به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 33
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 شهریور 90 [ 17:07]
    تاریخ عضویت
    1390-5-21
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    1,280
    سطح
    19
    Points: 1,280, Level: 19
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 19 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تمومش کردم!! کمکم کنید تحمل کنم

    سلام به همه اعضای دوست داشتنی همدردی

    تو رو خدا تا آخر بخونید و کمکم کنید خواهش میکنم.... سعی کردم طوری بنویسم خسته کننده نباشه... میخوام بدونم این دختر چرا بازیم داد؟؟

    پسری هستم 23 ساله ، حدود یک سال و نیم پیش تو دانشگاه از همکلاسیم خوشم اومد بهش پیشنهاد دادم و اونم قبول کرد.نمیخوام داستانو طولانی کنم فقط اینو بگم که این خانوم خیلی خیلی پر توقع بود اما من چون عاشقش بودم گفتم سعی میکنم شرایطی که گذاشتی رو تا حدی که بتونم فراهم کنم.این خانوم فوق العاده زیاد هم دم دمی مزاج بودن و هر چند مدت یه بار حرفاشو عوض میکرد.مدتی بود به یه تفاهم رسیده بودیم مشکلی هم با هم نداشتیم همیشه بهم میگفت عاشقمه و منو بی نهایت دوست داره همیشه بهم میگفت من و تو مال هم هستیم تا ابد و ... منم دیوانه وار عاشقش بودم تا اینکه دو هفته پیش برای دیدن خواهرش به همراه پدرش از ایران رفته .ویزای 3 ماهه گرفته و البته اوایل مهر ماه با شروع ترم جدید بر می گرده.اوایل که رفته بود تا حدودی از طریق یاهو مسنجر با هم در ارتباط بودیم البته خیلی کم.من تو این مدت فرصت بیشتری واسه فک کردن داشتم به حرفاش فکر میکردم و شرایط وحشتناک سختی که واسم گذاشته (مثلا یکیش خرید خونه تو بهترین نقطه از تهران واسه شروع زندگی!) یه جورایی منطقم میگفت با این دختر خوشبخت نمیشم چون خیلی خیلی مادی گراست و همیشه خودشم میگفت پول واسه من خیلی مهمه خیلی خیلی !!! خلاصه احساس و عشقم بهش دست و بالم رو بسته بود و نمیذاشت با منطقم کار کنم . تا اینکه دیروز که آنلاین شد یه حرفایی بهم زد که دلم رو شکست و واسه همیشه همه چی رو تموم کردم. متن دقیق بخشهایی از صحبتهامون تو مسنجر رو اینجا کپی میکنم تا ببینید دقیقا با چه چیزی مواجه شدم


    رنگ آبی من هستم و رنگ قرمز اونه.

    در طول روز به چی مشغولی؟
    با خواهرم و دوستاش میریم بیرون
    دوستاش؟ایرانی؟
    هم ایرانی و هم غیر ایرانی
    تا حالا هیچ وقت نشده بود که این همه از هم دور باشیم امیدوارم این آخرین بار باشه
    از اینجا خیلی خوشم اومده میخوام همین جا باشم مامانم گفته هر وقت برگشتم ایران درسم تموم بشه کارامو درست میکنه بیام پیش خواهرم واسم اقامت بگیرن

    این حرفش مثل یه پتک خورد تو سرم یهو احساس کردم کل بدنم سر شد

    جدی میگی؟!
    آره
    خب اونوقت رابطمون چی؟؟
    نمی دونم خب من اینجا رو دوست دارم میخوام پیش خواهرم باشم
    یعنی دیگه همه قول و قرارامون رو بی خیال؟
    من که بهت گفته بودم دوست دارم برم سوئد پیش خواهرم

    اینو اوایل آشناییمون میگفت که البته به قول خودش اون موقع علاقه ای بهم نداشته بعدا بارها ازش پرسیدم میگفت من فقط ایران زندگی میکنم و در کنار تو تا اخر عمرمون.

