به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 27
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آذر 90 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1390-7-19
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,113
    سطح
    18
    Points: 1,113, Level: 18
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی

    با عرض سلام و خدا قوت به مدیریت تالار و تمامی دوستانی که در این تالار حضور دارند.
    من 4 سال است که با مشکلی مواجه هستم و دلیل مراجعه ام به این تالار، مطرح کردن آن و گرفتن راهنمایی است. لطفا با نظرات مفیدتان منو راهنمایی کنید.
    من پسری 28 ساله هستم. 5 سال پیش با دختری که 1 سال از خودم بزرگتر بود در محیط کار آشنا شدم. رابطه ما در ابتدا در حد کاری بود ولی بعد از چند ماه به دلایل کاری از هم دور بودیم و توی این مدت ایشون 3، 4 باری با من به بهانه هایی در تماس بودن و با توجه به این که در محیط کار من محبتمو نشون داده بودم رابطمون صمیمی تر شده بود و بیشتر با هم توی محیط کار صحبت میکردیم. بعد از این مدتی که از هم دور بودیم من مجدد کارمو شروع کردم و از ایشون خواستم که بیان پیشم برای همکاری و ایشون هم قبول کردن.
    اینجوری شد که همکاریمون دوباره شروع شد. اوایل موردی نبود ولی بعد از مدتی من بدلیل اینکه ایشونو دختر خوبی دیدم و از لحاظ کاری هم روی ایشون حساب میکردم کم کم علاقم بیشتر شد و یه وقتایی این علاقه توی رفتارم بروز میکرد و از اونجایی که ایشون هم دختر تیزی بود این رفتار منو هر چند نامحسوس درک کرده بود. ارتباطمون بیرون از محیط کار هم بصورت تلفنی و اس ام اسی ادامه داشت تا اینکه 1 روز ایشون به من گفت که بهم علاقه داره و منو دوست داره و منم علاقمو بهش گفتم و اینطوری شد که بهم نزدیکتر شدیم. ولی همون اول گفت که 2 تا مشکل داره و به همین خاطر نمیتونیم با هم باشیم و گفت باید علاقمونو کنترل کنیم و در مورد مشکلش هم هیچ توضیحی نداد. روزا میگذشت و رابطمون صمیمی تر میشد و من همیشه این سوال تو ذهنم بود که مشکل چیه. تا اینکه یه روز بهش گفتم که میخوام باهاش ازدواج کنم و گفتم به خانوادش بگه که قرار خواستگاری رو بزاریم. از این کار هدف دیگه ای هم داشتم و اون دونستن مشکلاش بود تا اینکه با اصرار زیاد یکیشو گفت. گفت که چند ماهی هست که با یه نفر عقد کرده ولی باهاش به خاطر اخلاق طرف مشکل داره و نمیخواد باهاش باشه. من اول سعی کردم راهنماییش کنم و به بهتر شدن رابطشون کمک کنم ولی به دلایلی نشد و از طرفی خودمم روزبروز علاقم بیشتر میشد و یه دلیلشم این بود که ابراز علاقه ایشون به صورت کلامی خیلی زیاد و بعضی وقتا از حد خودش خارج میشد. خلاصه اینجوری شد که بین ما بغل کردن و بوسه هم پیش اومد و از اونجایی که ایشون گفته بود که با اون پسر هیچ تماس فیزیکی خاصی نداشته و قصدش فقط جدا شدن از اونه، من ایشونو مال خودم میدونستم و اینجوری شد که به معاشقه با ایشون راضی شدم.
