به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: زنجیر محبت

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 آذر 90 [ 19:54]
    تاریخ عضویت
    1390-8-01
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,106
    سطح
    18
    Points: 1,106, Level: 18
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 76 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    زنجیر محبت

    یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زنی
    را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او
    دست تکان داد تا متوقف شود.
    اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.
    زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف
    شماست .
    وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد،
    زن پرسید: "من چقدر باید بپردازم؟"
    و او به زن چنین گفت: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین
    شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد. همونطور که من به شما
    کمک کردم. اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این
    کار رو بکنی.
    نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!"
    ***
    چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو
    ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می
    بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.
    او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد
    فهمید. وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون
    رفته بود، درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.
    وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود. در یادداشت
    چنین نوشته بود: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی
    بوده ام و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم
    اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو
    بکنی.
    نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!".
    همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و
    یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت:
    "دوستت دارم اسمیت همه چیز داره درست میشه..."
    به ديگران کمک کنيم بلاخره يک جا يکی به ما کمک ميکنه و قول بديم كه
    نگذاريم هيچ وقت زنجير عشق به ما ختم بشه
    این داستان رو برای هر کس که دوست دارید بفرستید... نگذارید زنجیر عشق به
    شما ختم بشه
    گروه سیب

  2. 5 کاربر از پست مفید برنابا تشکرکرده اند .

    برنابا (یکشنبه 25 دی 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.