بسم الله الرحمن الرحیم
من برخی از داستانهای ژولورن رو در دوران کودکی مطالعه کردم ، برخیش رو هم در همون دوران از طریق تلویزیون و دیدن کارتونهایی که بر اساس همون داستانها ساخته شده بودن .از اون جمله کارتون " جزیره اسرار آمیز " بود که امروز می خوام به اون بپردازم و داستانی دیگرم رو اینطوری رقم بزنم .
اشتباه نکن اصلا قصد ندارم به جنبه های علمی تخیلی داستانای ژولورن بپردازم ، و نکته اینجاست ! خلاصه میگم : تو این داستان یه عده بر اثر تغییرات هوا بالونشون در ساحل یه جزیره متروکه سقوط می کنه و اونا بطور معجزه آسا نجات پیدا میکنن و می تونن تو یه غاری ساکن بشن . بعد حسب هر نیازی که پیدا می کنن بازم به طور معجزه آسا اون نیاز بر طرف میشه مثلا در بیماری یکی از اونها جعبه کمکهای اولیه ، در هنگام ساخت یه قایق یا یه کلک جعبه ابزار رو در ساحل پیدا می کنن و ... .
بعد ازیه مدت یه علایم مورسی دریافت می کنن که اونارو به جایی رهنمون می کنه تصورش رو بکنید دیدن یه زیردریایی در یه غاری در اون جزیره فاقد سکنه ! وارد اون میشن و بعد کاپیتان کشتی که به نوعی یه آشنایی نسبت بهش داشتن رو می بینن و او می گه که می خواد از اون جزیره بره و دیگه نمی تونه مواظب اونها باشه ، تازه اونها متوجه می شن که همه ی اون کمکها از طرف کاپیتان نمو بوده و او بوده که اونهارو تحت نظر داشته و بقولی هواشون رو داشته !
من اینطور فکر می کنم که اومدن ما تو این دنیا یه جورایی شبیه اومدن اون گروه در اون جزیره است .( البته با تفاوتهای بسیار که نمی خوام واردش بشم و این یه مثلیه که ازت میخوام درش مناقشه نکنی ! ) بعد پرده ها که کنار بره - در قیامت یا بر اثر بصیرت تو همین دنیا – می فهمیم که خدا از ازل ما رو قدم به قدم آورده و در مراحل و برهه های مختلف زندگیمون چه طوری و یکدفعه و معجزه آسا چه چیزایی و کسایی رو پیش رو و سر راهمون که قرار نداده ؟ اونروز تازه چشممون تیز و بینا میشه " فبصرک الیوم حدید " ( سوره ق) که عجب فکر می کردیم همینطور یله تو دنیا رها شدیم نگو که بشدت تحت نظریم . تحت نظریم که چی ؟ که چکار می کنیم و امتحانامون رو چگونه پس میدیم !
برای من حتی اومدن توی این تالار و مطلب نوشتن ها و .. هم یکی از اون اتفاقاتیه که در جزیره اسرار آمیزی که درش ساکنم اتفاق افتاده !
اما اتفاق اصلی اینه که دوستان ، ما در حال حاضر در اون جزیره ساکنیم ، تحت نظر و مراقبتیم و دست آخر هم باید به حضور برسیم و به ما می گن جزیره رو هر چه زودتر ترک کنیم !!؟
علامه فقید سید محمد حسین حسینی تهرانی به نظرم در کتاب "روح مجرد" یا " مهر تابان" شون گفت و گویی رو نقل می کنن که در محضر علامه طباطبایی رضوان الله علیه یکی از شاگردان راجع به اینکه برخی افراد خاص در هندوستان با نگاه مثلا به دم گاو پیش بینی هایی رو انجام میدن پرسیده بود ایشون در پاسخ ضمن غیر مجاز برشمردن اینکار در شرع اصل مطلب رو ممکن می دونند و می فرمایند که عالم آنقدر منظم هست که حرکت دم یک گاو رو با حوادثی دیگر مرتبط و بتوان اونها رو پیش بینی نمود .
با خودم این دعای حضرت رسول (ص) رو تکرار می کنم :
" اللهم ارنا الاشیاء کما هی " – خدایا حقیقت اشیا رو آنگونه که هستند به ما بنما .
شاید حقیقت اشیا در این دنیای زمینی این باشه که در پس هر حرکت و اتفاقی یه فلسفه ای وجود داره ، علتی هست و اینها معلول اون علتها هستن ، با انتخاب یه منطق درست و قویم میشه خیلی از رنج ها و غصه ها رو تو زندگی دور زد و به جای درگیری با اونها باهاشون رفیق شد ، خوبیها و خوشیها رو درکنار تلخیها و رنجها یه بسته و پکیج ببینیم و از هم جدا ندونیم و در کنار اصلاح خودمون بهشون عشق بورزیم و به قول مولانا :
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد
ای عجب من عاشق این هر دو ضد
و در منطق هم اوست که این عشق درمان هر دردی است :
علت عاشق ز علتها جداست
عشق اصطرلاب جمله دردهاست
و چنین فردی با چنان نگاهی ان شاء الله به انجمن افراد خوشبخت راه پیدا خواهد کرد.
چه کنم که اطاله ی متن خارج از قالبهای تالار میشه و از حوصله ها خارج ، باشد وقت دگری و پرداخت دیگر .
پی نوشت : قرار بود این متن رو در بخش " داستان .." بزارم . خودمم نمی دونم چی شد که از اینجا سر در اورد !؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)