    بعد یک روز بحثی پیش اومد و ایشون از من خواست که بدن عریانمو ببینه. خوب من اولش روم نمیشد ولی خوب اتفاق افتاد و منم بدن ایشونو دیدم. چند روز بعد ایشون معاشقه عمیقتری از من خواست منم که بی تجربه و کنجکاو. قبول کردم ولی بعدش از من خواست که با هم رابطه جنسی کامل داشته باشیم ولی من به دو دلیل قبول نکردم یکی اینکه عقد کرده کس دیگه ای بود و اگه طرف میفهمی جوفتمون توی موقعیت بدی میوفتادیم و دوم اینکه بکارت ایشون صدمه میخورد و این در حالی بود که ایشون مال من نبود و کلا راضی به این کار نبودم. از طرفی هم کاملا بی تجربه و کنجکاو بودم. ولی ایشون بلاخره با گفتن این جمله که پرده بکارتم دکتر گفته عقبه و یسری حرفای دیگه که میگذرم ازش باعث شد که رابطه جنسی در حد خفیف بینمون پیش بیاد، خیلی کم ولی با توجه اطلاعات امروزم میدونم در حدی بود که به پرده ایشون صدمه بزنه. و لازمه که بگم که این اتفاق در حالی که من بشدت استرس فشار روحی و عذاب وجدان داشتم پیش رفت. بعد که از این موقعیت خارج شدیم ایشون به حالت تعنه به من رو کرد و گفت که چجوری حاضر شدم با زنی که شوهر داره رابطه جنسی داشته باشم و این جمله ایشون باعث شد که استرس و فشار روحی من چندین برابر بشه بحدی که ایشون وقتی این حال منو دید برگشت و گفت که در مورد رابطش با اون پسر دروغ گفته و با اون عقد نکرده و فقط در حد یه خواستگار سمجه. من با این جمله آرومتر شدم و ازش خواستم که فردا شناسنامشو بیاره تا حرفاش ثابت بشه. فردا شد و آورد شناسنامشو و آره راست میگفت اونجایی که باید پاک باشه پاک بود.
    انجوری شد که بدتر شد و دیگه ما نتونستیم جلوی خودمونو بگریم و رابطه جنسی کامل رو این بار با رضایت دو طرف انجام دادیم. دفعات اول ایشون بیشتر راقب بود و من زیاد اصراری نداشتم ولی خوب جلوتر که رفتیم میل من بیشتر شد و منم درخواست میکردم.
    توی این مدتی که این اتفاقا بین ما میوفتاد اون پسره در مسافرت بود و تلفنی باهاش در تماس بود ایشون و اکثر صحبتاشون به دعوا ومرافعه و گریه ایشون تموم میشد. بعد از یه مدت اون پسره از سفر اومد و 2 باری هم اومد محل کارمون. چون رسمی رفته بود خواستگاری من نمیتونستم خودمو دخالت بدم واسه همین کاری به پسره نداشتم و فقط دوستمو راهنمایی میکردم که چه جوری باهاش برخورد کنه. بلاخره بعد از کلی کش و قوس اون پسر از زندگی ایشون رفت بیرون. بعد گیر دادنه ایشون به من شروع شد و سر یه سری مسایل با هم جر و بحث و قهر و آشتی داشتیم. ایشون همیشه قهر میکرد و من پا پیش میذاشتم واسه آشتی و کلی فشار روحی رو تحمل میکردم. یکم نسبت به رابطه سرد شدم از طرفی ایشون بحث خواستگاریو وسط کشید و با توجه به اینکه من حرفی راجبش نمیزدم یه زمان تعیین کرد واسه اون. منم چیزی نگفتم. وقتش که شد من احساس کردم آمادگیشو ندارم واسه همین امروز فردا کردم تا اینکه ازش یه زمان دیگه ای خواستم و اونم با اکراه قبول کرد. توی این دوران باز با هم سر یکسری مسایل به مشکل خوردیم و باز دعواهای قبلی. تا اینکه من احساس کردم این بهانه گیریای ایشون یکم مشکوکه و یه دلیل دیگه ای هم مثل اینکه داره چون واقعا قهراش غیرطبیعی بود با توجه به اخلاقی که من در مقابل داشتم. یک روز بهش گفتم که تو مشکل دیگه ای داری که به من نگفتی و در جواب گفت بله (همون مشکل دوم که من به کل از یاد برده بودمش. البته یک بار قبلا راجبش سوال کرده بودم و ایشون یجوری منو پیچوند و منم بیخیالش شدم). گفت واقعی که نوجوان بوده بهش تجاوز شده. برام داستانشو گفت و در حالی که توی آغوشم بود گریست.
    بعد از این قضایا رفتم خواستگاریش یه جلسه ولی برای صحبتهای نهایی نتونستم برم. احساس کردم وضعیت خیلی پیچیدست. البته این حس از چند وقت پیش که قضیه ازدواج پیش اومد درونم به وجود اومده بود ولی این قضیه تجاوز پیچیده ترش کرد. 2 ماه وقت خواستم واسه فکر کردن ولی الان دو سال میگذره ولی نتونستم تصمیم بگیرم. 2 هفته دیگه باید جواب بدم که میخوام باهاش باشام یا نه.