    نه تو که همیشه می گفتی دوست داری ایران با هم زندگی کنیم...مگه یادت نیست؟؟!یعنی این توئی که داری این حرفا رو میزنی؟؟!
    آره من گفتم میخوام برم سوئد
    یعنی دیگه به با هم بودنمون فکر نمی کنی؟واضح جواب بده
    من دوستت دارم ولی من خواهرمو خیلی دوست دارم و حتی حاضرم واسه اینکه پیشش باشم از مامان و بابام جدا بشم چون شاید اونا نتونن اونجا بیان زندگی کنن
    اوکی جوابمو گرفتم ... باشه تو هیچوقت دوستم نداشتی
    نه اصلا فکر نکنی دوستت ندارم و عشقم بهت کم شده خیلی دوستت دارم
    نه تو با احساساتم بازی کردی ...
    چرا؟
    تو اگه منو دوست داشتی این حرفو نمی زدی دوست داشتن این نیست می دونستم آخرش اینطوری میشه
    خب من که دوستت دارم تو هر جوری میخوای فکر کن
    یه بار دیگه ازت سوال میپرسم فقط یه بار
    چی؟
    من و تو تموم؟
    نه من که گفتم دوستت دارم
    تو گفتی بودن در کنار خواهرتو به من ترجیح میدی
    این یعنی ما با هم دیگه اینده ای نداریم
    بگو دیگه جوابمو بده

    خب تو که میدونی من چقدر دوستت دارم

    جالبه هر چی ازش می پرسیدم رو این موضوع تاکید میکرد که منو دوست داره!!

    اما ما قرارمون یه چیز دیگه بود خودتم خوب میدونی
    به هر حال من بازم دوستت دارم
    اما من حرفتو دیگه باور نمی کنم... دیگه هیچوقت بهت اعتماد نمیکنم تو واسم خیلی ارزش داشتی میخواستم خوشبختت کنم بی خیال دیگه تموم شد دیگه به من پی ام نده
    فقط یه چیز ... یادت باشه با کی چیکار کردی با کسی که خاطرت واسش خیلی عزیز بود دیگه هیچوقت بهم پی ام نده خداحافظ

    من که کاری نکردم الانم دوستت دارم تو همش حرف واسه خودت میزنی

    دوباره تاکید به اینکه دوستم داره!!!


    ببین چرا دو پهلو حرف میزنی؟
    تو مگه نمیگی میخوای پیش خواهرت باشی؟یادت نیست قبلا مرتب بهم میگفتی ما مال هم هستیم؟تو فقط اینو جواب بده ... مگه همیشه نمی گفتی ما مال هم هستیم تا ابد؟
    خب آره ولی تو رو دوست دارم از دوست داشتنت که کم نمیشه بعدش حالا که من نمیخوام اینجا بمونم فعلا بر میگردم ایران تا پایان درسام
    ببین من نمی تونم کسی رو دوست داشته باشم و با کسی رابطه داشته باشم که بعدا قراره ازم جدا بشه!
    جواب سوالمو ندادی... تو مگه نمی گفتی ما مال هم هستیم؟
    آره
    خب پس الان چی می گی؟
    خب این دلیل نمیشه که من به چیزایی که دوستشون دارم نرسم واسه اینکه پیش هم و مال هم باشیم
    مگه به قول خودت چیزی که دوست داری من نیستم؟
    فقط تو که نیستی من کسای دیگه ای هم تو زندگیم دوست دارم

    دیگه دیدم که نه این دختر این مدت واقعا منو بازی داده و بهم علاقه نداشته فقط خواسته من کنارش باشم شاید واسه اینکه تنهاییشو پر کنم جواب اخر رو بهش دادم و دیگه همه چیزو واسه همیشه تموم کردم.این جواب اخرم بهشه

    آها ...خب من دیگه کامل متوجه شدم ... من و تو به درد هم نمیخوریم دیگه هر چی بینمون بوده تموم شد...من این دوست داشتنتو نمیخوام ... به خدا قسم تو دیگه واسم تموم شدی...همین حالام شمارتو پاک میکنم تو هم پاک کن.مسیرمون دیگه جدا شد.خوش بگذره .خداحافظ

    بعد سریعا از یاهو مسنجر اومدم بیرون


    این مکالمات آخرمون بود که مربوط میشه به دیروز ... آیدیشو از اد لیستام پاک کردم شمارشم از گوشیم حذف کردم

    حالا سوالایی که داریم اینه که :

    چرا این دختر هنوزم میخواد به رابطش باهام ادامه بده؟! چرا دو پهلو حرف میزنه؟چرا به دروغ میگه دوستم داره؟

    و مشکل اساسی که دارم اینه که چطوری کاملا فراموشش کنم؟آخه یک سال و نیمه با هم بودیم با هم بیرون رفتیم اکثر کلاسای دانشگامون با همه و ...

