به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مرداد 93 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1390-9-18
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    2,120
    سطح
    27
    Points: 2,120, Level: 27
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    رد کردن خواستگارها از طرف والدینم

    سلام به همه ی دوستای مهربون و دلسوز سایت
    من به ظاهر آدم خیلی مذهبی ای نشون میدم، البته تو روابطم خب خیلی مقید بودم (متاسفانه تا چند ماه پیش) و حتی دوستام تو دانشگاه، بهم می گفتن، هیچ پسری جرئت نمی کنه بیاد سمت تو، حالا به این دلیل یا هر دلیل دیگه ای؛ تا حالا اگه بشمرم، فقط 4 نفر بودن که خودمو دیدن و واسه خواستگاری خواستن بیان... و بقیه معرفی شده بودن، کسایی هم که معرفی میشن اکثرا از مسجد محلمون هستن، چون من یه وقتایی میرم مسجد و اونجا هم کارای فرهنگی می کنم، اما اونا هم از طریق صحبت کردن با مادرم اقدام می کنن و متاسفانه مادرم همه رو رد می کنن
    تا پارسال اصلا برام مهم نبود، شاید متوجه نبودم که مامانم داره با من چی کار می کنه، اما از وقتی درسم تموم شده خیلی نیاز دارم یه نفرو داشته باشم، و یه بار هم به مادرم اعتراض کردم که این کارو نکنن، اما ایشون گفتن اونها موردهای مناسبی نبودن، مادرم خیلی غرور دارن، طوری که حتی تو رفتارهاشون می بینم از اینکه کسی رو رد کنن لذت می برن و یه حس غروری بهشون دست میده... و خیلی هم سخت گیر هستن، مثلا یکی رو میگن شغلش بد بوده (نمایندگی فروش)، یکی رو میگن قدش کوتاه بوده (نکته اینجاس که وقتی مامانم این آقا پسر رو دیدن، ایشون تو ماشین نشسته بودن!!! من نمیدونم آدم نشسته قدش چطور معلوم میشه)، یکی رو از خانواده و از مادرشون خوششون نمیومده، خلاصه همش ایرادهای الکی، اما من خودم اصلا سخت گیر نیستم، بهشون گفتم خب لااقل بذارن بیان، من هم نظر بدم، اصلا تجربه کسب می کنم، شاید معیارهای من با شما فرق داشته باشه
    دو ماه پیش راضی شدن و گفتن باشه من دیگه کاری ندارم، حالا بماند که بعدش بازم یه نفرو رد کردن چون دیپلم بود، ولی دیگه زیاد هم کسی معرفی نمیشه......حق هم دارن، منم اگه پسر داشتم نمیرفتم طرف کسی که انقد همه رو رد می کنه، که بخواد منم رد کنه، مردم میگن اصلا شاید نمیخواد ازدواج کنه دیگه
    حالا من موندم و این مشکل و ناراحتی ای که از مادرم تو قلبم ایجاد شده و هیچ طوری محو نمیشه و یه اشتباهات و مسیرهای کجی که به خاطر این مساله رفتم (ارتباطات چتی که تو این تاپیک گفتم)
    فقط نگید از کسی کمک بخواه که مادرم حرف هیچکسو نمی خونن و هیج کسی هم جرئت حرف زدن با ایشون رو نداره، بابام هم خودش مخالفه که کسی که نمیشناسیم بیاد خونمون واسه خواستگاری، اما میدونم اگه مامانم بخواد، بابا هم راضی میشن
    آخه من چی کار کنم:( حتی فامیلامون هم اخلاق مامان منو میدونن و میترسن کسی رو معرفی کنن و مامانم ناراحت بشه

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 دی 90 [ 17:45]
    تاریخ عضویت
    1390-8-05
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,055
    سطح
    17
    Points: 1,055, Level: 17
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رد کردن خواستگارها از طرف والدینم