  2. کاربر روبرو از پست مفید legends تشکرکرده است .

    legends (سه شنبه 08 آذر 90)

  3. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    426
    Array

    RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی



    مطالبی که به تکرار اتفاق افتاده
    1- شما استارت همه ی ماجراها را به نوعی گردن این خانم انداختید .

    الف ) به شما اظهار علاقه کرد
    ب) به شما در خواست عشقبازی داد
    ج ) تمنای بیشتر داشت
    د) جلب ترحم کرد و ماجرای تجاوز که منجر به خواستگاری رفتن شد و ..........
    ه ) واکنش منفعلانه ی شما در مقابل خواستگار و حضور او در شرکت و صحبت های گاه و بی گاه این دو نفر که فرمودید منجر به دعوا می شد اما جلوی چشم شما اتفاق می افتاد
    و) آگاهی از اینکه ایشان حتی به دروغ زن شوهر دار هستند و شما به این رابطه ادامه دادید تا جایی که ایشان هم به روی شما این مسئله را می اورد و ............
    ز) بی خیالی و بی توجهی و کم اهمیتی شما نسبت به دانستن آن دو مورد مشکل این خانم


    اینگونه که شما می گویید ایشان استارتر هستند و لیدر و شما فرمانبر ! چرا ؟

    به نظر خودتان شما که فرمانبر بوده اید چرا دچار ایستایی شده اید و سه سال به یک مدل و دو سال به مدل دیگر در این رابطه مانده اید و ............گویی جواب قطعی باید از شما گرفته شود .............این ترس ها و تردید چیست که دو سال مانع نتیجه رسیدن این انتخاب می شود ؟!

    و اساسا الان چه می خواهید ما به شما بگوییم که به این رابطه ادامه بدهید و ختم به خیرش کنید و یا اینکه از این رابطه بیرون بیائید و معایب این رابطه را برای شما برشماریم ؟!


  4. 8 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (دوشنبه 07 آذر 90)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آذر 90 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1390-7-19
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,113
    سطح
    18
    Points: 1,113, Level: 18
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی

    در جواب ani عزیز باید بگم که

    نقل قول نوشته اصلی توسط ani


    مطالبی که به تکرار اتفاق افتاده
    بله این اولین بار نیست و آخرین بارش هم حتما نخواهد بود! به نظر من این وسط ما جوانان فقط ضرر میکنیم در حالی که کمترین تقصیر را داریم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط ani


    1- شما استارت همه ی ماجراها را به نوعی گردن این خانم انداختید .

    الف ) به شما اظهار علاقه کرد
    ب) به شما در خواست عشقبازی داد
    ج ) تمنای بیشتر داشت
    د) جلب ترحم کرد و ماجرای تجاوز که منجر به خواستگاری رفتن شد و ..........
    ه ) واکنش منفعلانه ی شما در مقابل خواستگار و حضور او در شرکت و صحبت های گاه و بی گاه این دو نفر که فرمودید منجر به دعوا می شد اما جلوی چشم شما اتفاق می افتاد
    و) آگاهی از اینکه ایشان حتی به دروغ زن شوهر دار هستند و شما به این رابطه ادامه دادید تا جایی که ایشان هم به روی شما این مسئله را می اورد و ............
    ز) بی خیالی و بی توجهی و کم اهمیتی شما نسبت به دانستن آن دو مورد مشکل این خانم

    اینگونه که شما می گویید ایشان استارتر هستند و لیدر و شما فرمانبر ! چرا ؟

    به نظر خودتان شما که فرمانبر بوده اید چرا دچار ایستایی شده اید و سه سال به یک مدل و دو سال به مدل دیگر در این رابطه مانده اید و ............گویی جواب قطعی باید از شما گرفته شود .............این ترس ها و تردید چیست که دو سال مانع نتیجه رسیدن این انتخاب می شود ؟!

