به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    123
    Array

    باز هم سفرهای تابستانه خانومانه مادر و دوستاش



    مادر من هرسال تابستون با دوستاش که تقریبا اکثرشون همکارش محسوب میشن یه سفر دو هفته ای به یکی از شهرهای داخلی یا اگه خیلی خوشحال باشن یه کشور دیگه میرن
    تا هفت هشت سال پیش که من یه خرده بدبخت تر بودم باهاشون میرفتم و میفتادم دنبالشون اینور اونور
    دیگه لازم نیست توضیح بدم چه حسی بهت دست میده وقتی مثل یه برده باید پشت سر چند تا خانم راه بری و احیانا بارو بندیلاشون رو جابه جا کنی
    به همین خاطر خیلی وقته که بدون حضور من این سفر صورت میگیره
    از قضا مادر دختری هم که بهش علاقمند بودم و بهم جواب رد داد ، دبیره و با یه سری از دوستان مادرم همکاره ، مادرم هم ازش دعوت کرده در این سفر خانومانه شرکت کنه!
    حالا اینا به من ربطی نداره
    داستان از اینجا شروع میشه که مادر میگه منم باید باهاشون برم
    و تعبیر همیشگی مادر که میگه همیشه از اونجایی که فکرشو نمیکنی گشایش صورت میگیره

    اما حقیقت اینه که من نه وقتشو دارم نه حوصلشو
    پایان نامه ام رو هواست ،این مدت اصلا تمرکز نداشتم و هیچ کاری نکردم ، زمان زیادی هم برای ارائه اش نمونده
    تو سفر هم که دسترسی به اینترنت ندارم و بعد از دو هفته که از سفر برگردم عملا مثل یه چوپانم که از پشت کوه برگشته !!

    ضمن اینکه مرا با مادر ریحان چکار ؟؟؟!!!!
    اون پدرش بود که پدرمو دراورد
    حالا حتما دائم باید وسایل مادرشو جابجا کنم و چابلوسی بکنم بلکه گشایش . . .
    اصلا حس سفر ندارم
    اعصاب صدای زیر زنونه اونم بالای پنجاه سال وقتی همهمه میکنن شلوغ میکنن یه ریز حرف میزنن . . . وای نه خدای من !!!!
    چیکار کنم برم ؟؟
    اصلا فایده ای داره ؟ما صحبتامون رو کردیم !

  2. 2 کاربر از پست مفید meysamm تشکرکرده اند .

    meysamm (یکشنبه 23 مرداد 90)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: باز هم سفرهای تابستانه خانومانه مادر و دوستاش

    البته درکت می کنم.

    من هم مادرم انتظار داره وقتی مهمونی میره، ما هم باهاش بریم.
    مثلاً می خواد بره خونه یک پیرمرد پیرزن 70 ساله که من اصلاً نمی شناسمشون. وقتی می گم نه، حوصله ندارم، ناراحت می شه.
    یا مثلاً میگه بیا 200 کیلومتر بکوبیم بریم خونه فلانی که من باهاش رفته بودم مکه :)

    فکر می کنم با توجه به شرایط خانوادگی من و تو در این موارد آدم باید یک کاری کنه که نه سیخ بسوزه، نه کباب.
    یعنی آدم بعضی مواقع که امکانش هست بره، بعضی مواقع هم نره.

    در مورد این سفر، اگر واقعاً درس داری که هیچ.
    وگرنه فکر می کنم موقعیت بدی نباشه، شاید مادر ریحان خیلی ازت خوشش اومد، پدرش رو راضی کرد!
    مادر خونه خیلی می تونه تاثیرگذار باشه!

    حالا من نمی گم چابلوسی کن! نه. خودت باش!

