به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 59
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 شهریور 94 [ 09:05]
    تاریخ عضویت
    1390-10-01
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    3,333
    سطح
    35
    Points: 3,333, Level: 35
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    15

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد

    [align=justify] با سلام و خسته نباشید
    من و نامزدم دختر عمو و پسر عمو هستیم من شمال و ایشون جنوب زندگی میکنن
    یکسال بیشتر میشد من و ایشون همیشه و بیشتر شبها چت می کردیم چون ایشون نگهبان و کشیک شب بودن و باید تمام شب رو بیدار میموندن و من با اینکه کارمندم و باید صبح به سر کار میرفتم اما همه ی شب رو بیدار بودم و چت میکردم ، اوایل میرفتیم تو رومها و با عموی کوچکم میگفتیم و مخندیدیم تا وقتی که روم خالی میشد و من میموندم و ایشون و تا صبح صحبت میکردیم از همه چی من از مشکلاتم و ایشون از کار و واقعا باهاش راحت بودم و حتی همه رازهای خودم و خانوادمو که کسی از فامیل نمیدونست بهش میگفنم و ایشون هم ثابت کرده بود که راز داره و خلاصه رابطه سالم و خوبی بود و من ایشون رو از یهترین دوستانم میدونستم - بعد از اینکه عید امسال ما به جنوب سفر کردیم من و ایشون به همراه فامیل زیاد به گردش رفتیم و من واقعا به ایشون وابسته شدم و حتی اگر بگم عاشق شدم دروغ نیست گذشت و من اینو حتی به ایشون هم نگفتم و همچنان دوستای خوبی بودیم البته خیلی صمیمی تر، تا اینکه ایشون به یه سفر چند روزه رفت و اونجا با دختری که از دوستای چت بود ملاقات کرد و من خیلی ناراحت شدم و چون اون دختر رو میشناختم در مورد احساسم باهاش صحبت کردم و اون منو خاطر جمع کرد که بین اون و پسر عموم چیزی نیست ولی به پسر عموم هم گفت که من دوستش دارم و ایشون متوجه شد و از همون اول به من گفت که اگه بخوام یه روزی ازدواج کنم حتما تو رو انتخاب میکنم ولی الان ازدواج برام زوده و قصد ازدواج ندارم( من و ایشون 25 ساله هستیم و ایشون 2 ماه از من بزرگتره) و اینکه چون مطمئن بود من جنوب زندگی نمیکنم دوری از خانوادش هم براش سخت بود و مشکل دیگه این که من دانشجو ترم آخر حسابداری هستم و ایشون دیپلم دارن و من کارمندم و تقرییا حقوقم 2 برابر حقوق ایشونه- من در جواب بهش گفتم اگه برات زوده میتونیم نامزد بشیم تا موقعی که زمانش برسه که خانواده برای ازدواج من فشار نیارن و در مورد کار یا تحصیل و درآمد این منم که باید مشکل داشته باشم که ندارم تا ایشون تصمیم بگیره چندبار به من گفت که براش ازدواج خیلی زوده - بالاخره اومدن خواستگاری هر 2 خانواده از این موضوع راضی و خوشحال شدند و اما پدر من با این موضوع که ما چند ماهی یا حتی یک سالی نامزد باشیم و فقط صیغه محرمیت خونده بشه راضی نشد و گفت تاریخ عقد باید مشخص بشه و نامزدم یه چند بار مخالفت کرد اما بالاخره خودش گفت که بعد از ماه رمضان عقد میکنیم خلاصه صیغه محرمیت خونده شد و ایشون به جنوب برگشتن اون یک ماه و نیم خیلی صمیمیتر شدیم خیلی هم ایشون و هم من به همدیگه ابراز عشق میکردیم تا زمانی که عقد کردیم و قرار شد عید 92 عروسی کنیم، اما بعد از عقد ایشون تو این 3ماه بارها به من گفته که ازدواج خیلی براش زود بوده و کاش عقد نمیکردیم خیلی رفتارش سرده و از من میخواد که بهش ابراز علاقه نکنم و نگم که دل تنگشم و یا نپرسم کی برای دیدنم میای و یا از رفتارش شکایت نکنم... تو این 3 ماه ایشون 2 بار برای دیدنم به شمال اومد و من هر 2 بار نهایت تلاشمو کردم که دائم کتارش باشم و نیازاشو برآورده کنم اما به محض اینکه از پیشم رفت روز از نو روزی از نو ، وقتی مبیبنه حق با منه و واقعا داره اذیت میکنه ازم عذر خواهی میکنه اما این رفتار فقط نهایت 2 روز طول میکشه و باز هم سرد میشه من از ایشون توقع دارم مثل خودم نه اما حداقل کمی به من ابراز محبت کنه اما ایشون نه تنها این کارو نمیکنه بلکه اصلا براش مهم نیست که بدونه برای من چه اتفاقی افتاده یا چه کار میکنم کلا خیلی سرد رفتار میکنه