    و اساسا الان چه می خواهید ما به شما بگوییم که به این رابطه ادامه بدهید و ختم به خیرش کنید و یا اینکه از این رابطه بیرون بیائید و معایب این رابطه را برای شما برشماریم ؟!
    1) ماجرا دقیقا همنجوی که توضیح دادم اتفاق افتاده.
    الف) ایشون اول احساس دوست داشتنشو به زبان آورد هر چند که من کم کم داشتم به ایشون علاقمند میشدم ولی چون به واقع به مرز عاشق شدن نرسیده بود ازش حرفی نمیزدم و در ثانی با توجه به اینکه مطمءن نبودم از علاقه ایشون ترس اینو داشتم که با عجله کردن در بیان احساسم ایشونو از دست بدم.
    ب) درخواست عشقبازی در کلمات و حرکات ایشون موج میزد ولی اولین بار این من بودم که در حین یه شوخی نتونستم خودمو کنترل کنم و از ایشون درخواست کردم که بغلشون کنم و ایشون هم قبول کرد. بوسه هم بینمون رد و بدل شد. درسته که این کار اصلا درست نبود ولی من به هیچ وجه قصد جلوتر رفتن از این حالت رو نداشتم.
    ج) بعد از رابطه اول جفتمون وسوسه اینو داشتیم که تکرارش کنیم ولی باز من خودمو نگه داشتم و چیزی نگفتم ولی ایشون درخواست کرد و من جلوی خومدمو نگرفتم و انجامش دادیم.
    د) نه جلب ترحم نبود. اگه نوشته هامو خوب متوجه نشدید دوباره بخونید لطفا. من احساس کردم که واقعیتی داره پنهان میشه. کلامی پرسیدم و ایشون هم راستشو گفت. من ناراحت شدم به خاطر کسی که واقعا دوستش داشتم. اگه قریبه بود بازم اشکام جاری میشد و انوقت شاید کارایی میکردم که میشد اسمشو گذاشت ترحم! قضیه خواستگاری از چند ماه قبل مطرح شده بود یعنی دقیقا از اوایل رابطمون. من خودم مطرحش کردم همنطور که توضیح دادم. ولی بعدش قضیه دوتا مشکل اومد وسط. بعد که جلوتر رفتیم من یکم از قضیه خواستگاری فاصله گرفتم ولی به در ایشون بحسشو وسط میکشید و زمان تعیین میکرد تا اینکه قرار شد در همون تاریخی که رفتم خواستگاری اقدام کنم. این تصمیمو از قبل گرفته بودیم ولی قبول دارم که توی اون شرایط با توجه به اینکه بحث حتک حرمت تازه مطرح شده بود درگیر احساسات بودم.
    ه) همنطور که توضیح دادم اون پسر رسمی به خواستگاری ایشون رفته بود و خانواده هاشون با هم برای رفع مشکلشون در ارتباط بودن. هر گونه عکس العمل من صد در صد نتایج بدی داشت. حتی اگه طرف دوست پسرشم بود من فقط از طریق راهنمایی دختر خانم سعی در حل مشکل میکردم.
    و) نداشتن اطلاعات کافی، درگیر مسایل احساسی شدن، نیاز به محبت، گریز از تنهایی، نداشتن تجربه در این زمینه، .... همه و همه دست به دست هم داد تا این اشتباه از طرف هر دومون بروز کنه.
    ز) توضیح دادم که برای فهمیدن مشکلاتشون اصرار کردم و حتی یه دلیل اینکه سریع بحث خواستگاریو مطرح کردم فهمیدن مشکلاتشون بود که اتفاقا اثر کرد و یکیو گفت. ولی در مورد دوم منو پیچوند.

    من فرمانبدار نبودم. هردومون از روی جونی و نادانی به خواسته های همدیگه تن دادیم. ولی کوته فکری دوستم شعله این آتیش روشن کرد. به قول خودش میخواسته عشقشو جسمی نشون بده و نتونسته جلوی خودشو بگیره. منم که هم نادون و کنجکاو. نمیگم نمیخواستم ولی در حد معاشقه فقط طالب بودم. 1 سال رابطمون همکاری بود. از دوستیمون 4 سال میگذره.
    ترس و تردیدم اول اینکه این رابطه رو انجوری میخوام عاشقانه و رمانتیک نمیبینم. دوستش دارم، براش کارای زیادی میکنم، از خودم خیلی مایه میذارم ولی یه فکرایی مانع میشه که مثبت به رابطه فکر کنم. رابطه از اول بد شروع شد. انجوری که درونم طلب میکنه رمانتیک نبوده. به یه سری نیازام پاسخ داده نشده و توی این رابطه نمیشه انتظار رسیدن به اونا رو داشت.
    از دوستان میخوام فعلا نظراتشونو بگن





  6. کاربر روبرو از پست مفید legends تشکرکرده است .

    legends (سه شنبه 08 آذر 90)

  7. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    426
    Array

    RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی

    شما همان حرفهای پست یک را در جواب پست دو به شکل کلی تر و دقیق تر تکرار کرده اید .