  4. 6 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (دوشنبه 24 مرداد 90)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    123
    Array

    RE: باز هم سفرهای تابستانه خانومانه مادر و دوستاش

    ممنون حامد
    اره این قضیه که همیشه هست ولی ایندفعه فرق میکنه

    نمیدونم ارزششو داره یا نه
    قطعا اصلا بهم خوش نمیگذره مادر هم اینو میدونه فقط بخاطر مادر ریحان میگه باهاشون برم
    کار خاصی باید انجام بدم ؟
    جدا ممکنه مادر ریحان ازم خوشش بیاد؟؟؟ :)
    مادر هم همین رو میگه
    ضمن اینکه چند روز پیش خونه اون دوست مشترکشون دوباره همدیگرو دیدن
    کلا مادر خیلی امیدواره
    اما من حس میکنم برای دلخوشی من میگه

    اگه رفتم
    اونجا باید خیلی تحویلش بگیرم یا نه عادی برخورد کنم؟
    اصلا باید چیکار کنم ؟
    استرس گرفتم

  6. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: باز هم سفرهای تابستانه خانومانه مادر و دوستاش

    به نظر من برو.

    فکر می کنم اگر قسمت باشه، مادرها می توانند راهگشا باشند.

    باید تحویلش بگیری. احترام بگذاری.
    ولی نه اینکه زیاده روی کنی و به قول خودت چابلوسی کنی.
    ولی یک وقت بی محلی نکنی!

    همونطور که مادرت رو تحویل می گیری، اون رو هم تحویل بگیر. مادر خانومه دیگه! :)

    نشون بده که مردی هستی برای خودت و میشه روت حساب کرد.

    یکم از این حرفهای خارپشت و روباه هم که اینجا می گفتی اونجا هم بگو، بگن طرف متفکره!

  7. 7 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (دوشنبه 24 مرداد 90)

  8. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    123
    Array

    RE: باز هم سفرهای تابستانه خانومانه مادر و دوستاش

    نقل قول نوشته اصلی توسط hamed65

    نشون بده که مردی هستی برای خودت و میشه روت حساب کرد.

    مگه داری با یه پسر بچه 12 ساله حرف میزنی ؟؟:)

    یکم از این حرفهای خارپشت و روباه هم که اینجا می گفتی اونجا هم بگو، بگن طرف متفکره!
    اقا حامد داشتیم ؟؟!!
    مغز متفکر که هستم حرفی نیست ولی فقط تو اون تاپیک بود ؟؟!!
    اون قضیه استعمار واستثمار وتخریب و . . . که یادته ، اگه میخوای اعلان جنگ کنی بگو ما هم غلافو از رو ببندیم !

    پدرش نزدیک به شش ساله که منو میشناسه
    چهار سال تموم استادم بوده هرگلی زده به سر خودش زده !!:)




    بذارین مشکلم رو واضح تر بگم من در کل یه مقدار زود عصبانی میشم البته نه همیشه شاید هفته ای یه بار شایدم کمتر
    بددهنی یا فحاشی نمیکنم اما عصبانیتمو کاملا ابراز میکنم و ممکنه صدامو ببرم بالا
    داد و فریاد نمیکنم اما اون طرفی که بنظرم مقصر بوده رو به شدت توبیخ میکنم و باهاش برخورد میکنم دیگه برام مهم نیست اون دوستم بوده یا سهوا اشتباه کرده یا حتی داره عذرخواهی میکنه
    یه مقدار زیادیش رو میتونم کنترل کنم ولی بخشی از اون رو شاید نه
    چون اعتقاد دارم کسی که به هر دلیلی اشتباه کرده تنها با بروز عصبانیت و ناراحتیه که میشه اون رو متوجه اشتباهش کرد
    لازم به توضیح نیست که اگر در مورد طرفم اشتباه کرده باشم چقدر بابت رفتار عجولانم شرمنده میشم
    و برای عذرخواهی مجبورم خیلی از خودم مایه بذارم ، خیلی برام سخته ولی اشتباهم رو میپذیرم و اینجاست که اگه طرف مقابلم ادم بی ملاحظه ای باشه کاملا در موضع یه طلبکار اشتباهات قبلی خودش رو هم نادیده میگیره اما من دیگه موقعیتی ندارم
    این بیشتر از همه عذابم میده و همیشه خودم رو سرزنش میکنم که چرا اینقدر بد رفتار کردم که حالا همه چی به نفع طرف مقابلم تموم شه
    البته مثلا توی خونه در برخورد با مادرم تا به امروز یه همچین مشکلی نداشتم یا مثلا با کسایی که فاصله سنی زیادی باهاشون دارم
    شاید چون اونا اشتباه نمیکنن یا حداقل مسئولیت اشتباهاتشون رو میپذیرن و تو دیگه نگرانی بابت اونا نداری
    اما خب توی دانشگاه با دوستای نزدیکم توی محل کارم و به خصوص با برادرم مشکل دارم
    بیشتر از همه وقتی که کسی اشتباهی کرده و میخواد با زرنگی از زیرش در بره یا بقیه رو در تقصیراتش سهیم بکنه
    در کل این خصوصیتم بعضی وقتا باعث میشه احساس بدی راجع به خودم داشته باشم ، با اینکه در اصل هیچ خطایی نداشتم!

