به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 91 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1390-8-18
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    1,232
    سطح
    19
    Points: 1,232, Level: 19
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 138 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    کمک! آرامش می خوام!

    سلا دوستان. همونطور که میدونید من نزدیک عروسی ام هست اما به علت مشکلاتی که دارم تو این دورانی که باید شاد باشم اما اصلاً شاد نیستم و همش دلم میگیره و یه جورایی افسرده ام. مشکل من:
    پدرم از همون بچگیم معتاد به تریاک بود اما شدتش زیاد نبوده و مادر بیچارم از همون اول زندگی با این مشکل عظیم دست و پنجه نرم میکرد. یه زمانی رسید که اینقدر مصرف میکرد که همه مغزش پوک شده بود و همش تصمیمات احمقانه مالی میگرفت و بارها و بارها مارو به زمین زده و تا می آییم جون بگیریم یک گند دیگه میزنه. تا اینکه مامانم کلی باعاش صحبت کرد و به خاطر اینکه حالا داماد دار شدی و آبروی دخترتو نبر و... قرار شد ترک کنه. اما دوباره چند وقتیه که متوجه مصرف دوباره اش می شیم. من واقعاً دلم برای مامانم میسوزه شکسته و افسرده شدن روز به روزش رو میبینم و دارم دیوونه میشم.البته پدر من کلی ارث بهش رسیده و وضع مالیش در حقیقت باید معرکه باشه اما نه تنها نیست بلکه توی مشکلات شدید مالی داریم زندگی می کنیم.البته هیچوقت ما رو توی رفاه نذاشته و از پول دادن به زن و بچه اش بی نهایت دریغ میکنه حتی اگه جیباش پر پول باشه.فقط تا حالا خرج تحصیلمون رو داده ولی همیشه مامانم لباس و... رو باید قسطی تهیه میکرد برای من و داداشام. خیلی روزا هیچی پول نداریم. فوق العاده فرد خودخواه و بی حساب و کتابیه که الآن که 2 ماه بیشتر به عروسی دخترش نمونده هیچ فکری برای جهاز من نداره. چون با چند اقدام احمقانه دیگه خودش رو شدید بدهکار این ور و اونور کرده و فقط ماهی 2میلیون تا جاییکه مادرم میدونه داره نزول میده!!!!!!وقتی بابام مصرف میکنه در آن واحد کل زندگی رو به تاراج میبره و به حرف هیچ احدی هم گوش نمیده و وقتی خودش توی مشکل مالی میفته(ما که همیشه توی مشکل مالی هستیم)تمام تقصیرات رو گردن مادرم میندازه و مادرم رو عامل بدبختی اش میدونه و مادرم همش داره غصه میخوره. همش بابام زمانیکه کاریش با موفقیت پیش نمیره دنبال مقصر یا مقصرهایی میگرده. کلی زمین و مال داره اما هیچ کدوم رو نمیفروشه و جاش نزول میکنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!مادر من از اینکه جهاز منو چطور آماده کنه داره دیوونه میشه، خیلی شبا خوابش نمیبره و هر شب که با بابام برمیگرده خونه شدیداً دپرسه و کلی با هم بحث کردن.برادر کوچیکم باهاش یک مدت کار میکرد اما آبشون توی یک جوی نرفت و الآن به مامانم میگه دیگه حق نداره بیاد سر کار باعث تمام بدبختی های خانواده اینه!!!!!!!!!!!!!!!!و همش به مادرم میگه تو اینا رو پررو کردی با حمایتهای بیجای تو از اینا ما به خاک سیاه نشستیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!هیچوقت توی زندگی از مامانم کوچکترین تشکری نکرد هیچ همه گندهای خودش رو پای مامانم میذاره در حالیکه مامانم هیچوقت حتی برای خودش یک مانتو نخرید و مانتوی کهنه خاله هام رو می پوشید. روزی رو به یاد نمیارم که به مادرم پول داده باشه مادرم برای خودش چیزی بخره و همین خرج خورد و خوراک هم مادرم با جنگ و دعوا ازش میگیره.
    رابطه زناشویی خودشون هم اصلاً خوب نیست و کاملاً متوجه ایم که اصلاً اعصاب همدیگرو ندارن.مادرم حتی گاهی به طلاق فکر میکنه. این خونه شده خونه غم واسه من. یک شب که با شوهرم بیرون بودم و کلی بهم خوش گذشت وقتی که برگشتم خونه و در خونمون رو دیدم دوباره همون حس افسرده اومد سراغم. استرس شدید دارم تپش قلبم همینکه چشمم رو از خواب باز می کنم میاد سراغم که جهاز من چی میشه؟ چکار کنم مامانم افسردگی نگیره؟و... کمکم کنید تا من به آرامش برسم و به مادرم آرامش بدم اصلاً حالم خوب نیست در این مورد با شوهرمم کوچکترین دردودلی نمیتونم بکنم دلم داره می ترکهاگه توضیحات مبهمه بگید تا بیشتر باز کنم مسئله رو.