    تو رو خدا کمکم کنید

    من این دخترو واسه ازدواج میخواستم همیشه به این فکر میکردم که همسر ایندمه اما الان ...

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 آبان 99 [ 01:26]
    تاریخ عضویت
    1390-12-28
    نوشته ها
    490
    امتیاز
    10,908
    سطح
    69
    Points: 10,908, Level: 69
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 342
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,477

    تشکرشده 1,571 در 419 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: تمومش کردم!! کمکم کنید تحمل کنم

    سلام دوست عزيز،،كار خوبي ميكني كه ديگه نميخواي ادامه بديي،جلوي ضرر رو هر موقع بگيري ،سوده! ماجرا خيلي واضح به نظر مياد!

    در ضمن اين دختر شمارو بازي نداد،شما با پذيرفتن شرايط و آگاهي از اخلاق و رفتارش به اين دوستي(بازي!!)ادامه دادي و خودت،خودت رو بازي دادي!!

    شما تازه داري واقعيت رو ميبيني، وگرنه ايشون تغييره خاصي نكرده،!

    همونطور ي كه خودت از ويژگي هاش گفتي،دمدمي مزاج و پرتوقع هست،

    الآن هم با ديدن جاذبه هاي خارج ،آزادي ها و تفريحات اونجا،به شدت جذب شده!

    اين "دوستت دارم" گفتن ها هم از روي احساس و بچگي هست و زودگذره،..درضمن اون داره ميگي دوستت داره ،ولي نميگه كه تصميم داره با تو ازدواج كنه و بمونه پيشت!

    اينجور آدم ها هم معمولا لحظه اي تصميم ميگيرن،به حرفاشون نميشه اعتماد كرد،چون روي موج احساس سوارن...

  3. 6 کاربر از پست مفید mehrdad_m تشکرکرده اند .

    mehrdad_m (جمعه 21 مرداد 90)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 شهریور 90 [ 17:07]
    تاریخ عضویت
    1390-5-21
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    1,280
    سطح
    19
    Points: 1,280, Level: 19
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 19 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تمومش کردم!! کمکم کنید تحمل کنم

    مرسی مهرداد عزیز که مطالب رو خوندی

    خب من این برام سواله که چرا الان همش اصرار بر این داره که دوستم داره و ادامه رابطه رو میخواد؟واسه همون چیزیه که خودم فکر میکنم؟یعنی پر کردن تنهاییش وقتی به ایران برگرده؟!

    دوم اینکه ، من چطوری فراموشش کنم؟

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 آبان 99 [ 01:26]
    تاریخ عضویت
    1390-12-28
    نوشته ها
    490
    امتیاز
    10,908
    سطح
    69
    Points: 10,908, Level: 69
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 342
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,477

    تشکرشده 1,571 در 419 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: تمومش کردم!! کمکم کنید تحمل کنم

    من نميدونم توي فكرش داره چي ميگذره،اينكه ميخواد ادامه پيدا كنه دلايل مختلفي ميتونه داشته باشه،.. نميدونم.. شايد عادت..، شايد هم گذاشتن شما در حالت reserveو standby ،كه اگه كاراي رفتنش جور نشد و يا شخص بهتري به پستش نخورد،شمارو هم از دست نداده باشه!!

    معيارهات واسه انتخاب ايشون و تصميم به ازدواج چي بوده!؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید mehrdad_m تشکرکرده است .

    mehrdad_m (جمعه 21 مرداد 90)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 شهریور 90 [ 17:07]
    تاریخ عضویت
    1390-5-21
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    1,280
    سطح
    19
    Points: 1,280, Level: 19
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 19 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تمومش کردم!! کمکم کنید تحمل کنم

