به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 آبان 90 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1390-5-17
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,242
    سطح
    19
    Points: 1,242, Level: 19
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    آیا شرایطم برای ازدواج مناسبه (دوستان کمکم کنین )

    سلام
    پسری هستم 20 ساله 6 میشه که با دختری 18 ساله اشنا شدم ولی متاسفانه العان از هم جداییم
    خیلی زود به هم دل بستیم و عاشق شدیم و ... این علاقه نسبت به هم خیلی زیاد بود و هست جوری که تمام دوستان ایشون به ما حسودی میکردن روزی 200 تا اس ام اس میدادیم 2 ساعت با هم تلفنی حرف میزدیم 2 ماه اخر هم همدیگرو هر روز میدیدیم (واقعا هر روز هم دیگرو میدیدیم)عشقمون هم بر پایه ی صداقت بود و هست بار ها هم هم دیگرو امتحان کردیم در این رابطه خیالم راحته هر کاری که میکرد به من میگفت من هم هر کاری میکردم به اون میکفتم حتی اگه کاری میکرد که میدونست من از این کار بدم میاد و از این که این کارو کرده ناراحت میشم ولی باز میومد میگفت من هم مثل اون کار های بدم و بهش میگفتم سر این کار ها هم من هم ایشون ناراحت میشدیم ولی خیلی زود هم و میبخشیدیم مخصوصا من ولی ایشون و باید یکم باهاش حرف میزدم تا ببخشه و به دل نگیره در کل توی دوستیمون تا حالا یه بار هم دعوامون نشده هر دومون کوتاه میومدیم
    خانواده ی ایشون با دوستی این خانم با پسر کاملا موخالفا و خیلی هم رو این موضوع حساسآ توی این مدت دوستی ما مخفیانه بود با هم قرار میزاشتم زنگ میزدیم و... تا این که از دوستی ایشون و من با خبر شدن و مارو از هم جدا کردن
    من اصلا به ازدواج با ایشون فکر نمیکردم چون شرایط ازدواج رو نداشتم ولی العان که از هم جداییم میخوام شرایطم و عوض کنم و برم خواستگاریش ولی قبل از این که موضوع اصلی رو پیش بکشم میخواستم در مورد شرایطم بهم مشاوره بدین که این شرایط به درد ازدواج میخوره یا نه؟
    20 سالمه
    وضع مالی خانوادمون بد نیست خوبم نیست ولی خداروشکر (دستمون به دهنمون میرسه)
    نمیدم این ریط داره به این موضوع یا نه ولی به نظر خودم ربط داره پدرم فوت کرده
    سر بازی نرفتم ولی کسری خدمت دارم (کم تر از یک سال باید خدمت کنم)
    دارم مغزه باز میکنم برای همین میخوام ترک تحصیل کنم (دانشجو ام) و بچسبم به کار وکاسبی ادم کار کنی ام هستم
    خونه هم دارم (اگه زن بگیرم میتونم ببرم تو خونه خودم)
    در ضمن این دختر خیلی خاستگار داره همرو هم رد میکنه بخاطر این که میخواد ادامه تحصیل بده عجله ی من بخاطر ازدواج هم فقط واسه اینه که نمیخوام از دستش بدم چون خیلی دوسش دارم
    من ازش یه سال وقت خواستم که ازدواج نکنه تا شرایطم و بتونم بهتر کنم(منو دوست داره ولی تا اخر عمرش که نمیتونه به خاطر من صبر کنه)
    لطف کنید بگید شرایط ام چه جوریه چون از نظر خودم این شرایط خوب نیست(ولی باز خدارو شکر این هارو دارم)
    حالا موضوع اصلی
    من آدم خیلی غیرتی ام طرفم با غیرتی بودن مشکلی نداره بر عکس خیلی هم این موضوع رو دوست داره ولی میگه با خیلی غیرتی بودنت نمیتونم کنار بیام چون جوری ام که دوست دارم همیشه و همه جا پیشش باشم
    طرفم میگه میخوام برم دانشگاه ادامه تحصیل بدم من با این موضوع مشکلی ندارم ولی ته دلم دوست ندارم دانشگاهی بره که دانشجوی پسر هم توش باشه و فکر این موضوع اذیتم میکنه (من به ایشون اعتماد کامل دارم از همه نظر ولی دوست ندارم تو محیطی باشه که دختر پسر ها خیلی راحت با هم خوش و بش میکنن و...)
    ایشون میگه من میخوام بعد از تحصیلات برم یه جا کار کنم که من اصلا به هیچ وجه با این موضوع نمیتونم کنا بیام این موضوع به خاطر غیرت نیست واقعه دوست ندارم زنم کار کنه دوست دارم خونه داری کنه(در باره ی این موضوع کار کردن بهش نگفتم که نمیزارم کار کنی گفتم فکر نکنم که همچین اجازه ای رو بتونم بهت بدم ولی میخوام تو مراسم خواستگاری بهش نظر اخرم و بگم که نمیزارم
    خیلی خیلی روش حساسم
    خواهشآ کمکم کنید!چیکار کنم؟





  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوستان کمکم کنین

    سلام،

    به تالار ما خوش آمدی.