    و مهم نیست که چه اسمی روی آنچه روی داده بگذاریم کلیت ماجرا مهم است . نادانی -شهوت - عشق- هوس و یا جوانی ......
    هر یک از اینها می تواند باشد . شما اینجایی هستید که می بینید .

    دلائلش هم برمی گردد به ساختار شخصیت شما و این خانم . و البته من به این خانم کاری ندارم . شما اینجا هستید پس در مورد ساختار شخصیت شما صحبت می کنیم .

    حال به این داستان رسیده ای که یک رابطه ی رمانتیک می خواستی و این رابطه رمانتیک نبوده !‌از نگاه من که خیلی هم رمانتیک بوده .............رمانتیک تر از این ! اما مسئولانه نبوده . از هیچ طرف .نه از طرف شما و نه از طرف این خانم .

    این خانم در هر شرایطی هر تمنایی داشته شما اجابت کرده اید به هر قیمتی و در هر سطحی و کاملا بدون فکر و عاقبت اندیشی و البته برعکس ............

    امروز فکر می کنی بهای آنچه بدست می آوری همین قیمتی است که پرداخت می کنی ؟! به نوعی می ترسی . ترس هایت بالا آمده . از آزردگی ها و ترس هایت بنویس و آنچه که فکر می کنی چرا این رابطه را کامل نمی دانی و برو سراغ قسمتهای سیاه فکر و احساساتت . ................از آنها برایمان بنویس . همان نکاتی که در پاراگراف آخر به آن اشاره کردی .

  8. 8 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (سه شنبه 08 آذر 90)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 03 دی 90 [ 01:32]
    تاریخ عضویت
    1390-6-14
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    1,210
    سطح
    19
    Points: 1,210, Level: 19
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 27 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی

    من اصلا نطر کارشناسی ندارم فقط برداشتمو از این قضیه میگم
    شاید دوست شما چون میترسیده اگه به خواستگاراش قضیه هتک حرمت رو بگه ممکنه اونا منصرف شن، پس از یه راهی راحت تر اقدام کرده، اول از علاقه شما مطمئن شده و از سادگی و بی تجربگی شما سواستفاده شده..
    همچین پیشنهاد هایی از طرف یه دختر خیلی غیرعادیه و تو همچین شرایطی کمتر کسی میتونه احساسی برخورد نکنه!!!
    ولی با اتفاقاتی هم که بعدا افتاده، شاید منصرف شدن شما هم از این جریان کمی واسه هر دو طرف سخت باشه!!

  10. کاربر روبرو از پست مفید Andiaaaa تشکرکرده است .

    Andiaaaa (سه شنبه 08 آذر 90)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آذر 90 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1390-7-19
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,113
    سطح
    18
    Points: 1,113, Level: 18
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی

    در پست دوم من سوء تفاهمایی که شم درگیرش شده بودیی را مرتفع کردم!!!

    آره کلیتش برای من مهمه و اینکه من چطور به این رابطه وارد شدم فکر کنم در راهنمایی شما خیلی تاثیر گذاره! اینطور نیست؟

    از شخصیت من چی میخواهید بدونید بفرمایید تا مطرح کنم و نسبت به من شناخت پیدا کنید.

    معلوم شد که تعریف من و شما از کامه رمانتیک با هم فرق میکنه! مسئولانه نبوده درسته. هیچکدون راجع به کاری که داشتیم انجام میدادیم فکر نمیکردیم. شروع رابطه از روی شناخت، دوست داشتن و عشق بوده ولی از مسیر درست منحرف شد و اینجاست که میتونید کلماتی مثل شهوت و هوس رو ذکر کنید نه در مورد کلیت قضیه!

    اتفاقیه که افتاده. کاریش نمیشه کرد دیگه. احساس میکردیم بهم نیاز داریم از همه لحاظ. بهم وابسته شدیم و طبیعی که بهم اهمیت بدیم.