  2. 2 کاربر از پست مفید ch_1383615 تشکرکرده اند .

    ch_1383615 (یکشنبه 27 آذر 90)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    140
    Array

    RE: کمک! آرامش می خوام!

    نه عزیزم توضیحاتت مبهم نیست. اینجا دیگه اونقدر اعضا هم خودشون مشکل دارند هم مشکلات بقیه را مطالعه کرده اند، تا بگویی ف سر از فرحزاد در میاورند:)

    عقل ناقصم بهم میگه که شما که داری از اون خونه میری بیرون، دیگه کاری به کار مسائل فی مابین بابا مامان نداشته باش. مشکل بابا مامان مشکل بابا مامانه! و به شما زیاد مربوط نیست. شما روحیه خودتو حفظ کن و سعی کن از سلامتی ات از جوانی ات بهره بگیری و با روحیه نشاط و امید به آینده سنگ بنای زندکی متاهلی خودت رو به درستی بنا کنی. احترام خانواده ات را در نظر همسرت حفظ کن. و از مسائل جهیزیه و اینها چیزی براش مطرح نکن. بنظرم حتی اگر هم پدرت به فکر نباشند بالاخره میتوانی خودت یا با کمک مادرت از یک جایی (بانکی، موسسه ای یا موسسه خیریه ای یا اشخاصی) وامی دریافت کنی و بعدا به مرور پرداختش کنی. شما سر کار نمیری؟ شغلی نداری؟ به هر حال از خلاقیت خودت هم استفاده کن. هر چه باشد شما قرار است از این ببعد یکی از پایه های یک زندگی باشید. پس اینطور مسائل را انشا الله میتوانید با پیدا کردن راهکار مناسب حل کنید.

  4. 6 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    بی دل (جمعه 25 آذر 90)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    77
    Array

    RE: کمک! آرامش می خوام!

    سلام دوست عزیزم
    واقعا از اتفاقات زندگیتان متاثر شدم
    ولی باید بگم باید آرامشت رو حفظ کنی و از مادرت هم بخواهی که آرام باشه و با هم یه فکری برای نجات پدرت بکنید چون اون بیشتر از شما توی مخمصه افتاده و نیاز به آرامش بیشتری داره .
    پس بیشتر به فکر پدر خانواده باشید چون همه این اتفاقات از او سرچشمه می گیره و اگه حالش خوب باشه همه خوبن و اگه می تونی قبل از عروسیت با کمک بقیه اوضاع رو سروسامان بدید
    در ضمن همه کارها مستلزم آرامش و صبوریه
    در ضمن آیا همسرت شرایط پدرت رو می دونه و در جریان این اتفاقات هست یا نه ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط بی دل