    خوب میدونم که نگرانی استاد از ازدواج من با دخترش چیه ؟
    ما با هم تو خیلی مسائل فکری و نظری اختلاف داشتیم که شاید خیلی از اونا عملا در زندگی زناشویی یا ارتباط با خونواده همسر نقشی نداشته باشه
    اما قطعا اخلاق اولین خصوصیتیه که باید مورد بررسی قرار بگیره و شاید استاد صریح و تا حدی تند بودن من رو بی اخلاقی میدونه
    چون خودش خیلی ادم ارومیه
    چیزایی که دارم میگم برداشت مادر از صحبت هاییه که با مادر ریحان داشته
    چون استادم راجع به این مطلب مستقیما چیزی به من نگفته
    مادر هم داره پیاز داغشو زیاد میکنه
    مادر همیشه من رو به خاطر درگیری که با برادرم داشتم و دارم مقصر میدونه

    حس بدیه اینکه فکر کنی زیرنظری و قراره مچتو یه جا بگیرن
    که اره دیدی عصبانی شدی!!
    مطمئنم این اتفاق نمیفته اما از اینکه قراره این سفر بشه ملاکی برای ارزیابی من حس فوق العاده بدی دارم



  9. کاربر روبرو از پست مفید meysamm تشکرکرده است .

    meysamm (دوشنبه 24 مرداد 90)

  10. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: باز هم سفرهای تابستانه خانومانه مادر و دوستاش

    اول در مورد اون قضیه "مغز متفکر" بگم که شوخی بود :) البته می دونم به دل نمی گیری.


    در مورد عصبانیت، به نظر خودت این رفتارت درست است؟

    یعنی تو در یک موقعیت قرار می گیری، اون لحظه به این نتیجه می رسی که فلانی مقصر است.
    پس شدیداً با او برخورد می کنی و شاید یک درگیری لفظی پیش بیاید.

    بعداً می روی بیشتر فکر و تحقیق می کنی.
    اگر متوجه شدی که اشتباه کردی، احساس شرم می کنی. سعی می کنی از دلش در بیاری.

    ولی اگر متوجه شدی که اشتباه واقعاً از طرف بوده، به نظرت برخوردت درست بوده.

    درسته؟

    حقیقتش دو تا ایراد در این شیوه می بینم.
    یکی اینکه زود قضاوت می کنی و ممکن است که این وسط به کسی ظلم کنی.

    و دیگری اینکه حتی اگر طرف مقصر باشد، در اکثر مواقع برخورد تند صحیح نیست.
    به خصوص اینکه منظور از "طرف مقابل" برادر و دوستان و همکارانت هستند!