    شما چرا میخوای یه حسایی رو به من القا کنید؟ مثل ترسیدن
    چرا فکر میکنید که من الان از چیزی میترسم؟ چرا به جای اینکه به رسم مشاور در کنار من باشید روبروی من واستادید؟ (طرز نوشتنتون اینو میرسونه)



  12. کاربر روبرو از پست مفید legends تشکرکرده است .

    legends (سه شنبه 08 آذر 90)

  13. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    426
    Array

    RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی

    نه عزیزم نگران نباش هیچ حسی بهت القا نمی شه و مطمئن باش انگشت اتهامی هم نه به سمت تو و نه آن خانم گرفته نمی شود .

    در مورد دو دلی و تردید هایت جرف بزن . چرا تصمیم گیری ات دو سال طول کشیده ؟! علت ها را به لحاظ احساسی و فکری کاملا باز کن .

  14. 3 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (سه شنبه 08 آذر 90)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آذر 90 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1390-7-19
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,113
    سطح
    18
    Points: 1,113, Level: 18
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی

    مشکل اولم با رابطه جنسی قبل از ازدواجه. احساس میکنم با این قضیه نمیتونم کنار بیام. دوست داشتم از نظر عاطفی رابطه به حد کمال برسه و عاشق طرفم باشم تا دوست داشته باشم که زودتر بهش برسم. دوست دارم پیچیدگیهای شب زفاف رو داشته باشم نه اینکه توی وضعیت استرس زا و در حالتی بد اولین رابطه جنسی رو با طرفم برقرار کنم.

  16. کاربر روبرو از پست مفید legends تشکرکرده است .

    legends (سه شنبه 08 آذر 90)

  17. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    426
    Array

    RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی

    می توانم درکت کنم

    اما همان عدم مسئول در روند پیش برد رابطه و.........تو را دچار این احساس و تفکرات کرده .

    حالا احساست چیه ؟خشم - تنفر - عصبانیت - لج و...............
    نسبت به خودت یا خانم ؟
    خودت را مقصر می دانی یا خانم یا هر دو ؟
    فکر می کنی باورهات شکسته و کار بدی کردی یا اینکه چون این اتفاق در محیط و شرایط استرس زا افتاده ناراحتی دچار تردید شدی و بی انگیزه ای ؟



    تصمیمت چیه ؟

    چقدر می تونی با خودت بعدها کنار بیای به دلیل این تصمیمی که می گیری ؟!

    طبیعی است که اگر تو این مسئله را حل نکنی نه تنها در در روند تصمیم گیری و انگیزه های تو برای ازدواج تاثیر داره بلکه در ادامه راه و مسیر زندگی زناشویی هم دامنگیرت خواهد شد و تو ناخودآگاه واکنش نشان خواهی داد ( در بهترین حالت ناخودآگاه ) که اسمش می شود بهانه گیری کردن .

    و این با خود کنار آمدن به خیلی از مسائل ربط داره از جمله اینکه چقدر حاضری بهای کاری را که کرده ای بپردازی ؟!حتی بهایی در حد شکستن ساختار های باوری و تربیتی و آنچه از بچگی در گوشت زمزمه شدن به عنوان پیچیدگی های شب زفاف و ...........

    این حرفها هیچ کدام ربطی به این که خانم را بگیر یا نگیر ندارد . این مقوله به شناخت و انتخاب تو ربط داره و اینکه ایشان را چقدر صاحب ارزش و توانایی می دانی و اساسا فاکتورهای تو برای انتخاب همسر .

    و باز خودت می بینی که عدم مسئول بودن چه آسیبی به تو و ایشان زده . این عدم مسئولی مربوط به یک لحظه نبوده که بشه اسمش را لغزش گذاشت در طی رابطه تکرار شده . پس هر دو شما از ناحیه ی مسئولیت پذیری مشکل دارید . که هر دو باید حواستون به این مورد باشه که اگر یکدیگر را انتخاب کردید افسار زندگی از دستتان به دلیل عدم مسئولی در نرود .