    با خودم گفتم بیشتر مردها حتما همینطورن بزار براش خودم حرف بزنم از همه چی براش میگم از خودم از کارام مثل قبل رازای خانواده رو بهش میگم بهش ابراز عشق میکنم اما ایشون براش مهم نیست و همچنان سرد رفتار میکنه گفتم شاید به خاطر دوری باشه 2 هفته پیش خودم مرخصی گرفتم و یک هفته جنوب پیشش بودم و واقعا توقع داشتم که مثل خودم نه اما حداقل تحویل بگیره منو اما ایشون اینقدر اون یک هفته سرد رفتار کرد که حتی خانوادش هم متوجه شدند و من به اندازه موهای سرم از رفتنم پشیمون شدم فقط موقع برگشتم مهربون شده بود و کلی عذر خواهی کرد و گفت که کارش خیلی زیاده و بزارم به حساب خستگیش ،من با خودم گفتم اگر خستگی باشه با همه باید سرد باشه نه فقط با من اما ایشون اینقدر عذر خواهی و البنه ابراز عشق کرد و گفت که دلم نمیخواد با قهر و ناراحتی بری و من بخشیدم اما حالا باز هم همون سردی - امروز تو چت من بهش گفتم تو منو نمیخوای واسه همین این رفتارو با من میکنی و ایشون شکلک ناراحتی گذاشت نمیدونم منظورش تایید بود یا ناراحتی از حرف من- و دوباره از من خواست که شکایت نکنم گفت براش ازدواج زود بود و ای کاش عقد نمیکردیم گفت ابراز عشق نکنم گفت هنوز بهت عادت نکردم که بخوام باهات حرف بزنم گفت اصلا باهات راحت نیستم گفت با تو حرفم نمیاد گفت شاید بعدا خوب بشم اما الان نه - یه مثال هم برام زد گفت: من یکسال بود ماشین میخواستم بعد از یکسال با کلی زحمت این ماشینو خریدم وقتی ماشین دار شدم خوشحال نشدم اما بعد از دو سال وقتی خواستم رینگشو بفروشم انگار قلبم داشت کنده میشد ( یعنی منو با خودرو مقایسه کرد؟)
    گفت از مسولیت میترسه گفت همش فکر میکنه یه روزی با عمو( پدر من ) دعواش میشه گفت نمیتونه به آینده فکر کنه گفت ما فکرامون شبیه هم نیست و من براش توضیح دادم که لزومی نداره فکرامون شبیه هم باشه مهم ابنه که به فکر هم احترام بزاریم و قبول کنیم ولی ایشون گفت همین الان تو نمیدونی این چند روز فکر من چی بوده و من هم نمیدونم فکر تو چی بوده ولی من دقیقا میدونستم افکار این چند روزش چی بوده ایشون در مورد من نمیدونست یعنی من بهش هر روز میگم اما ایشون توجهی نمیکنه و بعدش گفت تو که فکر مشغول منو میدونی چرا از فکرای خودت با من حرف میزنی یا ابراز علاقه میکنی من خیلی خسته ام
    و من در آخر گفتم باشه هر وقت احساس کردی زمانش رسیده بیا دنبالم من دیگه نه میگم دلتنگم نه شکایت میکنم نه باهات حرفی میزنم نه هیچی تا وقتی که خودت منو بخوای
    گفت یعنی دیگه اس ام اس هم ندم منم گفتم هر جور راحتی
    بعدش گفت بیا مثل اون موقع ها فقط دو تا دوست معمولی باشیم مثل اون موقع ها چت کنیم گفت این برات سخته؟ منم گفتم یه جایی از مغزم و تمام قلبم وقتی بخوام با تو چت کنم یادم میاره که این همون شوهریه که تو رو نمیخواد و این نه تنها برام سخته بلکه عذابه
    آخرش هم گفتم باشه هر موقع وقت شد میام چت مثل اون قدیما
    ازم پرسید ازم ناراحتی منم در جواب بهش گفتم اون وقتها ازم اینو نمیپرسیدی
    این تمام غصه های منه
    من واقعا نمیدونم باید چه کار کنم، من از این قضیه سخت در عذابم و ایشون هم اینو به خوبی میدونه ازتون خواهش میکنم کمکم کنید من باید چه کار کنم ، کار درست چیه
    من واقعا دوستش دارم و با وجود اینکه عقد کردیم ایشون منو نمیخواد این خیلی داره آزارم میده لطفا راهنمائی کنید خواهش میکنم - خیلی ممنونم
    مریم[/align]

