم چیه؟ چرا باید تو سن بچگی پدرم بمیره و با این سختی بزرگ بشم و به تمام چیزایی که دارم و می رسم با همت و تلاش خودم باشه؟ میدونم میخواید بگید برو خدارو شکر کن که روی پای خودتی و ... ولی واقعا چرا باید یه حامی و مشوق توی خانوادم نبوده و نباشه؟ چرا بزرگ شدنم درس خوندنم کار کردنم دوست داشتنم خلاصه همه چیزم با تنهایی و سختی همراه باشه ولی خیلیا هم راحت و بدون مشکلی به این چیزایی که من رسیدم رسیدن؟ چه فرقی بین من و اونا هست؟ مگه اونا چه مزیتی نسبت به من داشتن که راحت زندگی می کنن؟ چرا باید من اخرین فرزند خانواده باشم که بشم زنگوله پای تابوت والدینم؟ یعنی من حق داشتن اینارو تا این سن داشتم؟ چرا؟ فقط از قسمت و حکمت خدا نگید که دلم پره.
    چرا با وجود داشتن امکانات کاری و مالی و استقلال تنهایی یدک کش تمام خواسته هام باشم؟ یعنی خدا دوست داره منو اینطور توی این موقعیت ببینه و بدونه من کجام و چی می خوام و بازم راضی باشه که اینطور باشم؟

    چقدربرای خدا چرا آوردی؟ چقدر خدارو محکوم کردی؟
    فکر می کنی با این همه نعمتی که تو زندگیت داری و ازشون غافلی مجازی اینطوری محکومش کنی؟
    چرا از این بعد نگاه نمی کنی؟:
    چرا من تونستم درکارم نسبت به هم سن وسالام انقدرپیشرفت کنم ولی دیگرون نمی تونند؟
    چرا من می تونم یه شرکت/موسسه رو انقدر خلاقانه مدیریت کنم ولی هرکسی نمی تونه؟
    چرا من تونستم چندین نفر رو زیر پر وبالم بگیرم تا یه درامدی داشته باشندولی خیلیها نتونستند؟
    ...
    می بینی،مشکلت اینه که قدر داشته هات رو نمی دونی وتمام تمرکزت روی نداشته هاته.

    پیشنهاد می کنم یه سر به این تایپیک بزنی. یه کم عاقلانه وواقع بینانه فکر کن ویه پست اونجا بذار.بعد بشین حلاجی کن ببین آیا حق داری اینچنین از خدا شاکی باشی؟

    این رو هم در نظر بگیر که به قول دوستان هریک از ماها به اندازه توانمون مورد آزمایش قرار می گیریم.یکی وضع مالیش خوبه اما شوهرش خوب نیست،کی تحصیلات عالی داره اما سلامتی نداره، یکی سمت وشرکت داره فقط احساس تنهایی می کنه و...( یادت باشه که این معامله ای بوده که خودت با خدا کردی!!!)


  4. 5 کاربر از پست مفید داملا تشکرکرده اند .

    داملا (جمعه 02 دی 90)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-08
    نوشته ها
    390
    امتیاز
    3,339
    سطح
    35
    Points: 3,339, Level: 35
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,374

    تشکرشده 1,334 در 350 پست

    Rep Power
    53
    Array

    RE: دارم از خودم دور میشم چکار کنم؟

    هاله ی نو عزیزم یه پیشنهاد دارم واست برو کلاس یوگا فکر میکنم کمک کننده باهش آخه وقتی تمرکز میکنی واقعا یه آرانش خاصی میگیری

    اصلا هم به این فکر نکن که چون دچار شک شدی دیگه واویلا شده و کفر شده و از این حرفا

    به نظر من شک راه ورود به یقینه

    پس به خودت زمان بده

    من فکر میکنم تو نعمتهات رو شاید داری تو ذهنت کمرنگ میکنی

    پررنگ ترشون کن و بهشون بها بده

    یه چیزی رو هم میخواستم بگم که گفتی نگیم
    ولی یواشکی میگم

    حکمت خدا رو ما واقعا نمیفهمیم و چه بسا چیزی رو فکر میکنیم که بده اما تو اون کلی خوبی و خیر هست....
    ‏ من نمیگما خود خدای مهربونمون که صدای هممون رو میشنوه تو قرآن گفته...

  6. 2 کاربر از پست مفید شوکا تشکرکرده اند .