    به نظر من این رفتارت رو یک بازنگری بکن.
    هم خودت از این رفتار سختی می کشی، و هم نزدیکانت ممکن است آسیب ببینند.
    به خصوص همسر آینده ات که ممکن است بخواهی اشتباهات او رو با عصبانیت پاسخ بدهی.

    قبول داری؟

    شاید حتی نیاز باشه به یک متخصص مراجعه کنی تا علت این عصبانیت رو ریشه یابی کنی.

  11. 8 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (دوشنبه 24 مرداد 90)

  12. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    123
    Array

    RE: باز هم سفرهای تابستانه خانومانه مادر و دوستاش

    بله این مشکل هست ولی اونقدر جدی نیست و علت داشت
    مثلا در مورد دوستام تو این دوسالی که تقریبا فعالیت دانشجویی خاصی ندارم هیچ مشکلی با کسی نداشتم
    اما قبل از اون چرا
    توی کار گروهی که درامد زا هم نیست و بچه ها عموما تخصص خاصی ندارن و فقط از سر علاقه به اون موضوع خاص دور هم جمع میشن قطعا این مسائل پیش میاد
    اگه کسی اشتباهی بکنه زحمات چند ماهه یه تیم رو بر باد میده ، نه میشه از حقوقش خسارت رو جبران کرد و نه حتی میشه اخراجش کرد
    مجبوری اشتباهش رو بپذیری و با یه برخورد جدی اون شخص و بقیه رو متوجه رفتار غیر مسئولانه و سهل انگارانه اش بکنی
    یا مثلا در مورد برادرم ، ما با هم تو شرکتی کار میکردیم که اون تقریبا همه کاره بود
    خب قاعدتا من هم موقعیت خوبی داشتم اما چون از نزدیک شاهد حسابرسی مالیشون بودم ، متوجه مسائلی شدم که نمیشد در مقابلش سکوت کرد ، اولش با احترام و مهربونی و دلسوزی اما وقتی فایده ای نداره مجبوری حداقل ناراحتی خودت رو ابراز کنی
    به خاطر این قضیه من یه ساله که عملا بیکارم و نمیتونم به مادر هم در مورد اتفاقات توی شرکت چیزی بگم
    مادر هم فکر میکنه من عصبی و بداخلاقم و نمیتونم پیشرفت برادرم رو تحمل کنم
    نه مستقیم اما تلویحا من رو به حسادت هم محکوم میکنه !!
    مورد بعدی خود استاده
    قبلا هم گفتم ما یه پنچ شش نفری بودیم که با استاد رابطه نزدیکی داشتیم خیلی صمیمی
    و در این بین فقط من بودم که شاید تو بعضی مسائل با استاد اختلاف نظر داشتم و باهاش بحث میکردم
    بقیه بچه ها کاملا یکدست بودن و حرف استاد براشون حجت بود
    خب خیلی پیش میومد که با هم بحث کنیم نظر همدیگرو رد کنیم و به هر صورت یه جنجالی پیش بیاد
    استاد هم استقبال میکرد و باهامون همراهی میکرد اما خب تقریبا حدود دو سال پیش مسائلی پیش اومد که این بحث ها جای خودش رو به جدل داد
    اینجور برنامه ها تو فضایی مثل دانشگاه غیر قابل پیشگیریه و بعد از اینکه سروصداها بخوابه دوباره همه چی مثل روز اولش میشه و روابط عادی میشه
    اما دو سال پیش این اتفاق نیفتاد من از اون گروه خارج شدم و دیگه باهاشون ارتباطی نداشتم
    اما حرف و حدیث ها از جانب یه نفر تو همون گروه ادامه داشت و در واقع اصلی ترین مشکل من بدبینی استاد نسبت به من بعد از این قضایا بود
    که یه مقدارش با توضیح و دوندگی های من برطرف شد اما مثل اینکه هنوز ادامه داره
    خلاصه اینکه من در کل خیلی ادم ارومی نیستم اما عصبی هم نیستم
    عصبانی شدنم علت داره و تقریبا قابل کنترله
    در مورد همسر اینده ام هم فکر نمیکنم به مشکل بخورم چون مشکل از یه جنس دیگه است
    سزای سهل انگاری و دزدی و خیانت در حق یه دوست چیزی از فراتر از عصبانی شدنه