    نازی
    به نظر من خودت معیاراتو به ترتیب لیست کن و در موردش با مامانت صحبت کن. تا حالا بهش فکر کردی؟ تو فقط میگی همه بیان. هر کی معرفی میشه بیاد. خوب به نظر من هم درست نیست ادم در خونشو باز کنه از رفتگر محل گرفته تا رئیس جمهور بیان. به نظر من اینطور اومد که خودت هنوز معیارات رو مشخص نکردی و فقط دوست داری افرادی بیان خونتون و بعد تو در موردشون فکر کنی (یا نکنی!) و جواب بدی. عزیزم اینکه صرفا بخاطر احساس تنهایی ازدواج کنی فکر میکنم که اشتباه باشه. البته متخصصین تالار بهتر میتونن راهنماییت کنن.
    در پناه حق

  3. 2 کاربر از پست مفید عالی تشکرکرده اند .

    عالی (یکشنبه 20 آذر 90)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 آذر 91 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    1,989
    سطح
    26
    Points: 1,989, Level: 26
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 50 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رد کردن خواستگارها از طرف والدینم

    سلام دوست عزیزم به تالار همدردی خوش امدی.
    منم با شما همدردم. امانمیشه یه طرفه قضاوت کرد چون پدرو مادرامون قضیه ی ازدواج رو از یه بعد دیگه نگاه میکنن و بیشتر از هرچیزی نگران اینده و پیامدهای خوب و بد بعد از ازدواجمون هستن برای همینم خیلی سختگیری میکنن که مبادا بعداز ازدواج مشکلی پیش بیاد و اونا شاهد ناراحتیه ما باشن. یکم هم حق دارن چون میبینن فرزندشونو بعداز این همه سال باپاکی بزرگ شده توقع دامادی خوب وشایسته رو دارن.
    دوست عزیزم شما چند سالتونه؟
    تاحالا ازکسی خوشتون اومده که ازنظر خانوادتون مناسب نبوده و خانوادتون متوجه این موضوع شده باشن؟

  5. 2 کاربر از پست مفید صمیمی تشکرکرده اند .

    صمیمی (یکشنبه 20 آذر 90)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مرداد 93 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1390-9-18
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    2,120
    سطح
    27
    Points: 2,120, Level: 27
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رد کردن خواستگارها از طرف والدینم

    نقل قول نوشته اصلی توسط عالی
    نازی
    به نظر من خودت معیاراتو به ترتیب لیست کن و در موردش با مامانت صحبت کن. تا حالا بهش فکر کردی؟ تو فقط میگی همه بیان. هر کی معرفی میشه بیاد. خوب به نظر من هم درست نیست ادم در خونشو باز کنه از رفتگر محل گرفته تا رئیس جمهور بیان. به نظر من اینطور اومد که خودت هنوز معیارات رو مشخص نکردی و فقط دوست داری افرادی بیان خونتون و بعد تو در موردشون فکر کنی (یا نکنی!) و جواب بدی.عزیزم اینکه صرفا بخاطر احساس تنهایی ازدواج کنی فکر میکنم که اشتباه باشه
    درست میگید، من حتی به این مسئله فکر هم نکرده بودم، البته فکر نمی کنم لازم هم باشه، فعلا معیارهای مامان در اولویته
    ولی چشم، در موردش فکر می کنم
    راجع به تنهایی که گفتید.... من خیلی هم احساس تنهایی نمی کنم؛ دوستای خوبی دارم، ارتباطم با خونوادم هم خیلی خوبه...ولی خب اینا جای اونو که نمیگیره...از اون لحاظ احساس یه خلایی می کنم تو زندگیم....حالا نمی دونم اینم شامل صحبت شما میشه یا نه، یعنی این هم همون احساس تنهای ای هست که شما گفتید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط صمیمی
    سلام دوست عزیزم به تالار همدردی خوش امدی.
    ممنون
    نقل قول نوشته اصلی توسط صمیمی
    منم با شما همدردم. امانمیشه یه طرفه قضاوت کرد چون پدرو مادرامون قضیه ی ازدواج رو از یه بعد دیگه نگاه میکنن و بیشتر از هرچیزی نگران اینده و پیامدهای خوب و بد بعد از ازدواجمون هستن برای همینم خیلی سختگیری میکنن که مبادا بعداز ازدواج مشکلی پیش بیاد و اونا شاهد ناراحتیه ما باشن. یکم هم حق دارن چون میبینن فرزندشونو بعداز این همه سال باپاکی بزرگ شده توقع دامادی خوب وشایسته رو دارن.دوست عزیزم شما چند سالتونه؟ تاحالا ازکسی خوشتون اومده که ازنظر خانوادتون مناسب نبوده و خانوادتون متوجه این موضوع شده باشن؟
    بله تا یه حدی حق دارن که هرکسی رو راه ندن، ولی آخه من می بینم هیچ کسی رو راه نمیدن.....تقریبا تو دوران دانشجوییم خیلیا رو معرفی می کردن...یعنی از بین اون همه آدم، یکی هم حداقل در این حد خوب نبوده که بذارن بیاد
    اگه من تا آخر عمرم تنها بمونم و افسردگی بگیرم خوبه
    من 23 سالمه، حدود 6 ماه پیش همین اشتباهی که گفتیدو کردم، خودم هم بعدا به اشتباه خودم پی بردم، و دقیقا بعد از اون قضیه بود که خیلی این خلا رو احساس کردم تو زندگیم، وگرنه داشتم مثه بچه آدم زندگیمو می کردم
    ولی این مسئله هم این اخلاق مامان اینا رو بوجود نیاورده، چون این قضیه جدیدا رخ داده