    عقل ناقصم بهم میگه که شما که داری از اون خونه میری بیرون، دیگه کاری به کار مسائل فی مابین بابا مامان نداشته باش. مشکل بابا مامان مشکل بابا مامانه! و به شما زیاد مربوط نیست.
    با عرض معذرت از بی دل عزیزم
    مشکلات بین پدرو مادر اول روی فرزندان تاثیر منفی می گذارد فقط زمانی فرزندان می توانند دخالت نکند که پدر و مادر هم در مقابل فرزندان خیلی چیزها رو رعایت کنند مثلا می تونند بحث هاشون رو جلوی آنها انجام ندهند ولی الان شرایط فرق می کنه و مادر از رفتار پدر ناراحته و بیشتر ناراحتی هم سر خوشبختی همین فرزند عزیزشونه در حالی که پدر اقدامات خاصی رو که به عهده دارد رو انجام نمی ده و در کار همه اختلال بوجود آورده چون توی خونه همه کارها زنجیره ایه و همه باید کارهاشون رو درست انجام بدن تا مشکلی پیش نیاد
    در ضمن پدر و مادر همیشه یک پدر مادر باقی می مانند و همیشه مشکلات آنها بر روی زندگی فرزندانشان تاثیر گذار است و این خانم نمی تواند فقط به فکر رفتن باشد چون فرزندان بعد از ازدواج به حمایت های عاطفی پدرو مادر بیشتر نیاز دارند .
    فکرش رو بکن که این خانم بعد از ازدواج از این حمایتها محروم بشه اونوقت مشکلاتش بیشتر میشه
    البته اینها نظر شخصیه منه باز هم از بی دل عزیزم معذرت خواهی می کنم
    عزیزم همونطور که گفتم با حفظ آرامشت سعی کن این مشکلات رو با کسانی که پدرت قبولشون داره حل کنی حداقل به خاطر زندگی خودت

  6. 6 کاربر از پست مفید چشمک تشکرکرده اند .

    چشمک (جمعه 25 آذر 90)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 91 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1390-8-18
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    1,232
    سطح
    19
    Points: 1,232, Level: 19
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 138 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک! آرامش می خوام!

    بی دل عزیز مرسی که جوابم رو دادی.من تازه درسم تموم شده و کار ثابت ندارم و پروژه می گیرم کار می کنم و از اونجایی که هیچ وقت بابام تامینم نکرده اینقدر چیز هست که احتیاج دارم که پولام زود از دستم میره. کمک زیادی از دستم واسه این قضیه بر نمیاد. بابام پارسال 25 میلیون پول داشت هر چی مامانم بهش گفت بذار بانک واسه سال دیگه عروسی دخترته و میخوای جهاز بدی. بابام قبول نکرد و گفت: حالا تا سال دیگه. من از الآن بذارم واسه سال دیگه؟!!!!!!!!!!!!!!!!همه اون پول رو به باد داد.
    شوهرمم هنوز سربازه اما تدریس خصوصی می کنه و اون هم توی این شرایط سخت ازم انتظار کمک و همراهی داره که اگه کار کردم کمک خرجش باشم. در عین حال هم نمی تونم این مشکل جهازم رو بهش بگم که می خوام به مامانم کمک کنم چون اونم می خواد به مادرش کمک کنه(مال اون بی رویه است چ.ن مادرش حقوق داره و نیازی به کمک شوهرم نداره)اونوقت ما هم که درآمد زیادی نداریم و همون مقدار کم هم باید خرج خانواده هامون بشه و بینمون خدای نکرده ممکنه دلخوری پیش بیاد.
    آخه بابام این همه زمین و... داره و وضع کسب و کارش هم اگه نزولها نباشه عالیه، اونوقت من و مامانم باید اینهمه استرس رو تحمل بکنیم؟ دلم واسه بابام هم می سوزه ،وقتی کم میاره اینقدر خودش رو مظلوم نشون میده. اما اگه زیاد تحویلش بگیریم میگه تو مقصری و... بابم همش می گه من خواستم اوضاع رو بهتر کنم بدتر شد. آخه 1 بار،2بار هر 1 سال در میون ما با یک ضرر عظیم تازه روبرو میشیم. بابام که مارو ساپورت نمیکنه و وقتی هم اوضاع اینطور خراب میشه شرایط ما فوق العاده سخت میشه.تازه می گه بذارید به عهده من، یه تصمیم درست بگیرم. منم دیشب وقتی فهمیدم مصرف کرده(آخه بهم قول داده بود دیگه ایکارو نمیکنه)گفتم آدم معتاد که نمی تونه تصمیم بگیره میشه مثل بقیه تصمیماتون. تا زمانیکه مصرف می کنید به تصمیمات شما واسه زندگی هیچ اعتمادی نداریم. دیگه هم تقصیرات خودتون رو گردن کسی نینداززید که همه این بدبختی هارو خودتون باعثشید. دگه هم بیخود اعصاب مامان رو بهم نزنید.(آخه نیم ساعت داشت با مامان بحث می کرد که تو مقصری تو همه پولها رو هدر دادی، منم شاهد بودم که این قضیه صحت نداره)