    اما استاد معتقده اصولا ادما به دو دسته تقسیم میشن فهیم و غیر فهمیم (نفهم!!! )
    و روابط انسانی ما( مثلا در اینجا هر اونچه که میگیم ) اگه در جهت افزایش درک و فهمه فقط برای ادم فهیم قابل استفاده است
    خشم ، نفرت ، ترس و جنگ نمیتونه به ادم غیر فهیم برای رسیدن به فهم عمیق کمکی بکنه
    پس نباید با صدای بلند مفهمومی رو منتقل کرد ، اگر در خانه کس است یک حرف بس است

    اما این فقط حرفه
    چون تو اخرین ملاقاتی که دو سال پیش باهاش داشتم از شدت عصبانیت ، چه چیزا که نگفت ! البته بعد ها ازم عذرخواهی کرد
    بعضی وقتا برای اینکه دیگرانی رو که شاید دوسشون داری و اینده اشون برات ارزشمنده رو متوجه رفتار ناشایستشون بکنی مجبوری باهاشون تند و صریح برخورد کنی
    و خب قطعا این اخرین راهه و باید از اشتباه طرف مقابلت مطمئن باشی و هر راه دیگه ای رو امتحان کرده باشی


    من نمیخوام خودم رو توجیه کنم نمیخوام پست قبلیمو پاک کنم
    بله من زود عصبانی میشم سنم که کمتر بود یه مقدار شدید تر بود ولی الان اینجوری نیست
    بدون دلیل و برای تخلیه خودم یا از سر احساس نیست فقط به خاطر طرف مقابله

    حامد باور کن بارها شده که تو خیابون یا سرجای پارک همین مادر به من میگه چرا بوق نمیزنی ؟!:)
    اصلا برای مادر هم عجیبه که چرا من تو خونه و در برخورد با خودش مشکلی ندارم ولی مثلا با برادرم . . .

    متاسفانه عصبانیتم تو مسائل کلانتریه که باعث بیکاری و مجرد موندنم شده :)
    عصبانیتم لحظه ای نیست شاید یه هفته روش فکر کردم بعد خودم رو در موقعیت قرار دادم فقط برای اینکه طرف مقابل به درستی متوجه اشتباهش بشه
    بله ممکنه چند درصد هم اشتباه بکنم اما مسئولیت اشتباهم رو میپذیرم
    نمیدونم
    از توضیح دادن خسته شدم
    شاید من اشتباه میکنم


  13. کاربر روبرو از پست مفید meysamm تشکرکرده است .

    meysamm (دوشنبه 24 مرداد 90)

  14. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 تیر 03 [ 04:02]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    37,798
    سطح
    100
    Points: 37,798, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    275
    Array

    RE: باز هم سفرهای تابستانه خانومانه مادر و دوستاش

    سلام

    من چند تا سوال بپرسم و بعدش نظرمو در مورد این سفر می گم .

    سوالام استفهام انکاری نیست واقعا سواله؟

    شناخت شما نسبت به ریحان خانم چقدره ؟ از کجا می دونید که ایشون فرد ایده آل شما هستند ؟

    ایشون رو محک زدید ؟ یا از رفتار و صحبتاشون به نتیجه لازم رسیدید ؟

    به نظرتون یه دختر 19 ساله که احتمالا تو پر قو بزرگ شده چقدر مهارت لازم رو برای اداره زندگی و انتخاب صحیح همسر داره ؟ ریحان خانوم رو از این جهات هم بررسی کردید ؟ با توجه به شخصیت پدرشون نگران تاثیر پذیری ایشون چه در حال و چه درآینده از پدرشون نیستید ؟

    یه جایی خوندم که یه روزایی دوست نداشتین پدر ریحان تو زندگیش حضور داشته باشه ریحان دختر همون پدر هست به عمق این مطلب واقفید که ؟

    اگه با ریحان وارد دوره شناخت شدید و متوجه شدید که اونی که می خواین نیست واکنشتون و عواقبش رو پیش بینی کردید ؟

    جواب دادن به سوالات فوق کاملا اختیاریست.