  2. 2 کاربر از پست مفید maryam65 تشکرکرده اند .

    maryam65 (جمعه 02 دی 90)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 اردیبهشت 04 [ 19:10]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    18,736
    سطح
    86
    Points: 18,736, Level: 86
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    117
    Array

    RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد

    دوست عزیز

    به نظر من شما دیگر هیچ هیچ............هیچ تماسی با ایشان نگیر.

    منظورم قطع کامل زنگ و اس ام اس و ایمیل و چت و........

    بگذار او با خودش خلوت کند و تصمیم نهایی رابگیرد.

    اگر عقد به پیشنهاد و اصرار شما و خانواده بود بگذار ادامه و یا قطع کامل رابطه به پیشنهاد ایشان باشد.

    مطمئن باش این کار بهترین تصمیمی است که در شرایط کنونی خواهی گرفت.

    بیان نکردید شما تصمیم دارید ان شاالله بعد از ازدواج به جنوب برید یا ایشان به محل زندگی شما می آیند؟

    امیدوارم خداوند بهترین را برایتان هموار سازد.

  4. 9 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    sanjab (جمعه 02 دی 90)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    128
    Array

    RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد

    به نظر من همسرتون با خودش كنار نيومده بذاريد يه مدت تنها با شه ازش سراغي نگيرين تا خوب با خودش سنگاشو وا بكنه .هيچ رابطه تلفني مسج چت و ....نداشته باشين تا از غارتنهاييشون بيان بيرون.
    ميدونم سخته دركت ميكنم اينجور وقتا ما خانما دوست داريم با صحبت كردن خودمونو آروم كنيم ولي مردا كاملا برعكسن دوست دارن تنها باشن.

    صبر كنيد و هر وقت خودش سراغتونو گرفت باهاش صحبت كنين حتي اگه اين دوره طول كشيد بعد از اينكه اومد سراغتون اصلا ملامتش نكنين و منطقي و به دور از احساسات با هم صحبت كنين


  6. 5 کاربر از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده اند .

    گلنوش67 (جمعه 02 دی 90)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 شهریور 94 [ 09:05]
    تاریخ عضویت
    1390-10-01
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    3,333
    سطح
    35
    Points: 3,333, Level: 35
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    15

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد

    سلام عزیزم
    ممنون از راهنمائیتون
    ایشون قراره به شمال بیان
    [align=justify]خودمم این تصمیم رو گرفتم اما با این موضوع که ازم خواسته مثل قبل 2تا دوست معمولی باشیم چه کنم آیا اگر اس ام اس داد که بیا چت نرم؟[/align]

    سلام گلنوش جان
    ولی آخه چطور میتونم ملامتش نکنم؟
    چطور باهاش منطقی باشم؟
    چی باید بهش بگم؟

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 اردیبهشت 04 [ 19:10]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    18,736
    سطح
    86
    Points: 18,736, Level: 86
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    117
    Array

    RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam65
    با این موضوع که ازم خواسته مثل قبل 2تا دوست معمولی باشیم چه کنم آیا اگر اس ام اس داد که بیا چت نرم؟[/align]
    دوست عزیز

    به نظر من از این کار اجنتاب کنید و به چت و یا هر بازی فکری دیگری که شما را معلق تر از قبل می کند وارد نشوید.