    معیارم که چه عرض کنم من فقط چون با تمام وجودم دوستش داشتم و اینکه هم رشته ایم بود واسه ازدواج انتخابش کرده بودم... پیش خودم فکر میکردم که چون عاشقشم پس همین کافیه واسه اینکه تا اخر عمرم باهاش زندگی کنم آخه اونم همیشه بهم ابراز علاقه میکرد حتی الان هم دیدین که همش میگه دوستت دارم!! من معتقدم که ازدواجی موفقه که قبل از اون یه عشق دو طرفه حداقل باشه وبه خاطر همین بود که این دختر انتخاب ازدواجم بود

    درضمن اون داره ميگي دوستت داره ،ولي نميگه كه تصميم داره با تو ازدواج كنه و بمونه پيشت!
    میدونم اما اون دقیقا میدونه من اونو واسه زندگی میخوام و می دونه که قبلا قول و قرار ازدواج داشتیم! بعد یه سوال:

    به نظر شما با شروع ترم در دو ماه اینده و بازگشتش دوباره میاد سر موضوع قبلیش یا نه؟البته هر چند دیگه واسه من تموم شده و تحت هیچ شرایطی رابطه رو ادامه نمیدم ....واقعا این دختر چی فکر کرده!!! خدایا کمکم کن افکارمو پالایش کنم

  8. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array

    RE: تمومش کردم!! کمکم کنید تحمل کنم

    نه،عشق قبل از ازدواج باعث می شه خیلی از مسایلو نبینی یا ندید بگیری.مثل همین دمدمی مزاج بودن و پرتوقع بودن

    که خودتم بعد از فکر کردن به شرایط سختی که در پیش رو داشتی پی بردی.قدم اول ازدواج مشخص کردن معیارهاست

    بعد پیدا کردن فردی که به معیارهامون نزدیک باشه و به اندازه توانمون ازمون توقع داشته باشه.

  9. 3 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (جمعه 21 مرداد 90)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 شهریور 90 [ 17:07]
    تاریخ عضویت
    1390-5-21
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    1,280
    سطح
    19
    Points: 1,280, Level: 19
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 19 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تمومش کردم!! کمکم کنید تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
    نه،عشق قبل از ازدواج باعث می شه خیلی از مسایلو نبینی یا ندید بگیری.مثل همین دمدمی مزاج بودن و پرتوقع بودن

    که خودتم بعد از فکر کردن به شرایط سختی که در پیش رو داشتی پی بردی.قدم اول ازدواج مشخص کردن معیارهاست

    بعد پیدا کردن فردی که به معیارهامون نزدیک باشه و به اندازه توانمون ازمون توقع داشته باشه.
    خب تا وقتی با یک دختر رابطه نداشت چطور میشه پی برد معیارهای منو داره یا نه؟ و اینکه اخلاقش چطوره؟با نامزد کردن هم نمیشه چون تو خونواده ما اصلا صورت مناسبی نداره نامزدی به هم بخوره یعنی کسی که نامزد کرد صد در صد باید ازدواج کنه!!

    راه حل چیه؟

  11. کاربر روبرو از پست مفید COMPLETE تشکرکرده است .

    COMPLETE (جمعه 21 مرداد 90)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 اسفند 91 [ 19:14]
    تاریخ عضویت
    1390-4-29
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,338
    سطح
    20
    Points: 1,338, Level: 20
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 61 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تمومش کردم!! کمکم کنید تحمل کنم

    با سلام
    یه جای متن حرفاتون دختره اشاره کرده دوستت دارم اما دلیل نمیشه به چیزهایی که دوست دارم نرسم من دوستت دارم ولی خواهرمو اینجا رو خیلی دوست دارم حتی بخاطرشون از پدر و مادرم هم جدا میشم طبیعتا خودتون بهتر میتونین قضاوت کنین شما یکسال و نیم با ایشون بودین اما پدر و مادرش از اول زندگیش با ایشون بودن و طبیعتا اونا رو بیشتر از تو دوست داره اما بخاطر خواسته هاش ( رفتن پیش خواهرش - رسیدن به نقطه ایکه خواهرش رسیده - و یا دلایل دیگه ) حتی حاضر هستش از پدر و مادرش هم بگذره؛ دوستت دارم گفتن هاش هم راسته بهر حال تو کنارش بودی براش عزیز بودی بقول آقا مهرداد اون دوباره برمیگرده چون باید درسش و تموم کنه و مجبور هستش باهاتون برخورد کنه و تا اتمام درسش کنارش باشین بعدش به زندگیش برسه یعنی شمارو شاید در حد یه همکلاسی صمیمی میبینه نه کسی لااقل فعلا واسه ازدواج؛ اما اینکه بخوای دودل باشی نه هیچوقت اشتباه نکن و روی این رابطه ریسک نکن سعی کن بخودت بیای و اون و واسه ازدواج از ذهنت کلا خارج کنی خیلی سخته ولی باید خودت و تمرین بدی تا شروع ترم بعدی دانشگاه.

