سلام بچه ها
به نظر شما ترس از ازدواج طبيعي يا نه؟ من هميشه وقتي به ازدواج فكر ميكنم از چند جهت مي ترسم
يكي اينكه از كجا معلوم اين فرد هموني باشه كه من فكر ميكنم... نكنه بعد بفهمم يك خصوصياتي داره كه من نميتونم با انها كنار بيام
يكي اينكه وقتي فكر ميكنم قراره همه زندگيم را و همه زمانهام را با يك نفر ديگه شريك بشم راستش يكم ميترسم... بخصوص اينكه الان چند سالي هست تنها زندگي ميكنم و كلا هم از نظر شخصيتي طوري هستم كه خيلي دوست ندارم كسي از جزئيات زندگيم مطلع باشه ... هميشه تنهايي را دوست داشتم نه اينكه ادم منزوي باشم ولي هميشه دوست دارم يك زمانهايي براي خودم خلوت داشته باشم كه نميدونم ايا بعد از ازدواج اين امكان وجود خواهد داشت يا نه
و اينكه كلا ميترسم از اينكه از پس اين مسوليتي كه ميخواهم قبول كنم بر نيام ... نه چون ادم ايده ال گرايي هم هستم مي خواهم همه چيز خيلي عالي بشه
نميدونم همه همين جورند يا من اين جوري هستم كه اگه ندونم كجا دارم ميرم يا مسير اينده برام مشخص نباشه احساس وحشت ميكنم... توي ازدواجهاي ما هم به سبك سنتي تقريبا همينطوره... شما هيچ ايده واضح و روشني از طرف مقابل نداري همه چيز بر پايه حدس و گمان هست
چكار كنم كه بتونم بر اين ترس غلبه كنم؟
ممنون
علاقه مندی ها (Bookmarks)