    اجازه دهید او در تنهایی کاملا فکرهایش را بکند. اگر قرار است با هم باشید

    که وقت برای صحبت و چت و غیره زیاد است و اگر قرار هم هست خدای ناکرده

    جدا شوید که هرچه این وابستگی ها کمتر باشد دل کندن آسان تر است.

    موفق باشید.

  9. 4 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    sanjab (شنبه 03 دی 90)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 شهریور 94 [ 09:05]
    تاریخ عضویت
    1390-10-01
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    3,333
    سطح
    35
    Points: 3,333, Level: 35
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    15

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد

    ممنون sanjab جان
    خانواده من از این موضوعات هیچ چیزی نمیدونن و من اصلا نمیتونم به جدایی فکر کنم هم به خاطر روحیه خودم که میدونم اگه خدایی نکرده این اتفاق بیفته دیگه نمیتونم از جا بلندشم و هم به خاطر خانوادم مخصوصا پدرم چون علاقه و عشق خاصی بهم داریم بیشتر از پدر و دختر

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    128
    Array

    RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam65
    سلام عزیزم
    ممنون از راهنمائیتون
    ایشون قراره به شمال بیان
    [align=justify]خودمم این تصمیم رو گرفتم اما با این موضوع که ازم خواسته مثل قبل 2تا دوست معمولی باشیم چه کنم آیا اگر اس ام اس داد که بیا چت نرم؟

    اگر خودش اس ام اس داد يا هر پيغام ديگه شما بايد بريد يعني دقيقا زمانيه كه از غار تنهاييش اومده بيرون.فقط بذاريد خودش ازتون سراغ بگيره

    سلام گلنوش جان
    ولی آخه چطور میتونم ملامتش نکنم؟
    چطور باهاش منطقی باشم؟
    چی باید بهش بگم؟

    حق داري گفتم كه خيلي سخته خود من بعد از بيشتر از يك سال متاهلي تازه عادت كردم كه اينجور موقع ها به تنهاي همسرم احترام بذارم و بعد از اينكه اومد سراغم مثل هميشه خوب باهاش برخورد كنم. عزيزم اين خصلت تمام مرداست و ما فقط بايد بتونيم در برابرش صبر كنيم تا خودشون بيان سراغمون.ما زنا اينجور وقتا كه مردا ساكت ميشن فكر ميكنيم ما رو دوست ندارن و بهمون فكر نميكنن ولي اينطور نيست. اين ساكت شدنهاشون يه چيز طبيعيه و ما بايد بهش احترام بذاريم.البته اگر خواست صحبت كنه نگين واي اين همه مدت كجا بودي چه عجب ياد من افتادي و گريه و ... نداريم ها! بذاريد صحبتاشو بكنه و بعد با ملايمت و بدون عصبانيت جواب صحبتاشونو بديد



    در مورد اينكه گفته دوست معمولي باشيم فكر كنم ديگه ديره شما زن و شوهر رسمي هستين

  12. کاربر روبرو از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده است .

    گلنوش67 (شنبه 03 دی 90)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 شهریور 94 [ 09:05]
    تاریخ عضویت
    1390-10-01
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    3,333
    سطح
    35
    Points: 3,333, Level: 35
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    15

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد

    گلنوش جان ممنون عزیزم که راهنمایی میکنی
    روزی 1000 بار با خودم میگم نکنه ازدواجم اشتباهه

    نقل قول نوشته اصلی توسط گلنوش67
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam65
    سلام عزیزم
    ممنون از راهنمائیتون
    ایشون قراره به شمال بیان
    [align=justify]خودمم این تصمیم رو گرفتم اما با این موضوع که ازم خواسته مثل قبل 2تا دوست معمولی باشیم چه کنم آیا اگر اس ام اس داد که بیا چت نرم؟

    اگر خودش اس ام اس داد يا هر پيغام ديگه شما بايد بريد يعني دقيقا زمانيه كه از غار تنهاييش اومده بيرون.فقط بذاريد خودش ازتون سراغ بگيره

