سلام بر همه ي دوستان،
اميدوارم بتونين كمك حال من باشين،
من دختري ١٧ ساله هستم،تا الان هيچ دوستيي با پسرا نداشتم.يه مدت بود كه خيلي دوست داشتم با يه نفر حرف بزنم،چون مشكلاتي برام به وجود اومده بود كه باعث شد اين نياز رو در خودم حس كنم.يه معلمي داشتيم(مرد) كه ٢٨،٢٩ سالشه،چون خيلي ادم خوبي بود و هم مومن و مغرور من در ذهنم همش تصور ميكردم كاش ميشد يه دوستيه خيلي ساده با ايشون برقرار كرد تا اين نيازي كه هنوزم داره عذابم ميده برطرف بشه اما نشد.فقط خيال ميكردم كه ميشه باهاش دوست شد و نه من هيچ اقدامي كردم نه اون(چه انتظاري!) .تا اين كه يه مدت كلاسامون تعطيل شد و منم تقريبا فراموشش كردم اما روزي كه شروع شد و با اين اقا كلاس داشتيم كلي سره كلاس بهم توجه كرد.كاري كه تااون موقع انجام نداده بود،با خودم فكر كردم چون جلسه ي اوله اين جوري ميكنه.اما دو،سه جلسه بعدش هم اينكارا رو كرد جوري كه بعضي از بچه ها هم فهميدن.منم تو فكرم كلي اميدوار شدم شايد يه روزي پيش بياد كه با با هم يه دوستي ساده داشته باشيم .اما از اون جلسه ي اخر به بعد دوبارخ رفتارش برگشت و مثل بقيه باهام رفتار كرد.كلي از دستش عصباني ميشدم سر كلاس.اما همون كاراش ياعث شد علاقه ي من روز به روز بهش بيشتر شه.جوري كه منو از درس و زندگي انداخت.الان حدوده ٤ هفته است كه به خاطره اينكه تعطيل شديم نديدمش اگه بدونين بر من چه گذشت غصتون ميگيره،و چند روزه ديگه هم ميبينمش.به نظرتون چه كار كنم؟اين اولين تجربه ي منه و تا حالا همچين حسي نداشتم. فقط خواهشا نگين من به چه درده اون ميخورم،ازت خيلي بزرگتره،همه دخترا تو اين سن عاشقه معلمشون ميشن،و...خيلي ها اين حرف ها رو بهم زدن اما هيچ نتيجه اي نداشت
علاقه مندی ها (Bookmarks)