نوشته اصلی توسط
تک دختر
دوست عزیز لرد حامد گرامی، بنده هم تا چندی پیش همین دلگرمی را به خود می دادم اما هرچه گذشت و هرچه بیشتر در جامعه اطراف خودم تامل کردم عکس این را دیدم. به چشم خودم دیدم که همکار بنده و دبیر نمونه منطقه از سن سی وسه هم گذشت اما کسی سراغش نیامد که قدر گوهری چون او و حجاب و عفت او را بداند و همکلاسی سابق بنده با پسری بسیار مومن ازدواج کرد هرچند آن دختر خیلی مقید نیود شاید به امید اصلاح ان دختر، فکر میکنم فقط باید تو را بپسندند آن هم ظاهرت را نه عقایدت ، گویی آن چیز که مهم نیست همین عقاید است.
نمی دانم شاید باید اندکی تغییر کرد و مثل آنها شد گرچه بسیار گریزانم از آن روز که نباشم آن چیز که عمری بر آن عقیده بودم و هنوز هم هستم، تغییر فقط به خاطر اشک های مادر، تغییر فقط به خاطر گریز از ترحم جامعه.
علاقه مندی ها (Bookmarks)