    خب فرض میکنیم همه این مسائل از دید شما حل شده .

    1-تو این مسافرتی که مادر پیشنهادشو داده بغیر از شما فرد جوانی تو سن و سال شما هم حضور خواهد داشت ؟

    2-واقعا اینقدر وقتتون آزاده که 2 هفته رو بتونید یه کاریش کنید ؟

    من باز فرض میکنم که جواب 2 سوال اخیرتون مثبته . خب برید به این سفر و سعی کنید خود واقعی تون باشید بدون هیچگونه تظاهری .

    ولی اگه جواب سوال یک منفیه اصلا به این سفر نرید. چون یه دختر اینجوری حس میکنه که شما درجه خاله زنکی و بچه ننگی خونتون زیادی بالاست (ببخشید اینجوری گفتم واژه های بهتری پیدا نکردم که منظورمو برسونه)
    اینکه به زور بخواین با یه گروه غیر همسال و غیر همجنس خودتون رو مچ کنید از بیرون جلوه خوبی نداره... و یه جورایی اقتدار مردونه رو ضعیف جلوه میده (اینا نظر شخصی منه ممکنه خانم های دیگه از اینکه خواستگارشون خودشو به هر دری میزنه که رضایتشونو جلب کنه احساس لذت و غرور هم بکنند)

    اگه جواب سوال 2 هم منفیه میتونید مادر رو به شکل خوبی بدرقه کنید و به استقبالشون برید جوری که حضورتون به چشم مادر ریحان خانم بیاد.


    موفق باشید


  15. 8 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    صبا_2009 (دوشنبه 24 مرداد 90)

  16. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    123
    Array

    RE: باز هم سفرهای تابستانه خانومانه مادر و دوستاش

    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009
    سلام

    من چند تا سوال بپرسم و بعدش نظرمو در مورد این سفر می گم .

    سوالام استفهام انکاری نیست واقعا سواله؟

    شناخت شما نسبت به ریحان خانم چقدره ؟ از کجا می دونید که ایشون فرد ایده آل شما هستند ؟

    ایشون رو محک زدید ؟ یا از رفتار و صحبتاشون به نتیجه لازم رسیدید ؟

    به نظرتون یه دختر 19 ساله که احتمالا تو پر قو بزرگ شده چقدر مهارت لازم رو برای اداره زندگی و انتخاب صحیح همسر داره ؟ ریحان خانوم رو از این جهات هم بررسی کردید ؟ با توجه به شخصیت پدرشون نگران تاثیر پذیری ایشون چه در حال و چه درآینده از پدرشون نیستید ؟

    یه جایی خوندم که یه روزایی دوست نداشتین پدر ریحان تو زندگیش حضور داشته باشه ریحان دختر همون پدر هست به عمق این مطلب واقفید که ؟

    اگه با ریحان وارد دوره شناخت شدید و متوجه شدید که اونی که می خواین نیست واکنشتون و عواقبش رو پیش بینی کردید ؟