    شوکا (جمعه 02 دی 90)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-7-22
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    5,482
    سطح
    47
    Points: 5,482, Level: 47
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    932

    تشکرشده 968 در 217 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: دارم از خودم دور میشم چکار کنم؟

    ممنون خانمی
    من خدارو محکوم نکردم من غلط کنم کی باشم که جرات اینکارو داشته باشم. همون اول گفتم که :
    (مشکل اینجاست که خودم میدونم چمه ولی بازم راضی نمی شم و شدم مثل کسی که منتظره ثابت شدنه شاید قبول کنم درسته) قبول دارم اینو که از خیلیا بهترم و از خیلیام نه. ولی چکار کنم حس بدیه که گرفتارش شدم. بعدشم میدونم معامله خودم با خدا بود و باید چیزی نگم. درسته از خدا خواستم کمکم کنه تا برسم و دیگرونم برسونم به ارزوها ولی الان کم اوردم و حتی گاهی پشیمون میشم از چیزی که خواستم
    من ناشکر نیستم فقط ناراضیم میدونی دوست دارم اینو بگم که من خدارو شکر می کنم بخاطر این همه نعمتهایی که بهم داده و همه داشته ها و نداشته هام می ارزه به تحمل این زندگی سخت و تنهایی ولی چکنم الان که خوب نیستم و دوست داشتم که همه اینا با حضور پدر و مادرم به تکامل می رسید.
    شاید بچگانه باشه ولی الان دوست دارم لوس باشم و کمی نازمو بکشن و چیزایی که خودم میدونم رو بهم بگن تا اروم بشم از اینکه تنها نیستم و اگه یادم نمی کنن میدونن و این کارو نمی کنن نه اینکه ازم خبری ندارن و یاد نمی کنن. بعدشم نمی دونم چرا توی ارسالها یکی زیادتر از خود جوابهای داده شده به این تاپیک هست؟

  8. 3 کاربر از پست مفید هاله نو تشکرکرده اند .

    هاله نو (جمعه 02 دی 90)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-08
    نوشته ها
    390
    امتیاز
    3,339
    سطح
    35
    Points: 3,339, Level: 35
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,374

    تشکرشده 1,334 در 350 پست

    Rep Power
    53
    Array

    RE: دارم از خودم دور میشم چکار کنم؟

    فکر میکنی که چند نفر مثل تو هستند؟
    کسی که پدرش رو در کودکی از دست بده یا مشکلات دیگه ای داشته میدونی چه فرصت هایی رو به دست میاره؟

    همون قانون یک چیزی رو آر دست دادن ولی به جاش یک چیزی به دست آوردن میشه

    تو به جاش یه دختر بامسءولیت و متعهد شدی,فکر نکن صفت کمی هستش هاااا,اتفاقا خیلی هم مهمه و چون تو این صفت های با ارزش رو داری,بهشون بها نمیدی و به نظرت نمیاد,

    بعدش هم تو از وجود آدم ها چی خبر داری؟مگه از همه ی زندگیشون خبر داری؟

    همه به هر حال تو یه مشکلاتی هستند,به نظر نمیشه آدم ها رو از رو ظاهر قضاوت کرد

    خیلییییی چیزها رو ما نمیدونیم و خبر نداریم

    منم گاهی وقتها سوالای تو تو ذهنم میاد ولی خودم رو با همین حرفایی که بهت زدم آروم میکنم

    امیدوارم تونسته باشم یه کوچولو کمک کرده باشم.

    رو امضاء منم فکر کن

    خیلی بهش اعتقاد پیدا کردم

  10. 4 کاربر از پست مفید شوکا تشکرکرده اند .

    شوکا (شنبه 15 بهمن 90)

  11. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: دارم از خودم دور میشم چکار کنم؟

    عزیزم

    خسته ای و آزرده و خودت را با دامن گیری خدا حلق آویز کرده ای !

    به خودت و ذهنت استراحت بده . حکمت آفرینش خیلی عمیق تر و گسترده تر از این چیزی است که انسان درک می کند و یا ادعای آن را دارد ...

    به نظرم تو انسانی شریف هستی که زندگی را با عظیم ترین تجربیات تا الان پشت سر گذاشته ای تا به بهترین ها برسی

    دختری موفق . بااعتماد به نفس . موفق . پویا . سختی کشیده . اهل تفکر . اهل دل . مستقل . ............

    اگر لای پر قو بزرگ می شدی چه بسا این نعمت ها را نداشتی . اینها کم نیست . پدر خیلی خوب است که باشد اما بالاخره یک روزی سفر خواهد کرد . هر وقت سفر کند زود است . هر وقت .
    اما همه این سفر رامی روند همه به نوعی تنها هستیم . حتی خدا . اما نوع تنهایی های ما با هم فرق دارد .