  8. 2 کاربر از پست مفید ch_1383615 تشکرکرده اند .

    ch_1383615 (پنجشنبه 24 آذر 90)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    213
    Array

    RE: کمک! آرامش می خوام!

    بهتره موقع بحث پدر و مادرت تو خودتو درگیر نکنی.بهتره این جور وقتا بری تو اتاقت.چون اگه بخوای همیشه تو دعواهاشون باشی اعصاب خودت هم ضعیف میشه و تو زندگی مشترکت تاثیر منفی میذاره.مادرت خوشحالتر میشه که تو خوشبخت باشی
    اگه میتونین یه کم عروسی رو عقب بندازین(اما به پدرت نگو) و تو این مدت سعی کنین خورد خورد جهیزیه بخرین.وقتی 25میلیون دستش میاد،نه همشو ولی چند میلیونشو که مادرت میتونه ازش بگیره.تو هم پیشش ناراحتیتو بروز بده.حس پدرانشو تحریک کن.درسته معتاده اما کلا بی احساس که نیست،بی مسئولیته.
    عمو،دایی،پدربزرگی اگه داری بخواه با پدرت حرف بزنن
    ازنامزدت هم خیلی محترمانه و با خونسردی بخواه پولش رو برای خودتون پس انداز کنه مثلا توبانک واسه وام یا مسکن مهری چیزی

  10. 6 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (پنجشنبه 24 آذر 90)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    140
    Array

    RE: کمک! آرامش می خوام!

    دوست نازنین (هشتادو شش ده ده صد؟) تشکری که پای مطلبتون زدم در واقع به دلیل شکل بیان نظر مخالفتون (همراه با احترام) بود که در واقع در این روزهای تالار کمی کیمیا شده! به هر حال اینهم یک نکته آموزشی بود و از این بابت تشکر میکنم.

    و اما، ما اینجا از ارمانها و ایده الها صحبت نمیکنیم. بلکه از ممکن ها حرف میزنیم. بله خیلی عالیست اگر همه اعضای خانواده دست بدست هم بدهند و همچون زنجیره ای همدیگر را ساپورت کنند و در رفع خطاهای یکدیگر بکوشند. اما تا پدر و مادر خودشان اراده بر تغییر دیدگاه و رفتارشان نداشته باشند و نخواهند که زندگیشان تغییر کند، تلاش فرزندان (بخصوص از نوع دخالت مستقیم همراه با درگیری) جز فرسایش خود انها و گاها حتی بیشتر کردن تنشها فایده ای ندارد. برای ترک اعتیاد پدر و بهبود رابطه پدر و مادر هم هیچ ورد و اسم رمزی وجود ندارد که به زبان بیاوری و در طرفة العین نتیجه بدهد. این یک پروژه عظیمی است که باید جورش را خود مامان بابا بکشند.