    جواب دادن به سوالات فوق کاملا اختیاریست

    برای من خونواده و فرد هر دو در عرض هم دارای اهمیت هستن
    من استاد رو کاملا میشناسم و خارج از دانشگاه هم باهاش ارتباط داشتم ، همونطور که متقابلا اون منو میشناسه
    استاد رو دوست دارم ما خیلی به هم نزدیک بودیم اما یه سری اختلافات هم داشتیم که تقریبا برای من حل شده است
    از نظر اخلاق دینی و انسانی استاد یه ادم ویژه است و من مجذوب همین ویژگی هاش شدم
    دخترش هم به همین ترتیب چند ماهی سر کلاسشون میرفتم و دو بارهم با اون کلاس سفرای یکی دوروزه رفتم
    چون میدونست با پدرش در ارتباطم کاملا بهم اعتماد داشت و برای کارای درسیش خیلی دفترم میومد
    من تقریبا مطمئن بودم که هر دومون به هم علاقه داریم هرچند ابراز نمیکردیم
    تو اون مدتی که با هم بودیم به بهونه صحبت راجع به پدرش در مورد مسائل مختلف با هم صحبت کردیم
    بله سنش زیاد نیست اما قطعا خیلی بیشتر از سنش میفهمید
    از نظر اخلاقی در موقعیت های مختلف برخوردش رو دیدم
    خونوادش رو هم تقریبا کاملا میشناسم موقعیت مالی و اجتماعی و . . .
    مهم تر از همه اینکه تفکرات و نظرات پدرش و اعتقادات خونوادش رو کاملا قبول داره
    خب اینا برام ارزشمنده
    پدرش در حقم یه مقدار بی انصافی کرد اون چیزی رو که در مورد پدرش گفتم مال زمانی بود که واقعا مستاصل شده بودم
    نمیتونستم تحمل کنم (بعضی وقتا تو ذهنت ممکنه از هرکسی متنفر بشی )
    در واقع به جرئت میتونم بگم اگه پدر ریحان استاد نبود هیچوقت اینقدر بهش علاقمند نمیشدم
    استاد موجود دوست داشتنیه حرف و نظر و عملش
    کسی که زیر دست یه همچین پدری بزرگ شده باشه قطعا روح زیبایی خواهد داشت


    خب فرض میکنیم همه این مسائل از دید شما حل شده .

    1-تو این مسافرتی که مادر پیشنهادشو داده بغیر از شما فرد جوانی تو سن و سال شما هم حضور خواهد داشت ؟

    2-واقعا اینقدر وقتتون آزاده که 2 هفته رو بتونید یه کاریش کنید ؟

    من باز فرض میکنم که جواب 2 سوال اخیرتون مثبته . خب برید به این سفر و سعی کنید خود واقعی تون باشید بدون هیچگونه تظاهری .

    ولی اگه جواب سوال یک منفیه اصلا به این سفر نرید. چون یه دختر اینجوری حس میکنه که شما درجه خاله زنکی و بچه ننگی خونتون زیادی بالاست (ببخشید اینجوری گفتم واژه های بهتری پیدا نکردم که منظورمو برسونه)
    اینکه به زور بخواین با یه گروه غیر همسال و غیر همجنس خودتون رو مچ کنید از بیرون جلوه خوبی نداره... و یه جورایی اقتدار مردونه رو ضعیف جلوه میده (اینا نظر شخصی منه ممکنه خانم های دیگه از اینکه خواستگارشون خودشو به هر دری میزنه که رضایتشونو جلب کنه احساس لذت و غرور هم بکنند)

    اگه جواب سوال 2 هم منفیه میتونید مادر رو به شکل خوبی بدرقه کنید و به استقبالشون برید جوری که حضورتون به چشم مادر ریحان خانم بیاد.