  18. 4 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (سه شنبه 08 آذر 90)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آذر 90 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1390-7-19
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,113
    سطح
    18
    Points: 1,113, Level: 18
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی

    در ابتدا بگم این اواخر به این نتیجه رسیدم که نیاز به مشورت دارم و واسه همین با 3 نفر راجب مشکلم صحبت کردم.
    اولی یه روحانی بود. صحبتمون تلفنی بود. متاسفانه ایشون بعد از شنیدن مشکلم مسئولانه برخورد نکرد. یعنی جوابمو نصفه کاره رها کرد ولی کلا نظر مثبتی نداشت و میگفت اگه خودش بود با این شرایط ازدواج نمیکرد چون موردهای بهتری وجود داره.
    دومی هم باز روحانی بود و اونم کلا نظرش منفی بود و میگفت نظر مثبتی روی پایبندی دختر در زندگی نداره و امکان خیانت وجود داره و ردش کرد. به اختلاف سنی هم ایراد وارد کرد.
    مشورت با این دو نفر از نظر من کلا بیهوده بود چون احساس کردم یه تعصبی تو حرفاشون هست و زن براشون ارزشی نداره و مشورت درست نمیدن واسه همین رفتم پیش یه دکتر. مشکلی با این یکی داشتم این بود که بعضی از موارد که برام ایجاد تشویش کرده بود رو راحت ازش میگذشت و میگفت مشکلی نیست حل میشه تو زندگی. یا مثلا سعی میکرد ساده جلوه بده مشکلو. 3 تا کتاب معرفی کرد بهم و ازم خواست دوتاییمون بخونیمشون. البته گفت یه سری موارد هست که باید موشکافی بشه و حل بشه ولی خوب قرار شد اول کتابارو بخونم بعد برم پیشش که هنوز انجام نشده.
    توی این مدت با این تالار آشنا شدم و احساس کردم بعضی از راهنماییها پخته و حرفه ای است واسه همین عضو شدم و تاپیک زدم. البته اینجا هم ایراداتی داره که اگه شد بعدا میگم.

    در جواب آنی عزیز باید بگم:
    بعضی از صحبتهات برام مفهومی نداره. اینکه میگی مسئولیت پذیری منو دچار این تفکرات کرده معنی نداره. آره من با تن دادن به بعضی چیزها رابطه رو به سردی بردم ولی اینکه الان مشکلی که در پست قبلی توضیح دادم رو دارم به علت اینکه اطلاعاتم در مورد زندگی زناشویی بالا رفته و احساس میکنم اینجوری اگه میشد رابطه قویتری داشتم. اون موقع اصلا یه همچین حسهایی رو نداشتم ولی به مرور اومد تو ذهنم. ولی به غیر از رابطه جنسی فکر میکنم دوستم در موارد دیگه واقعا با بی تدبیری رابطه رو خراب کرد که بعدا بازش میکنم.
    هر روز احساسام متغییره. ولی خشم - تنفر - لج نیست. بعضی وقتا دوست دارم از این رابطه خارج شم چون فکرای مزاحم خیلی اذیتم میکنه. بعضی وقتا حسرت میخورم به چیزایی که با طرفم میتونم داشته باشم و تصمیمو نمیتونم قطعی کنم. حسرت میخورم به اشتباهاتی که کردیم و اینکه بدون اونها چه رابطه خوبی میشد داشته باشیم. و حسرت چیزایی که دیگه نمیتونم توی این رابطه درستشون کنم. البته بعضی وقتا از دوستم ناراحت و عصبانی میشم به دلیل اشتباهاتش.
    کلا مشکل فقط رابطه جنسی نیست. در وهله اول بچه گانه عمل کردن دوستم و بی صداقتی اونه. لج کردناش، تحقیراش، قهراش، و ....
    از تصمیمم مطمئن نیستم. اینجا اومدم تا از معایب ادامه رابطه و همچنین با چیزایی که برای ادامه رابطه با اونها باید کنار بیام آشنا بشم. اگه به یقین برسم توی تصمیمم خوب دیگه باید این قابلیت رو توی خودم بوجود بیارم که با شرایط کنار بیام و دیگه به چیزایی که از دست دادم فکر نکنم و دنبالشون نرم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط ani

    طبیعی است که اگر تو این مسئله را حل نکنی نه تنها در در روند تصمیم گیری و انگیزه های تو برای ازدواج تاثیر داره بلکه در ادامه راه و مسیر زندگی زناشویی هم دامنگیرت خواهد شد و تو ناخودآگاه واکنش نشان خواهی داد ( در بهترین حالت ناخودآگاه ) که اسمش می شود بهانه گیری کردن .

    و این با خود کنار آمدن به خیلی از مسائل ربط داره از جمله اینکه چقدر حاضری بهای کاری را که کرده ای بپردازی ؟!حتی بهایی در حد شکستن ساختار های باوری و تربیتی و آنچه از بچگی در گوشت زمزمه شدن به عنوان پیچیدگی های شب زفاف و ...........