    آنچه که بنظر میرسد برا ی دوستمان جواب بدهد (با توجه به عنوان تاپیک ایشان و نوع درخواستشان: "ارامش" که در کوتاه مدت هم قرار است ازدواج کند و باید در تدارک مقدمات عروسی اش باشد) این است که خود را از ناراحتی و دعواها کنار بکشد. اما اینطوری ممکن است مجبور باشد برای جهیزیه روی پای خودش بایستد پس: بهتر است با محبت فرزندی و با لطایف الحیلی در کوتاه مدت خود را در قلب پدر جا کند، دست از حمایت علنی از مادر بردارد، و بجای تنبیه و تادیب پدر و نق نق به جان او، او را مهربانانه بپذیرد و با طرف مشورت قرار دادن پدر و گاهی درد دل برای ایشان و ابراز محبت دختری و تقاضای غیر مستقیم محبت پدری، فضا را برای دریافت پول جهیزیه، و حتی از ان مهم تر تاثیر بر پدر برای ایجاد انگیزه و شرایط ترک اعتیاد (سخت ترین نوع اعتیاد برای ترک) فراهم کند. بالاخره به قول بهار جان، پدر ایشان هر چقدر هم بی مسئولیت باشند محبت پدری در وجودشان هست و فکر میکنم از این راه وارد شوید بهتر باشد.

    راستی یک مورد دیگر: سعی کنید خیلی روی دارایی مادر همسرتان تکیه نکنید و همسرتان را نیز به این امر تشویق نکنید، مگر اینکه ایشان خودشان تمایلی برای کمک داشته باشند.

  12. 5 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    بی دل (پنجشنبه 24 آذر 90)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 91 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1390-8-18
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    1,232
    سطح
    19
    Points: 1,232, Level: 19
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 138 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک! آرامش می خوام!

    861010100عزیزم توی دورانی که من و شوهرم دوست بودیم بهش گفتم و بعد از اون هیجوقت اجازه ندادم که در این مورد سوالی بپرسه کوچکترین حرفی بزنه گفتم صحبت راجع به این موضوع من رو بی اندازه ناراحت می کنه.
    درست میگی عزیزم اینقدر این جو حاکم توی خونمون روی همه مون تاثیر منفی گذاشته که همه اعضای خانواده روحیه شون داغونه.
    بهار 66 عزیزم من سعی میکنم تو بجثاشون شرکت نکنم اما به خدا الان چندین شبه میبینم اینطوری داره مخ مامانم رو می جوه مامانم داره آب میشه می خوام یک جوری نجاتش بدم خب ما هم صدا رو میشنویم بحث رو می شنویم به خدا خسته شدیم. به بابام گفتم مگه نمی گید به شوهرم چیزی نگم؟ وقتی هنوز کاری نکردید اون خودش میفهمه و نیازی نیست من بگم. عزیزم ما الان 5/1 سال عقدیم تازه قرار بود مهر عروسیمون باشه که واسه بهتر شدن شرایط خانواده ام عقب انداختم و گذاشتم اسفند. خودمم دیگه خسته شدم دوس دارم از این خونه برم و به آرامش برسم. بارها حس پدرانشو تحریک میکنم و میگم به خدا بابا بد جوری استرس دارم مثل همیشه نذار ثانیه های آخر تورو خدا یه کاری بکنید، شوهرمم می خواد خونه رو تا پایان این ماه بگیره منم گفتم تو باید خونه رو بگیری بعد خانواده من جهاز بیارن حالا الان چیکار کنم بابا؟
    (در حال چایی خوردن بود) خودش رو به افسردگی شدید زد و لباس پوشید و رفت بیرون. اینم از تحریک احساسات پدرانه اش!!!!!!!!!!!!!!!!
    دوستان خیلی برام دعا کنید شدیداً محتاج دعا هستم. دعا کنید برام شاید این وضعیت راکد یک تکونی بخوره و من به یک آرامشی برسم

