سلام به همه اعضای دوست داشتنی همدردی
تو رو خدا تا آخر بخونید و کمکم کنید خواهش میکنم.... سعی کردم طوری بنویسم خسته کننده نباشه... میخوام بدونم این دختر چرا بازیم داد؟؟
پسری هستم 23 ساله ، حدود یک سال و نیم پیش تو دانشگاه از همکلاسیم خوشم اومد بهش پیشنهاد دادم و اونم قبول کرد.نمیخوام داستانو طولانی کنم فقط اینو بگم که این خانوم خیلی خیلی پر توقع بود اما من چون عاشقش بودم گفتم سعی میکنم شرایطی که گذاشتی رو تا حدی که بتونم فراهم کنم.این خانوم فوق العاده زیاد هم دم دمی مزاج بودن و هر چند مدت یه بار حرفاشو عوض میکرد.مدتی بود به یه تفاهم رسیده بودیم مشکلی هم با هم نداشتیم همیشه بهم میگفت عاشقمه و منو بی نهایت دوست داره همیشه بهم میگفت من و تو مال هم هستیم تا ابد و ... منم دیوانه وار عاشقش بودم تا اینکه دو هفته پیش برای دیدن خواهرش به همراه پدرش از ایران رفته .ویزای 3 ماهه گرفته و البته اوایل مهر ماه با شروع ترم جدید بر می گرده.اوایل که رفته بود تا حدودی از طریق یاهو مسنجر با هم در ارتباط بودیم البته خیلی کم.من تو این مدت فرصت بیشتری واسه فک کردن داشتم به حرفاش فکر میکردم و شرایط وحشتناک سختی که واسم گذاشته (مثلا یکیش خرید خونه تو بهترین نقطه از تهران واسه شروع زندگی!) یه جورایی منطقم میگفت با این دختر خوشبخت نمیشم چون خیلی خیلی مادی گراست و همیشه خودشم میگفت پول واسه من خیلی مهمه خیلی خیلی !!! خلاصه احساس و عشقم بهش دست و بالم رو بسته بود و نمیذاشت با منطقم کار کنم . تا اینکه دیروز که آنلاین شد یه حرفایی بهم زد که دلم رو شکست و واسه همیشه همه چی رو تموم کردم. متن دقیق بخشهایی از صحبتهامون تو مسنجر رو اینجا کپی میکنم تا ببینید دقیقا با چه چیزی مواجه شدم
رنگ آبی من هستم و رنگ قرمز اونه.
در طول روز به چی مشغولی؟
با خواهرم و دوستاش میریم بیرون
دوستاش؟ایرانی؟
هم ایرانی و هم غیر ایرانی
تا حالا هیچ وقت نشده بود که این همه از هم دور باشیم امیدوارم این آخرین بار باشه
از اینجا خیلی خوشم اومده میخوام همین جا باشم مامانم گفته هر وقت برگشتم ایران درسم تموم بشه کارامو درست میکنه بیام پیش خواهرم واسم اقامت بگیرن
این حرفش مثل یه پتک خورد تو سرم یهو احساس کردم کل بدنم سر شد
جدی میگی؟!
آره
خب اونوقت رابطمون چی؟؟
نمی دونم خب من اینجا رو دوست دارم میخوام پیش خواهرم باشم
یعنی دیگه همه قول و قرارامون رو بی خیال؟
من که بهت گفته بودم دوست دارم برم سوئد پیش خواهرم
اینو اوایل آشناییمون میگفت که البته به قول خودش اون موقع علاقه ای بهم نداشته بعدا بارها ازش پرسیدم میگفت من فقط ایران زندگی میکنم و در کنار تو تا اخر عمرمون.
نه تو که همیشه می گفتی دوست داری ایران با هم زندگی کنیم...مگه یادت نیست؟؟!یعنی این توئی که داری این حرفا رو میزنی؟؟!
آره من گفتم میخوام برم سوئد
یعنی دیگه به با هم بودنمون فکر نمی کنی؟واضح جواب بده
من دوستت دارم ولی من خواهرمو خیلی دوست دارم و حتی حاضرم واسه اینکه پیشش باشم از مامان و بابام جدا بشم چون شاید اونا نتونن اونجا بیان زندگی کنن
اوکی جوابمو گرفتم ... باشه تو هیچوقت دوستم نداشتی
نه اصلا فکر نکنی دوستت ندارم و عشقم بهت کم شده خیلی دوستت دارم
نه تو با احساساتم بازی کردی ...