  13. 6 کاربر از پست مفید robi تشکرکرده اند .

    robi (سه شنبه 25 مرداد 90)

  14. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array

    RE: تمومش کردم!! کمکم کنید تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط COMPLETE
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
    نه،عشق قبل از ازدواج باعث می شه خیلی از مسایلو نبینی یا ندید بگیری.مثل همین دمدمی مزاج بودن و پرتوقع بودن

    که خودتم بعد از فکر کردن به شرایط سختی که در پیش رو داشتی پی بردی.قدم اول ازدواج مشخص کردن معیارهاست

    بعد پیدا کردن فردی که به معیارهامون نزدیک باشه و به اندازه توانمون ازمون توقع داشته باشه.
    خب تا وقتی با یک دختر رابطه نداشت چطور میشه پی برد معیارهای منو داره یا نه؟ و اینکه اخلاقش چطوره؟با نامزد کردن هم نمیشه چون تو خونواده ما اصلا صورت مناسبی نداره نامزدی به هم بخوره یعنی کسی که نامزد کرد صد در صد باید ازدواج کنه!!

    راه حل چیه؟
    نامزدی رو برای همین گذاشتن که طرفو بشناسی.تعجب می کنم چطور بعضی از خانواده ها

    به اهمیت این دوران توجه نمی کنن و می گن باید به ازدواج ختم باشه.اگر این دوره نباشه و

    عروسی کنن که سنگین تره.تمام عواقبشم بپذیرن.

  15. 2 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (جمعه 21 مرداد 90)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 شهریور 90 [ 17:07]
    تاریخ عضویت
    1390-5-21
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    1,280
    سطح
    19
    Points: 1,280, Level: 19
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 19 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تمومش کردم!! کمکم کنید تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط robi
    با سلام
    یه جای متن حرفاتون دختره اشاره کرده دوستت دارم اما دلیل نمیشه به چیزهایی که دوست دارم نرسم من دوستت دارم ولی خواهرمو اینجا رو خیلی دوست دارم حتی بخاطرشون از پدر و مادرم هم جدا میشم طبیعتا خودتون بهتر میتونین قضاوت کنین شما یکسال و نیم با ایشون بودین اما پدر و مادرش از اول زندگیش با ایشون بودن و طبیعتا اونا رو بیشتر از تو دوست داره اما بخاطر خواسته هاش ( رفتن پیش خواهرش - رسیدن به نقطه ایکه خواهرش رسیده - و یا دلایل دیگه ) حتی حاضر هستش از پدر و مادرش هم بگذره؛ دوستت دارم گفتن هاش هم راسته بهر حال تو کنارش بودی براش عزیز بودی بقول آقا مهرداد اون دوباره برمیگرده چون باید درسش و تموم کنه و مجبور هستش باهاتون برخورد کنه و تا اتمام درسش کنارش باشین بعدش به زندگیش برسه یعنی شمارو شاید در حد یه همکلاسی صمیمی میبینه نه کسی لااقل فعلا واسه ازدواج؛ اما اینکه بخوای دودل باشی نه هیچوقت اشتباه نکن و روی این رابطه ریسک نکن سعی کن بخودت بیای و اون و واسه ازدواج از ذهنت کلا خارج کنی خیلی سخته ولی باید خودت و تمرین بدی تا شروع ترم بعدی دانشگاه.
    ممنون روبی عزیز
    خب من تصمیم گرفتم کلا فراموشش کنم و رو تصمیمم هم صد در صد مصمم هستم اما نمی دونم بعدا تو دانشگاه سر کلاس میبینمش چیکار کنم؟وای خدا نمی دونم اون موقع چه حسی بهم دست میده؟!! یاد همه خاطرات خوبی که با هم داشتیم می افتم


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.