    بی دل عزیزم به خدا خیلی هوای بابام رو هم دارم مخصوصا تو این دوران اما اصلا جواب نمیده. بعد از اون حرفی که موقع چایی خوردن بهش زدم و گذاشت رفت به مامانم گفت: اینجا تو شدی مامان خوبه و من شدم بابا بده!!!!!!!!!!!!!!!(یعنی شدیدا حسادت می کنه اگه ما طرف مامانمون رو بگیریم و یا مامانمون طرف ما رو بگیره)
    خیلی آدم خشکیه اصلاً راه نمیده باهاش حرف بزنم. راجع به اعتیادشم بارها براش گریه کردم از اینکه ای کارو می کنی دق می کنم افسرده میشم هیج تمرکزی روی هیج کاری ندارم بابا با این کارتون نظام خانواده رو بهم نریزید احساس نمی کنید خانواده داره از هم می پاشه؟!!!!!!!!!!اگه پدر خونه (سرپرست یک خانواده )سالم نباشه بقیه افراد هم ناسالمن. بهش گفتم اگه یه بار دیگه این کارو بکنید ایشالله بدترین اتفاقی که ممکنه برای من بیفته. اما همین هم کارساز نبود و باز تکرار شد. نمیدونم کی خدا این دعامو مستجاب میکنه امیدوارم هر چه زودتر و زودتر باشه
    پدرم قرار بود 5 میلیون پول رو که شهریور ماه دستش اومده بود رو بده مامانم واسه جهاز من(عروسی رو گذاشته بودیم واسه اسفند اما به بابام نگفتیم و گفتیم همون مهره)اما باز همش رو هدر داد و از اون پول مامانم فقط 2 میلیون با هزار دعوا و مرافعه ازش گرفت. می بینید یعنی هیچی براش مهم نیست حالا اگه قرار بود همون مهر باشه عروسیم من نمیدونم چی میخواست بکنه؟البته هیچی، اینقدر خانواده اش براش بی اهمیت شده که مهم نبود ناراحتی های من!

  14. 2 کاربر از پست مفید ch_1383615 تشکرکرده اند .

    ch_1383615 (پنجشنبه 24 آذر 90)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    213
    Array

    RE: کمک! آرامش می خوام!

    عزیز دل فعلا رو اعتیادش بحث نکن.همون مادرت هم نباید باهاش بحث کنه.به مامانت بگو وقتی بهش گیر میده که تو باعث شدی پولامون هدر بره جوابشو نده.خیلی اروم بگه اره.درسته.باشه....همین کافیه.نیاز نیست حتما باهاش بحث کنید که نه اشتباه میکنی،تو مقصری.اصلا این بحثا فقط روح و روانتون رو فرسایش میده.
    درسته معتاده و تو ناراحتی ولی الان وقتش نیست که متهمش کنی که چون معتادی بهت نمیشه اعتماد کرد و...حرفت درسته ها ولی الان وقت گفتنش نیست.
    بین پدر مادرت هم طرف کسی رو نگیر.فقط همون جور که گفتم به مامانت بگو باش بحث نکنه
    رفتارتون خیلی باهاش خونسرد باشه اما در عین خونسردی قضیه جهیزیه رو بهش بگین.اولش ممکنه توجه نکنه،حتی جوابتونو بد بده...اما شما هیچی نگین...دوباره فردا خیلی خونسرد ازش پول بخواه واسه جهیزیه...اگه باز نداد باش دعوا و متهم سازی نکن...باز دوباره فردا ازش پول بخواه...انقد اینکارو ادامه بده تا خسته بشه و بهت پول بده
    اما کافیه تو باش دعوا کنی یا طرف مامانتو بگیری یا متهمش کنی ،که لج کنه و اصلا بهت پول نده
    اصلا گاهی با هم برید خرید جهیزیه.موقع خرید ذوق کن تا اونم تحت تاثیر قرار بگیره و دست تو جیب مبارک بکنه
    ازاین ادم پول درشت گرفتن سخته اما میشه ریزریز ازش پول گرفت

  16. کاربر روبرو از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده است .

    بهار.زندگی (پنجشنبه 24 آذر 90)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 91 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1390-8-18
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    1,232
    سطح
    19
    Points: 1,232, Level: 19
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 138 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک! آرامش می خوام!

