سلام. من مردم و 5 ساله ازدواج کردم و بچه نداریم. خودم 30 سالمه و همسرم 29 سالشه. یه مدته به دلایل مختلف به این نتیجه رسیدم که باید از هم جدا بشیم.
یک سال پیش من تصمیمم رو گفتم و با واکنش های شدید همسرم مثل تهدید به زندان برای مهریه، تهدید به خودکشی، گریه و زاری، قول به تغییر و ... مواجه شدم ولی تصمیم خودم رو گرفته بودم.
به پیشنهاد همسرم رفتیم مشاوره و قرار شد یکبار دیگه برای درست شدن ارتباط سعی کنیم. توی این یک سال به این نتیجه رسیدم که ادامه این زندگی غلطه. هر چند همسرم رو خیلی خیلی دوست دارم ولی می دونم که نمیتونیم با هم زندگی کنیم.
حالا می خوام دوباره قضیه رو مطرح کنم ولی از واکنش های همسرم هراس دارم.
واقعا برام زجر آوره و کشنده اس وقتی به واکنش هاش فکر می کنم. من هیچ وقت دوس ندارم همسرم رو در حال زجر کشیدن و گریه و التماس و فشار ببینم. ولی چاره ای برام نمونده و می خوام جدا بشیم.
خواهش می کنم راهنماییم کنین که بتونم باهاش قضیه رو در میون بزارم و اون کمتر زجر بکشه و من تحت تاثیر گریه هاش قرار نگیرم.
همسرم خیلی به من وابسته هستش.
ممنون.
علاقه مندی ها (Bookmarks)