    سلام گلنوش جان
    ولی آخه چطور میتونم ملامتش نکنم؟
    چطور باهاش منطقی باشم؟
    چی باید بهش بگم؟

    حق داري گفتم كه خيلي سخته خود من بعد از بيشتر از يك سال متاهلي تازه عادت كردم كه اينجور موقع ها به تنهاي همسرم احترام بذارم و بعد از اينكه اومد سراغم مثل هميشه خوب باهاش برخورد كنم. عزيزم اين خصلت تمام مرداست و ما فقط بايد بتونيم در برابرش صبر كنيم تا خودشون بيان سراغمون.ما زنا اينجور وقتا كه مردا ساكت ميشن فكر ميكنيم ما رو دوست ندارن و بهمون فكر نميكنن ولي اينطور نيست. اين ساكت شدنهاشون يه چيز طبيعيه و ما بايد بهش احترام بذاريم.البته اگر خواست صحبت كنه نگين واي اين همه مدت كجا بودي چه عجب ياد من افتادي و گريه و ... نداريم ها! بذاريد صحبتاشو بكنه و بعد با ملايمت و بدون عصبانيت جواب صحبتاشونو بديد



    در مورد اينكه گفته دوست معمولي باشيم فكر كنم ديگه ديره شما زن و شوهر رسمي هستين
    دقیقا این درخواستش به نظرم نهایت بی رحمی اومد
    راسی الان اس ام اس داد که میای چت؟ منم جواب دادم که خوابم میاد
    چون نمیتونم مثل دوست معمولی صحبت کنم

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-08
    نوشته ها
    390
    امتیاز
    3,339
    سطح
    35
    Points: 3,339, Level: 35
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,374

    تشکرشده 1,334 در 350 پست

    Rep Power
    54
    Array

    RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد

    عزیزم یک کم صبر داشته باش

    فقط ازت میخوام صبر داشته باش

    باور کن گذشت زمان خیلی چیزها رو معلوم میکنه

    باهاش هیچ تماسی نداشته باش,خیلی در دسترسش نباش...

    خلاصه بهش اجازه بده فکر کنه,خودش هم گفته که فکر میکنه واسش زود بوده,بذار تکلیفشو با خودش روشن کنه واین میسر نمیشه جز این که تو ازش فاصله بگیری,میدونم سخته,درک میکنم ولی به شیرینی نتیجش میارزه

    بذار فکر کنه و تو تو این فاصله محکم باش و فاصلت رو حفظ کن,اگه بهت گفت بیا چت بگو مثلا یه کاری داری که نمیتونی بری یا اگه دلت تنگ شده بود و اون زنگ زد بهت باهاش کوتاه اما خوب صحبت کن و تو اولین نفری باش که خداحافظی میکنه و میگه,تاکید میکنم اگه اون زنگ زد,تو بهش اس ام اس,زنگ,ایمل و....نده و نفرست,بذار اون شروع کنه و کمبودت رو حس کنه

    حس نیاز رو تو نامزدت به وجود بیار

    اینا نظرات شخصی من بود صبر کن تا باز کارشناسا و باتجربه ها هم بیان و راهنماییت کنن

    مواظب قلب مهربونت باش خانمی

    ایشالله خودش متوجه اشتباهش میشه و برمیگرده







  15. 6 کاربر از پست مفید شوکا تشکرکرده اند .

    شوکا (شنبه 03 دی 90)

  16. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    128
    Array

    RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam65


    دقیقا این درخواستش به نظرم نهایت بی رحمی اومد
    راسی الان اس ام اس داد که میای چت؟ منم جواب دادم که خوابم میاد
    چون نمیتونم مثل دوست معمولی صحبت کنم

    اين همه نوشتم!!! .........آخرش وقتي اومد سراغت محلش ندادي؟؟؟
    نبايد با كنايه باهاش صحبت ميكردي حالا يه حرفي زده عمل نكرده كه!! دوباره ناراحت شده و دوباره رفته تو غار خودش و شما دوباره بايد صببببببببرررررررر كني

  17. 3 کاربر از پست مفید گلنوش67 تشکرکرده اند .

    گلنوش67 (یکشنبه 04 دی 90)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.