    بهار جونم آخه تازه ترک کرده بود اگه دوباره این مسئله رو به حال خودش ول کنیم دوباره اعتیادش شدید میشه و اینقدر ناجور میشه که آدم خجالت میکشه و دیگه فکر نمی کنم با هیچ انگیزه ای بتونیم ترکش بدیم.نباید دوباره شروع کنه من ازش خیلی متنفر میشم.این بارها بهش گفتم که من عاشقتم بابا وقتی پاکی اما وقتی میکشی اینقدر ازت بدم میاد اصلاً حس نمی کنم بابامی.
    دیشب هم مادرم گفت باشه همه تقصیرها گردن من دیگه خواهش میکنم بحث نکن اعصابم رو خورد نکن.
    میدونی بابام چی گفت؟!!!!!!!!میگه خب حالا که قبول کردی اشتباهاتت رو!!!!!!!!!!!!! باید با کمک کنیم خانواده رو از این مخمصه نجات بدیم!!!!!!!!!!!!!!
    بعدشم بابام به من گفت که واسم شام حاضر کن و اومد پیشم وایستاد و من گفتم بابا یک بوهای بد میدیدها!!!!!!!!!! گفتم بابا دوباره؟!! مامانم گفت بله دیگه میری میکشی و میای این بحثارو می کنی اعصاب منم بهم میریزی.
    اولش انکار کرد که نه و... بعدشم گفت: گیریم کشیده باشم چه ربطی به بحث ما داره.
    مامانم گفت: چه ربطی داره؟ تمام این بدبختی های من واسه این اعتیاد توئه.منو بدبختم کردی، زندگی منو با این کارات به خاک سیاه نشوندی.آره من تمام پولارو هدر دادم اصلاً خوب کردم نوش جونم. وقتی تو وظایف خودت رو نمی دونی دیگه هیچ صحبتی نکن با من.
    می دونی بهار جون ازش پول می خوام اگه اول هفته است میگه آخر هفته، اگه آخر هفته است میگه اول هفته.
    اعصابم نمیکشه هر روز بگم بابا پول!!
    واسه خرید چمدون و حوله و این خرت و پرتها مامانم از یکم پس اندازی که واسه جهیزیه ام کرده بود بهم داد و گفت اینو زود از بابات بگیر جایگزین کنم دوباره. بابام دید ما با جمدون و... اومدیم خونه و بهش گفتم بابا x(شوهرم) داشت واسه من می خرید گفت بیا واسه منم بخریم بعد پولش رو به من بده الان شما باید 193000 تومن بهش بدید.الان 2ماهه هی میگه اول هفته، آخر هفته و هنوز نداده.
    اصلاً نمیاد برای خرید جهیزیه که بخواد ذوقم رو ببینهاز این آدم پول ریز گرفتن هم آسون نیست. الانم میدونم پول نداره و باید یکی از زمینهاش رو بفروشه تا جهیزیه من جور بشه اما اینکارو نمی کنه چون این قضیه اصلاً مهم نیست که بخواد زمینش رو از دست بده. به خدا دارم دیوونه میشم. بهار جونم دوس دارم حتی شده یه بار بیاد باهامون واسه خرید جهیزیه اما نمی دونم چطور؟

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 91 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1390-8-18
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    1,232
    سطح
    19
    Points: 1,232, Level: 19
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 138 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک! آرامش می خوام!

    وای چه کار سختیه این عنوان دادن. لطفاً خودتون هر چی به نظرتون مناسب با موضوع من هست انتخاب و عنوانم را تغییر دهید.من چیزی به ذهنم نمی رسه واقعاً. چون هدفم اینه که بتونم توی این شرایط نابسامان خونمون به آرامش برسم و بتونم مامانم رو هم به آرامش برسونم و دوباره خانواده شادی داشته باشیم. چون مادر خونه اگه وضع روحی مناسبی نداشته باشه همه چیز بهم می ریزه مادر مایه آرامش خونه است، حداقل من که وقتی مامانم رو سرحال ببینم و اگه خودم خسته یا بی حوصله باشم سریع حال و هوام عوض میشه اما اگه مامانم غصه دار باشه دلم بد جور میگیره.
    امروز مامانم گفت: از دیشب بعد از صحبت با بابا سر درد شدید دارم و از اون موقع قطع نشده تا حالا:(
    امروزم کلی باهاش صحبت کرده که اگه به این بحثات ادامه بدی و همش سر به سر من بذاری سکته میکنم میفتم رو دستت ها و وضع از این که هست بدتر میشه.

  19. کاربر روبرو از پست مفید ch_1383615 تشکرکرده است .

    ch_1383615 (جمعه 25 آذر 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.