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: رد کردن خواستگارها از طرف والدینم

    سلام عندلیب عزیزم.
    دوست خوبم، من تقریبا مشکلاتی از این دست داشتم. و میتونم حست رو درک کنم.

    عندلیب جان، موردای قبلی، اگه قسمتت بودن، مادرت که سهله، همه ی زمین و زمان هم دست به دست هم میدادن نمیتونستن مانع بشن.
    پس ایمان داشته باش که موارد قبلی، هیچ کدوم قسمتت نبودن. و به راحتی ازشون بگذر.

    بهت هم تبریک میگم که اون دوستی غلط رو تمومش کردی. میدونم از این به بعد بیشتر حواست رو جمع میکنی که اشتباه انتخاب نکنی


    عندلیب ِگل، چند تا پیشنهاد دارم برات.

    اول اینکه فکر کن این مشکلت با مادرت حل شده.
    حالا فقط خودتی و خودت. (همونطور که عالی عزیز گفت) ببین چه پسری، با چه خصوصیات اخلاقی، ظاهری، اعتقادی، اجتماعی، مالی و .... اگه بیاد خواستگاریت ، نظرت نسبت بهش مثبت میشه.

    (چون خودم درک کردم ، میدونم. چون الان مخالفت مادرت رو میبینی، ناخودآگاه یادت میره که به خودت فکر کنی. اما یه وقتی میشه که مادرت مخالفتی نداره، اما شما هنوز معیارات مشخص نیست و ممکنه که با شتاب انتخاب کنی و فرصت یه شناخت درست رو از خودت بگیری. من نگران اون روز هستم. که خیلی هم دور نیست.
    پس حتماً همین روزا که هنوز کسی در زندگیت نیومده، معیارات رو بنویس)


    بدون اینکه به این مساله فکر کنی، سعی کن به مادرت نزدیک بشی.
    توی همه ی موارد با هم اختلاف نظر دارید؟ یا چیزایی پیدا میشه که بتونید در موردش با هم صحبت کنید و اینجوری به مادرت نزدیک تر بشی؟

    در مورد خواستگارا، میتونی پیشنهادایی به مادرت بدی.
    (البته به نظرم یه مدت بدون فکر کردن به این مورد، فقط برای خوب شدن رابطه تون تلاش کن. بعدش یواش یواش این کارا رو انجام بده: )

    مثلاً بعد از رد کردن هر خواستگار، هر وقت حرفش پیش اومد، و دلایل مادرت رو فهمیدی، بدون ذره ای عصبانیت و برافروختگی در موردشون با مادرت صحبت کن. مثلاً همین که میگی پسره تو ماشین بوده و قدش مشخص نبوده رو به مادرت بگو. یه کمی سعی کن با مادرت مکالمه داشته باشی در این زمینه ها. نمیگم راضیشون کنی. فقط در موردش حرف بزن.


