سلام دوستان
این تاپیک رو به نیابت از طرف چند نفر از دوستانم ایجاد میکنم
موردی رو که میخوام براتون بگم.مربوط به یکی از دوستان ما میشه
ایشون چندین سال قبل عاشق یک دختر روستایی همسن خودش که از لحاظ چهره هم اصلا زیبا نیست شدند.و باوجود مخالفت شدید پدر و مادرشون.پاشونو تو یه کفش کردند که الا و بلا من این دخترو میخوام
پدر و مادرش هم درنهایت مجبورشدند علی رغم میل باطنیشون با ازدواج اونها موافقت کنند
چندسال از ازدواج اونها گذشت.و الانم یه بچه 2ساله دارند
اما اخیرا مشخص شده که اون اقا با یک خانم مطلقه رابطه داره.
و کلی هم به اون خانم مطلقه دروغ گفته.مثل:
مادرم مرده!!!(درحالی که مادرش زندست)و منو نامادری بداخلاقم بزرگ کرده!!!
من هنوز ازدواج نکردم!!!
البته بعد از اینکه اون خانم مطلقه فهمید درمورد ازدواج نکردنش بهش دروغ گفته.دوباره یه دروغ دیگه سرهم کرد و گفت میخوام زنم رو طلاق بدم و بچه هم نداریم!!!
البته بعدش اون خانم مطلقه به خانمش زنگ میزنه.و خانمش همه پته های دوستمونو میریزه رو آب و تمام دروغایی که به اون خانم مطلقه گفته بوده رو براش برملا میکنه
هرچی هم بهش میگیم توکه خودت زن و بچه داری چرا دنبال اون زن هستی؟!
اولش همش انکار میکرد و میگفت اصلا پای زن دیگه ای درمیون نیست و هرکی اینو بهتون گفته دروغ گفته.اما بعد از چندبار رویت ایشون به همراه اون زن. دیگه نتونست منکر ارتباطش با اون زن بشه و الان میگه.چون اون زن مایه داره و من وضع مالیم خوب نیست
الکی بهش وعده ازدواج دادم تا بتونم بدوشمش(یعنی ازش پول مول بگیرم)
ضمنا.این آقا معتاد شیشه ای هم بودند.که حدود یکماه بردنش کمپ ترک اعتیاد.و قبلشم دوسال تحت درمان با قرص های ترک اعتیاد بوده
و الان ضاهرا اعتیادش برطرف شده.هرچند به این آدم نمیشه اعتماد کرد.و ممکنه دوباره برگرده سر اعتیادش
مورد دیگه هم اینه.که این اقا نزدیک یکسال میشه که سرکار نمیره و خرج خونه نمیده
ضمنا ایشون مجرم سابقه دار هم هستند و تابحال چندین فقره قمه کشی و ضرب و شتم و مزاحمت برای نوامیس مردم تو پروندش داره و هرجا هم بخواد برای کارکردن بره.با این سوء سابقش بهش کار نمیدن
دزد هم هست و یکی دوبار خونه مردمو خالی کرده
در سالهایی که معتاد بود تمام وسایل جهیزیه و طلاهایه زنشو به زور کتک گرفته و فروخته و خرج مواد کرده.و الان تو خونشون به جز یه فرش رنگ و رو رفته و چارتا کاسه بشقاب و اینا چیزی نیست.حتی تلویزیون ندارن!!!
تازه اسمش هم چنگیزه .البته اسم اصلیش احمده.ولی ازبچگی به خاطر خفن بودنش بهش میگفتن چنگیز.که این اسم دیگه روش موند و همه به اسم چنگیز میشناسنش.همه سوء سابقش یه طرف.اسم وحشتناکشم یه طرف.و هرکی گذشته این آدمو میشنوه و اسم مهیبش رو میشنوه ناخودآگاه به وحشت میفته و ازش دوری میکنه.قیافشم خیلی خیلی وحشتناکه و چند زخم چاقو رو دست و صورتش داره. تومحلشون هرکی میخواد بچشو بترسونه تا شلوغ نکنه.میگه به چنگیز میگم بیاد گوشاتو ببره
پ.ن:اینکه میگن تراژدی در اوج خودش به کمدی تبدیل میشه.همینجاست
حالا خانمش باید چیکار کنه؟
طلاق بگیره؟
وضعیت این بچه چی میشه؟
کلا این جونور رو چطوری باید آدمش کرد؟
خونواده خانمش هم یه خونواده روستایی فقیر هستند.و نمیتونند این خانم و بچشو اونطور که باید تحت حمایت خودشون بگیرند
خونواده پدرش هم اوضاشون خرابه و خودشون نیاز به یکی دارند تا ازشون مراقبت کنه.پدرش یه مرد پیر و بیماره.مادرش هم آرتروز شدید داره
خلاصه دل آدم براشون کباب میشه
گاهی وقتا میگم.خدایا انصافتو شکر.چرا هرچی نکبت و بدبختی داشتی رو سر این خونواده پیاده کردی؟!
من و چندتا از دوستان دیگه هم دلمون به حالشون سوخت و داریم عقلامونو روهم میریزیم تا یه جوری زندگی اینارو سر و سامون بدیم.آخه ناسلامتی بچه یه محل بودیم و دوران کودکیمون رو باهم گذروندیم و یه جورایی نسبت بهش احساس مسئولیت میکنیم
یادش بخیر.بچگیا هرکی تو مدرسه مارو میزد.این چنگیزه میومد ازمون پشتیبانی میکرد.برامون شکلات میخرید و غذاهاشو به بچه های دیگه هم میداد و مارو میبرد پارک و شهر بازی.پول بلیط کسایی که پول نداشتند رو گاهی میداد.کلا یه حاتم طائی بود واسه خودش.خلاصه تنها خور نبود و خیلی بامعرفت بود.حق برادری به گردن ما داره
اما تو سربازی باچندتا رفیق ناباب دوست شد و به اعتیاد کشیده شده.
لطفا راهنمایی کنید که نزاریم یک خونواده از هم بپاشه.نزاریم یک انسان ازدست بره(البته خاک تو سرش کنن.مرتیکه بیعرضه نفهم رو).نزاریم یک بچه نعمت داشتن یک خانواده و پدرو مادر متعادل رو ازدست بده و فردا دزد و معتاد و خلافکارو متجاوز و... بشه
باتشکر
علاقه مندی ها (Bookmarks)