    موفق باشید

    این دوهفته یه انتراک بود واسه استراحت من که قرار بود به نحو دیگه ای برنامه ریزی بشه
    اما خب نشد مشکل اینه که یه برنامه ای پیش اومد که پایان نامه ام رو باید زودتر ببندم اما درهر صورت باید کامل باشه
    چند سال پیش که میرفتیم ، سه چهار تا از بچه ها هم بودن ، بهمون بد نمگذشت ولی خب سفر یه سفر واقعی نبود ، کمپین بانوان بود :)

    اما در مورد این سفر اکثر اوقات دو سه نفراز بچه ها هستن که عموما ساپرتشون بکنن
    همسفرای خوبین ولی قطعا باهاشون حال نمیکنی چون خودت انتخابشون نکردی
    جلوه بدی نداره ولی بهت خوش نمیگذره

    من برای مادرم احترام زیادی قائلم و نظراتش همیشه برام ارزشمنده
    این رو به حساب بچه ننه بودن نمیشه گذاشت
    چون من بهش وابسته نیستم
    حتی در مورد قضیه خواستگاری ،مادر در اخرین مراحل بعد ازاینکه خودم بارها با پدر ریحان صحبت کردم در جریان مسائل قرار گرفت
    من دیگه رو هیچ حرفی حساب باز نمیکنم و به خودم امیدواری نمیدم
    اما مادر معتقده ریحان و تا حدی مادرش به این وصلت راضین و مشکل فقط استاده
    نمیخوام به قول شما برای رسیدن به ریحان به هر وسیله ای متوسل بشم ولی از طرف دیگه نمیخوام کوتاهی کنم که بعدها خودم رو سرزنش کنم که چرا بیشتر تلاش نکردم
    استقبال گرم هم ایده خوبیه
    بیشتر فکر میکنم




  17. 5 کاربر از پست مفید meysamm تشکرکرده اند .

    meysamm (دوشنبه 24 مرداد 90)

  18. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    202
    Array

    RE: باز هم سفرهای تابستانه خانومانه مادر و دوستاش

    به نظر من رفتن یا نرفتن شما زیاد فرقی در اصل قضیه نمی کنه چون در این سفر اگر مادر ریجان خانم قبول کردن که بیان یعنی دوست دارن بیشتر با خانواده شما اشنا بشن . و این اشنایی از طریق مادرها انجام میشه .
    رفتن شما هم زیاد به این اشنایی کمکی نمی کنه. شما مطمئننا هم صحبت مادر ایشون نمی شید.

    راستش احساس می کنم شما نقش زنها و مادرهای خانواده رو خیلی کمرنگ می بینید. شاید در ظاهر پدرها حرف اول و اخر رو در باره دخترها بزنن ولی پشت این حرف اول و اخر پدر حرف اول و اخر مادر خانواده است .

    در مورد عصبانیت گاها شما هم می دونم حوصله توضیج دادن نداریو منم نمی خوام برای من توضیج بدید. اما همسر من هم دقیقا منطقش مثل شماست. یعنی میگه باید نزدیکانم رو با صدای بلند متوجه اشتباهاتشون کنم اگر با زبان خوش نفهمیدن. و گاهی اوقات هم از اینکه دراخر به خاطر صدای بلندش خطاکار شناخته میشه ناراحته گاهی هم عذاب وجدان داره. ولی واقعا برای من هم غیر قابل هضمه که اگر ادم کسی رو دوست داره باید تمام راه های غیر خشونتی رو برای متوجه کردن طرف بکار بگیره و اگر نشد لزومی نداره جو رو متشنج کنه. من از این رفتار همسرم واقعا درعذابم. گفتم که لازم نیست توضیج بدید. برای خودتون فکر کنید.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  19. 6 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (دوشنبه 24 مرداد 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. استادم را که عاشقانه دوستش داشتم داره ازدواج میکنه
    توسط afsaneh20 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 مرداد 93, 18:31
  2. داستان زندگی النا ( نیاز به همدردی دوستان گلم دارم )
    توسط Elena1994 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: سه شنبه 17 اردیبهشت 92, 22:34
  3. استرس شدید در مواجهه با دوستانم!!!
    توسط اسناء در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: جمعه 30 فروردین 92, 22:24
  4. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: سه شنبه 03 بهمن 91, 23:59
  5. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 01 خرداد 87, 21:05

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.