    حرف زیاد دارم برات دوست عزیزم.
    فعلاً در مورد اینها فکر کن و بیا برام بگو که این کارار رو دوست داری انجام بدی یا نه.

    راستی از اون قضیه ای که در تاپیک قبلیت گفتی، پدر مادرت هم خبر دارن؟

  8. 5 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (یکشنبه 20 آذر 90)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مرداد 93 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1390-9-18
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    2,120
    سطح
    27
    Points: 2,120, Level: 27
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رد کردن خواستگارها از طرف والدینم

    پیشنهاد اولتون به روی چشم، تا الآن نیازی نمیدیدم بهش فکر کنم ولی حالا که هم شما و هم عالی عزیز نوشتید، به نظر من هم خوبه که خودم حداقل معیارهای خودمو بدونم
    در مورد نزدیک شدن به مادرم هم، هرچند قبلا خیلی بهشون نزدیک تر بودم ولی الآنم ارتباطمون طوری نیست که اصلا نتونم باهاشون صحبت کنم، و یکی دو بار هم این مسائل رو مطرح کردم، نه به امید راضی کردن، چون خیلی زود عصبانی میشن و خب منم میترسم ازشون ولی همینطوری گذرا گفتم، مثلا همون قضیه قد رو گفتم و مامانم همونطور که گفتم مغرورن و اصلا حرف کسی رو قبول ندارن و به من گفتن "تو فکر می کنی من نمی فهمم... انقد کوتاه بود که مشخص بود پاشه هم همونه.. "، ولی همون طور که قبلا هم گفتم، خودشون مدتی قبل اومدن و گفتن که "من دیگه کسی رو رد نمی کنم، تو خودت تصمیم بگیر" که بعدش یه آقایی دیپلم رو رد کردن و همین دیروز هم با مامان بزرگم داشتن صحبت می کردن، منم استراق سمع کردم و متوجه شدم باز یکی دیگه...
    خب پس اولین پیشنهادتون رو که گفتم انجام میدم، دومی هم که قبلا انجام داده بودم، میشه بقیه حرفاتونم برام بگید
    درباره اون یکی تاپیک هم که نه، اگه میدونستن که من الآن زنده نبودم (این کامپیوترم بود) (اینم من)
    راستی گفتید شما هم از این مشکلات داشتید، یعنی الآن حل شده مشکلتون؟

  10. کاربر روبرو از پست مفید عندلیب تشکرکرده است .

    عندلیب (یکشنبه 20 آذر 90)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 آذر 91 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    1,989
    سطح
    26
    Points: 1,989, Level: 26
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 50 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رد کردن خواستگارها از طرف والدینم

    عزیزم دقیقا مثل مشکل شما برای منم پیش اومده حتی در حدی که از مادرم خیلی دلخور شده بودم ونسبت بهش سرد شده بودم.من قبلا کسیرو میخواستم که وقتی خانوادم فهمیدن منو محدود کردن و درمورد خواستگارام سختگیرتر شدن.چون فکرمیکردن حالا که یه بار به اشتباه و ازروی احساساتم کسی رو قبول کردم ازاین به بعدم همینطوره. روش من برای درست شدن این قضیه این بود که خودمو به مادرم نزدیکتر کردم و کم کم معیارهامو که برای خودم مشخص کرده بودم به مامانم توی فرصتهای مناسب گفتم. حالا اونم فهمیده که از گذشتم درس گرفتم و عاقلانه تصمیم میگیرم زیاد درمورد خواستگارام سختگیری نمیکنه.دوست عزیزم امیدوارم تونسته باشم بهت کمک کنم
    زندگی شگفت انگیز است فقط اگه بدانید چطور زندگی کنید

  12. کاربر روبرو از پست مفید صمیمی تشکرکرده است .