    اول از همه باید بگویم که عنوانی که برای تاپیکت انتخاب کرده ای خیلی کلی هست.
    لطفاً در پست بعدیت یک عنوان جدید که معرف مشکلت باشه بنویس تا مدیران نام تاپیکت رو عوض کنند.


    شما رو تحسین می کنم به این خاطر که می خواهی منطقی این ازدواج و شرایط خودت رو بررسی کنی.

    اول از همه باید راجع به این مسئله فکر کنی که این روابط عاطفی که بین شما بود، هر چقدر هم زیبا بود، تضمینی برای یک ازدواج موفق نیست.

    بلکه برای یک ازدواج موفق خیلی مسائل مهم هستند.

    اول از همه به شما پیشنهاد می دهم که به خودت فرصت دهی تا احساساتی که به او داری فروکش کنند.
    و می توانی شروع کنی خودت رو بهتر بشناسی. ببینی در زندگی چه اهدافی داری، همسر ایده آلت چه شخصی است. چه انتظاراتی از همسرت داری و به نظر خودت چه وظایفی نسبت به همسرت داری.
    بعد با توجه به شناختی که از دختر خانم داری، می توانی ببینی که او تا چه حد با معیارهایت سازگار است.

    به هر حال مسئله ای که نباید دست کم گرفته شود این است که نسبتاً سن شما کم است. هم شما و هم دختر خانم.
    کارشناسان سن مناسب ازدواج را برای پسر از 24-25 سال و برای دختر از 22 سال می دانند.
    به این خاطر که اکثراً در این سن به بلوغ فکری می رسند و آمادگی ازدواج پیدا می کنند.
    البته استثنا هم داریم.

    بهت پیشنهاد می دهم که ابتدا اطلاعات خودت رو در رابطه با ازدواج بالا ببری.
    در این سایت مقالات خوبی پیدا می کنی که توصیه می کنم بعضی از اینها رو بخوانی. این هم لینک: کلیک کن
    این مقالات رو بخوان:
    - ازدواج و معیارهای انتخاب همسر (3 قسمت)
    - اگر چنین هستید صبر کنید و ازدواج نکنید
    - اگر شراط ازدواج ندارید ...
    - تفاوت عشق و هوس


    به این فکر کن که با ازدواج بار مسئولیت روی دوشت می آید. باید ببینی الآن آمادگیش رو داری که از پس آن بربیایی؟

    اگر به این نتیجه رسیدی که این دختر مناسبت است و این ازدواج در این صحیح است، با مادرت صحبت کن تا به پدر مادر دختر خانم زنگ بزند و بروید برای خواستگاری.

    موفق باشی.

  3. 7 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (سه شنبه 25 مرداد 90)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 آبان 99 [ 01:26]
    تاریخ عضویت
    1390-12-28
    نوشته ها
    490
    امتیاز
    10,908
    سطح
    69
    Points: 10,908, Level: 69
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 342
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,477

    تشکرشده 1,571 در 419 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: دوستان کمکم کنین

    سلام دوست عزيز،خوش اومدي

    مواردي كه به نظرم مياد رو صادقانه و راحت ميگم:

    1-سن شما و ايشون واسه ازدواج خيلي كمه

    2-گفتي"دارم مغازه باز ميكنم" پس يعني هنوز باز نكردي،پس يعني هيچ

    3-حداقل 1 سال بايد بري سربازي،كه هنوز نرفتي

    4-ميخواي از تحصيل انصراف بدي ولي ايشون ميخواد كامل ادامه بده=تناقض و عدم تفاهم

    5-دوست داري همسرت خونه دار باشه ولي اون دوست داره حتما شاغل باشه=تناقض و عدم تفاهم بزرگ و جدي

    6-اعتماد نداشتن شما به محيط دانشگاه و دانشگاه رفتن ايشون=منجر شدن به شك و بدبيني و جنگ اعصاب در آينده

    7-گفتي: "من اصلا به ازدواج با ایشون فکر نمیکردم چون شرایط ازدواج رو نداشتم" ..معمولا رابطه اي كه از اول بر پايه دوستي و خوشگذروني و زودگذر بودن بنا شده،نميتونه استحكام لازم واسه منجر شدن به يه ازدواج موفق رو داشته باشه...

    8-و در ادامه گفتي:"ولی الان که از هم جداییم میخوام شرایطم و عوض کنم و برم خواستگاریش" ..پس با اين حساب اگه خانواده هاتون نميفهميدن و مانع ارتباط دوستيتون نميشدن،كماكان به اين رابطه دوستي ادامه ميدادي و خيالي هم واسه ازدواج نداشتي...