چرا؟
تو اگه منو دوست داشتی این حرفو نمی زدی دوست داشتن این نیست می دونستم آخرش اینطوری میشه
خب من که دوستت دارم تو هر جوری میخوای فکر کن
یه بار دیگه ازت سوال میپرسم فقط یه بار
چی؟
من و تو تموم؟
نه من که گفتم دوستت دارم
تو گفتی بودن در کنار خواهرتو به من ترجیح میدی
این یعنی ما با هم دیگه اینده ای نداریم
بگو دیگه جوابمو بده
خب تو که میدونی من چقدر دوستت دارم
جالبه هر چی ازش می پرسیدم رو این موضوع تاکید میکرد که منو دوست داره!!
اما ما قرارمون یه چیز دیگه بود خودتم خوب میدونی
به هر حال من بازم دوستت دارم
اما من حرفتو دیگه باور نمی کنم... دیگه هیچوقت بهت اعتماد نمیکنم تو واسم خیلی ارزش داشتی میخواستم خوشبختت کنم بی خیال دیگه تموم شد دیگه به من پی ام نده
فقط یه چیز ... یادت باشه با کی چیکار کردی با کسی که خاطرت واسش خیلی عزیز بود دیگه هیچوقت بهم پی ام نده خداحافظ
من که کاری نکردم الانم دوستت دارم تو همش حرف واسه خودت میزنی
دوباره تاکید به اینکه دوستم داره!!!
ببین چرا دو پهلو حرف میزنی؟
تو مگه نمیگی میخوای پیش خواهرت باشی؟یادت نیست قبلا مرتب بهم میگفتی ما مال هم هستیم؟تو فقط اینو جواب بده ... مگه همیشه نمی گفتی ما مال هم هستیم تا ابد؟
خب آره ولی تو رو دوست دارم از دوست داشتنت که کم نمیشه بعدش حالا که من نمیخوام اینجا بمونم فعلا بر میگردم ایران تا پایان درسام
ببین من نمی تونم کسی رو دوست داشته باشم و با کسی رابطه داشته باشم که بعدا قراره ازم جدا بشه!
جواب سوالمو ندادی... تو مگه نمی گفتی ما مال هم هستیم؟
آره
خب پس الان چی می گی؟
خب این دلیل نمیشه که من به چیزایی که دوستشون دارم نرسم واسه اینکه پیش هم و مال هم باشیم
مگه به قول خودت چیزی که دوست داری من نیستم؟
فقط تو که نیستی من کسای دیگه ای هم تو زندگیم دوست دارم
دیگه دیدم که نه این دختر این مدت واقعا منو بازی داده و بهم علاقه نداشته فقط خواسته من کنارش باشم شاید واسه اینکه تنهاییشو پر کنم جواب اخر رو بهش دادم و دیگه همه چیزو واسه همیشه تموم کردم.این جواب اخرم بهشه
آها ...خب من دیگه کامل متوجه شدم ... من و تو به درد هم نمیخوریم دیگه هر چی بینمون بوده تموم شد...من این دوست داشتنتو نمیخوام ... به خدا قسم تو دیگه واسم تموم شدی...همین حالام شمارتو پاک میکنم تو هم پاک کن.مسیرمون دیگه جدا شد.خوش بگذره .خداحافظ
بعد سریعا از یاهو مسنجر اومدم بیرون
این مکالمات آخرمون بود که مربوط میشه به دیروز ... آیدیشو از اد لیستام پاک کردم شمارشم از گوشیم حذف کردم
حالا سوالایی که داریم اینه که :
چرا این دختر هنوزم میخواد به رابطش باهام ادامه بده؟! چرا دو پهلو حرف میزنه؟چرا به دروغ میگه دوستم داره؟
و مشکل اساسی که دارم اینه که چطوری کاملا فراموشش کنم؟آخه یک سال و نیمه با هم بودیم با هم بیرون رفتیم اکثر کلاسای دانشگامون با همه و ...
تو رو خدا کمکم کنید
من این دخترو واسه ازدواج میخواستم همیشه به این فکر میکردم که همسر ایندمه اما الان ...
علاقه مندی ها (Bookmarks)