    صمیمی (یکشنبه 20 آذر 90)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مرداد 93 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1390-9-18
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    2,120
    سطح
    27
    Points: 2,120, Level: 27
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رد کردن خواستگارها از طرف والدینم

    چه جالب که انقد چقد مشابهه
    ولی یه تفاوتی که هست اینه که مادر من قبل از این که من یه انتخاب اشتباه بکنم، همین طور بودن و حالا درسته که یه وقتایی اون اشتباهو به روم میارن ، اما رد کردن خواستگارا که از قبلش هم بود
    و حالا هم همچنان ادامه داره
    منم باید معیارهامو بفهمم، ولی گفتنشون به مامانم خیلی کار سختیه، مضاف بر اینکه فکر نمی کنم نظر من برای ایشون اصلا مهم باشه، البته نظر مخالفم مهمه ولی نظر موافقم نه
    راستی یه چیزی همین الان یادم افتاد، اینکه مامانم کلا زیاد دید مثبتی به مردا ندارن و زیاد هم دوست ندارن من ازدواج کنم، یعنی بعضی وقتا میگن من که مخالف ازدواج کردنت نیستم و گاهی هم میگن "مگه بده پیش ما بمونی" یا چند بار هم گفتن: "حالا مگه داری اینجا عذاب میکشی که دوست داری ازدواج کنی" یا مثلا "مگه ما واسه تو کم گذاشتیم" اصلا طرز فکرشون همینه، حتی از وقتی که متوجه شدن من دوست دارم ازدواج کنم، همش سعی می کنن زندگی رو واسم اونطوری که دوست دارم فراهم کنن، فکر می کنن من مشکلی با زندگی الآنم و شرایطم دارم که اینو میگم، اصلا انگار متوجه نیستن که این یه نیازه روحیه واسه من که با پول و محبتای مادرانه جایگزین نمیشه

  14. کاربر روبرو از پست مفید عندلیب تشکرکرده است .

    عندلیب (سه شنبه 29 آذر 90)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مرداد 93 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1390-9-18
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    2,120
    سطح
    27
    Points: 2,120, Level: 27
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: رد کردن خواستگارها از طرف والدینم

    دوستای خوبم، مشکل من حل نشده ها
    شاید به نظرتون مشکل کوچیکی باشه، ولی به خدا زندگیمو خراب کرده
    یکی هست، خودش همه رو رد می کنه، خب اون حداقل یه امیدی داره که بالاخره با کسی که معیاراشو داشته باشه، آشنا میشه...ولی من اصلا امید ندارم مامانم اجازه بده که با کسی آشنا بشم، یا اگه آشنا هم بشم، روش عیب و ایراد میذاره، همون طور که قبلا اینکارو کرده
    حالا هم همش بهم میگه تو چرا ناراحتی، چرا با من خوب نیستی....من چی بگم آخه...قبلا بهش گفتم، اما انگار جدی نمیگیره (قبلا بهتون گفتم رابطم با مامانم خوبه، الآنم میگم...به نظر خودم که خوبه، اما به خوبیه قبل نیست و همین مامانمو ناراحت میکنه..من به خاطرش خیلی رفتارمو عوض کردم، خیلی سعی می کنم باهاشون مهربون تر باشم، دیگه بیشتر از این در توانم نیست با کسی که احساس می کنم داره زندگیمو خراب می کنه خوب باشم)
    کسی که تو تاپیک قبلی گفتم رفته، پریروز دوباره واسم آف گذاشته بود...من که دیگه از ازدواج ناامیدم کلا...دارم رو این فکر می کنم که باهمون دوست بشم

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array

    RE: رد کردن خواستگارها از طرف والدینم

    هرگز و هرگز از ازدواج ناامید نشو
    و هر گز و هرگز و هرگز سراغ دوستی نرو
    که آسیبهاش جبران ناپذیره

  17. 2 کاربر از پست مفید جوانه؟؟؟ تشکرکرده اند .

    جوانه؟؟؟ (سه شنبه 29 آذر 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.