نوشته اصلی توسط
خارپشت
اما بددهنی ، بی احترامی و توهین رو نه
میدونم که من مسئول تربیت بچه های دیگران نیستم
حقیقت اینه که بیشتر نگران خودم هستم ، احساس می کنم خیلی زود جوش میارم
یه مقدار زود عصبانی میشم درکل متاسفانه خیلی خونسرد و اروم نیستم
یه اتفاقاتی افتاد که من مجبور شدم روی بچه ها دست بلند کنم
در حد یه سیلی نسبتا اروم و یا پیچوندن گوش و داد و فریاد کردن و دعواهای شدید:(
خیلی ناراحتم و عذاب وجدان دارم
خالم این موضوع رو میدونه یعنی دو سه بار اینقدر عصبانی شدم که جلوی خودش زدم تو گوش پسر پنچ سالش
بچه رو برده بود حموم قرار بود من لباسشو تنش کنم ، حالا من محکم بچه رو بغل کردم و با حوله می پوشونمش که یه وقت سرما نخوره
نشستم رو صندلی نشوندمش روبروم
دیدم دهنشومحکم بسته با خنده بهش گفتم دهنتو باز کن یه دفعه به اندازه یه پارچ اب تف کرد روی پیرهن و شلوارم !
اون لحظه واقعا اختیارم رو از دست دادم زدم تو صورتش ولی اون همچنان با شدت می خندید
خالم ازم عذرخواهی کرد و بچه رو برد تو اتاق خوابوندش
وقتی می خوابه انگار تمام دنیا خوابه ، معصومیت چهره اش واقعا منو متاثر می کنه
یه لحظه تکون خورد !، باور کنین وحشت کردم دوباره صدای قهقه اش پیچید تو گوشم !
خیلی هم بی تربیته ، وقتی عصبانی میشه به من یا هم سن و سالاش (تو پارک و مهمونی و . . . ) فحشای خیلی زشتی میده
واقعا نمیدونم از کجا یاد گرفته چون برعکس من خالم فوق العاده اروم و خونسرده
شوهر خالم هم خیلی اروم نیست اما بددهن هم نیست
شبیه این داستان چندین بار در روز اتفاق میفته
بودن با بچه ها رو دوست دارم ، بهم انرژی میده اما عذاب وجدان پیچوندن گوش و داد زدن سرشون . . .
من باید خودمو درمان کنم خیلی زود عصبانی میشم
علاقه مندی ها (Bookmarks)