    این حرفها هیچ کدام ربطی به این که خانم را بگیر یا نگیر ندارد . این مقوله به شناخت و انتخاب تو ربط داره و اینکه ایشان را چقدر صاحب ارزش و توانایی می دانی و اساسا فاکتورهای تو برای انتخاب همسر .

    و باز خودت می بینی که عدم مسئول بودن چه آسیبی به تو و ایشان زده . این عدم مسئولی مربوط به یک لحظه نبوده که بشه اسمش را لغزش گذاشت در طی رابطه تکرار شده . پس هر دو شما از ناحیه ی مسئولیت پذیری مشکل دارید . که هر دو باید حواستون به این مورد باشه که اگر یکدیگر را انتخاب کردید افسار زندگی از دستتان به دلیل عدم مسئولی در نرود .
    دقیقا به خاطر اینکه نتونستم با بعضی مسائل کنار بیام توی تصمیم گیری مشکل دارم و از این نگرانم که اگه با ایشون وارد زندگی بشم به خاطر این مشکلات هر دو صدمات بیشتری بخوریم. از طرفی ایشون خوبیهایی دارن که تونستن منو نگه دارن و یه دلیل دیگه ای بعد از 2 سال همچنان با ایشون هستم اینکه نسبت به ایشون احساس مسئولیت میکنم.
    بهای کارمو نمیدونم چیه! لطفا شما توضیح بدید چیه؟
    ای کاش راجب مسائل زناشویی، جنس مخالف، زندگی مشترک و خیلی چیزای دیگه که توی رابطه یه دختر و پسر روی میده به ما آموزش داده میشد و ما جوانان رو منع میکردن از بعضی چیزا توی این زمینه تا دچار این مشکلات نشیم.مشکل اصلا اینجاست که من اصلا در دوران بلوغ و حتی کودکی راجب شب زفاف و ... اطلاعاتی نداشتم. فقط یه سری حرفای رمزی که عوض اینکه دانش منو بالا ببره حس کنجکاویمو تحریک میکرد. همینطور که قبلا گفتم مشکل از ما جوونا نیست. مشکل از خانواده، پدر و مادر، معلم ها، استادها و ... است که باید به ما اطلاعات کافی رو راجب این مسائل مهم بدن. اطلاعات درست البته!!!
    این چیزایی رو که توی پست قبلی گفتم همیشه توی وجودم بوده نه به این شکل. به این شکل تعریفش نمیکردم. این شکلی تعریفش میکردم که دوست داشتم با دختری باشم اول به خاطر مسائل عاطفی، عشق، محبت. اینها خیلی برام مهم بود چون توی خانواده ای بزرگ شده بودم که طعم محبت رو نچشیده بودم. در وهله دوم مسائل جنسی.
    دوستم قابلیتها و ارزشهایی داره که واسم مهمه. همنطور که گفتم یه حسرتم اینکه اگه رابطه دچار این مشکلات نمیشد و راه خودشو به درستی طی میکرد یه رابطه ایده آل بود برام. نمیدونم الان و همینجا باید ویژگیهای ایشون و فاکتورهای مهم در انتخابمو ذکر کنم یا نه؟
    اگه منظور آنی عزیز از عدم مسئولیت پذیری در مورد رابطه جنسی است، بله منم بعد از مدتی که فهمیدم این موضوع به رابطمون صدمه داره میزنه در موردش مسئولیت پذیری نداشتم و سعی نمیکردم از این کار اجتناب کنم. ولی دوستم در زمینه های دیگه هم دانسته یا ندانسته عواقب کاری که انجام میداد رو در نظر نمیگرفت و رابطه رو خدشه دار میکرد.





  20. کاربر روبرو از پست مفید legends تشکرکرده است .

    legends (چهارشنبه 09 آذر 90)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چطور با مشکل بردگی و فتیش همسرم کنار بیام؟
    توسط keivanpro333 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 شهریور 91, 09:38
  2. نتیجه زندگی شش ساله به صورت دوستی با جنس مخالف
    توسط ali_3 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: شنبه 27 اسفند 90, 08:17
  3. (حامد رشیدی)سه سال و نیم انتظار و دوستی پر درد سر و بی نتیجه
    توسط فرانک1389 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 13:07

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.