    نفس های عمیق بکش . خدا را شکر (هر چند که شاید این حرف در این لحظه برایت به نظر احمقانه بیاید ) می شد که پای سالم نداشته باشی . می شد که چشم بینا نداشته باشی . می شد که معلوم باشی . می شد که مغزت دچار آسیب باشد .........................( خدا ی ناکرده )

    اما تو سالمی . قوی هستی . پای راه رفتن داری . قدرت تلاش کردن داری . دست دستگیری کردن داری . ذهن خلاق و فعال و پویا داری ...........................خدایا شکرت

    دنبال قوانین و حکمت آفرینش باش اما خدا را به مسلخ نبر . او عزیز ترین و مهربان ترین کسی است که هر یک از ما داریم . و اوست که از تنهایی خودش هیچ نمی گوید ولی در لحظه های تلخ ما را سخ ت و بسیار مهربان در آغوش می گیرد و..........

    قیاس را دور بینداز . آدم راحت نیست اگر نقاب راحتی به چهره می گیرند دلیل بر راحت بودن نیست . همه در حال تجربه هستیم . گاهی امتحانات سخت است . گاهی آسان تر . اما کسی دست خالی نیست . همه مشغول درس و امتحان بر صحنه ی زندگی هستیم . دل هر کسی را بشکافی سرخ است . راستی می دانی چرا؟!

    استراحت کن و فعلا هیچ نگو.

    مو.سیقی خوب
    مسافرت
    تفریح
    گردش
    ورزش

    زندگی رو به جلو.ست تو عجله نکن . خودش راهش را می رود .

  12. 6 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (جمعه 02 دی 90)

  13. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-7-22
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    5,482
    سطح
    47
    Points: 5,482, Level: 47
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    932

    تشکرشده 968 در 217 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: دارم از خودم دور میشم چکار کنم؟

    ممنون از شما دوستای عزیزم داملا جان، شوکا عزیز و انی مهربون
    هرچند کم ولی دلگرم شدم گرچه بودم ولی مطمئنتر شدم. من با هر دم و بازدم شکر خدا میکنم حتی توی سختترین لحظات زندگیم چرا که مطمئنم هرچه دارم از او دارم و همت خودم و دعای مادرم و حتی دیگران.
    انی جان گفتی استراحت کنم و مسافرت باید بگم توی این مدت استراحتم ذهنم خراب بود خرابتر شد فکر کنم من از اون دسته ادمایی هستم که باید کار کنم تا به ذهن مسمومم اجازه دخالت ندم. گفتی گردش و تفریح برای اونم برنامه دارم
    بازم ممنون از همدردیتون باوجودی که سخته برام ولی باید عوض بشم .هر از چندگاهی که این حس بهم دست میده از خودم بدم میاد ولی خدارو شکر تا حالا تسلیمش نشدم و با سختی ردش کردم.
    گفتم که نمی تونم چیزی رو که واقعا ازارم میده بگم ولی خودم به این نتیجه رسیدم که چون می تونم تحمل کنم و با وجود این سختیها بالا برم پس لایق تحمل و چشیدن این سختیام شاید تجربه ای باشم برای کسی و حتی خودم برای رسیدن به برترها. شاید خودخواهی باشه ولی گاهی اوقات از خودم انقدر خوشم میاد که میگم خدایا تو چه افریدی و من چه ساختم از بودن با تو.
    فقط به منم حق بدین که گاهی دلم بگیره و مثل بچه ها که از مادرشون شکایت می کنن منم از عشقم معبودم نارضایتی کنم اونم بخاطر اینکه خودمو براش لوس کنم
    من به هیچ بنده ای حتی اعضای خانوادم دلخوش نیستم و فقط از خدا خواستم منو محتاج خودش کنه و لاغیر.
    و تا الانم همینطور بوده. من همانم که به ان می اندیشم. مگرنه؟
    پس خوب می اندیشم تا خوب باشم و خوب ببینم و کاستیهامو پلی ببنم برای رسیدن به پلهای ترقی. مطمئنم روزی می شوم انچه که می خوام و انروز فقط به این روزها نگاه می کنم که که بودم و چگونه اینگونه شدم.
    ممنون و تشکر اروم شدم و از فردا که کارمو بعد از مدتی شروع می کنم پرانرژی تر و مفیدتر می شم و حتی یاد می کنم از کسانی که یادم نمی کنن بگذار که انها حسرت با من بودن بخورن نه من.

  14. 4 کاربر از پست مفید هاله نو تشکرکرده اند .

    هاله نو (جمعه 02 دی 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.