سلام من 26 سالمه و دانشجوی دکتری مهندسی برق هستم. 1 سال که ازدواج کردم و زندگی خیلی خوب و مرفعی دارم. با شوهرم از دوره لیسانس هم کلاسی بودم. اون از نظر اخلاقی یه آدم فوق العادست. و خیلی به هم علاقه داریم. اما او به شدت به خانوادش وابسته ست، و بدون مشورت با اونها آب نمی خوره. من این قضیه رو بعد از ازدواج فهمیدم. تمام حساب های بانکیش با پدرش مشترکِ. و من حتی از تعداد و مقدار اون هم اطلاعی ندارم چون خودم کار می کنم و درامد خوبی هم دارم هیچ وقت پیش نمیاد که از اون پولی بخوام.
ماشین خودش به اسم مامانشِ، ماشینِ من به اسم خودشه و خونه ای که تازه خریدیمم به اسم باباش کرده.
به هر مناسبتی به برادرش یا بچه های خواهرش بدون مشورت با من هدیه های گرون قیمت میده ولی من معتقدم هدیه دادن حد و اندازه ای داره ولی اگه اعتراضی کنم میگه از تو بعید به کسی حسادت کنی...
من سعی می کنم بی تفاوت باشم ولی الان 1 سال میگذره ولی من واقعاً عصبانی می شوم و فقط با خودم حرف می زنم و خودم و شاد و سرحال نشون میدم و به هیچ کس چیزی نمی گم که یه وقت کسی از کاه کوه نسازه و مشکلاتمون بیشتر نشه
لطفاً منو راهنمایی کنید ، ممنونم
علاقه مندی ها (Bookmarks)