    موفق باشي

  5. 8 کاربر از پست مفید mehrdad_m تشکرکرده اند .

    mehrdad_m (پنجشنبه 20 مرداد 90)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 آبان 90 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1390-5-17
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,242
    سطح
    19
    Points: 1,242, Level: 19
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوستان کمکم کنین

    نقل قول نوشته اصلی توسط mehrdad_m
    سلام دوست عزيز،خوش اومدي

    مواردي كه به نظرم مياد رو صادقانه و راحت ميگم:

    1-سن شما و ايشون واسه ازدواج خيلي كمه

    2-گفتي"دارم مغازه باز ميكنم" پس يعني هنوز باز نكردي،پس يعني هيچ

    3-حداقل 1 سال بايد بري سربازي،كه هنوز نرفتي

    4-ميخواي از تحصيل انصراف بدي ولي ايشون ميخواد كامل ادامه بده=تناقض و عدم تفاهم

    5-دوست داري همسرت خونه دار باشه ولي اون دوست داره حتما شاغل باشه=تناقض و عدم تفاهم بزرگ و جدي

    6-اعتماد نداشتن شما به محيط دانشگاه و دانشگاه رفتن ايشون=منجر شدن به شك و بدبيني و جنگ اعصاب در آينده

    7-گفتي: "من اصلا به ازدواج با ایشون فکر نمیکردم چون شرایط ازدواج رو نداشتم" ..معمولا رابطه اي كه از اول بر پايه دوستي و خوشگذروني و زودگذر بودن بنا شده،نميتونه استحكام لازم واسه منجر شدن به يه ازدواج موفق رو داشته باشه...

    8-و در ادامه گفتي:"ولی الان که از هم جداییم میخوام شرایطم و عوض کنم و برم خواستگاریش" ..پس با اين حساب اگه خانواده هاتون نميفهميدن و مانع ارتباط دوستيتون نميشدن،كماكان به اين رابطه دوستي ادامه ميدادي و خيالي هم واسه ازدواج نداشتي...

    موفق باشي
    سلام
    1-من فقط به خاطر این که از دستش ندم میخوام زود اقدام کنم یک سال هم ازش فرصت گرفتم تا خودم و برای ازدواج جمع و جور کنم یعنی من یک سال دیگه میخوام برم خاستگاری تا برم خواستگاری و دوران نامزدی و عقد و عروسی خودش 3 سال طول میکشه!
    2-ایشاالله تا 2 رو دیگه مغازم و باز میکنم اگه خدا بخواد این از این
    3-بعد از خاستگاری میخوام برم
    4-من حد عقل العان میخوام انصراف بدم که بتونم شرایط ام رو عوض کنم و بچسبم به کار ولی تو فکرش هستم که غیر حضوری یا بعد از سربازی ادامه بدم
    5-اون دوست داره کار کنه ومن دوست ندارم با حرف زدن باهاش هم میتونم راضیش کنم که از فکرش بیاد بیرون
    6-موضوع دانشگاه اعصابم و خیلی خورد میکنه از اوایل دوستیمون همین جوری اعصابم به خاطر این موضوع خورده
    7-به ازدواج فکر نمیکردم چون فکر میکردم کسی که ازدواج میکنه باید حتما خونه وماشین کار پر درامد تحصیلات و پس انداز آن چنانی داشته باشه نمی دونستم با چیز های کم هم میشه شروع کرد
    8-بله اگه نمیفهمیدن تا موقعی که شرایطم و عوض نمیکردم فکر ازدواج نداشتم ولی این فکر همیشه تو سرم بود که اگه قرار باشه ازدواج کنم این رو برای ازدواج انتخواب کنم چون دقیقآ همونی بود که من میخواستم و دختر خیلی خوبی بود و هست
    این هم باید بگم اصلا نمیتونم با این موضوع کنار بیام که اون مال یکی دیگه بشه فکر این که بخواد با یکی دیگه ازدواج کنه خیلی خیلی ناراحتم میکنه عشقم هم از رو حوس نبود تا حالا هم رابطه جنسی نداشتیم فقط هم اون و به خاطر خودش میخوام


  7. 2 کاربر از پست مفید uniquejj تشکرکرده اند .

    uniquejj (چهارشنبه 19 مرداد 90)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 آذر 90 [ 01:50]
    تاریخ عضویت
    1390-5-01
    نوشته ها
    319
    امتیاز
    2,559
    سطح
    30
    Points: 2,559, Level: 30
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    346

    تشکرشده 358 در 196 پست

    Rep Power
    44
    Array

    RE: دوستان کمکم کنین

    شما اخلاقایی داری که خیلی مهمه
    این خانم گفتی به خواستگاراش جواب منفی میده که درس بخونه چرا میخوای اذیتش کنی نذاری درس بخونه کار بکنه زنت بشه با کلی سختی همیشه هم میخوای خودت اینور و اونور ببریش زن میخوای باید یکی بگیری مثل خودت باشه
    این خانم با شما خوشبخت نمیشه
    اگه زنت بشه مدام سر این مسائل دعوا دارید
    احتمالا شما در خانواده سنتی بزرگ شدی
    برای این خانم همه چیز پول و خونه نیست شما اختلاف سلیقه دارید شاید این طرز فکرتون به دلیل سنتون باشه

  9. 5 کاربر از پست مفید hamdam 96 تشکرکرده اند .

    hamdam 96 (چهارشنبه 19 مرداد 90)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 آبان 90 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1390-5-17
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,242
    سطح
    19
    Points: 1,242, Level: 19
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوستان کمکم کنین

    سلام
    من نگفتم نمی خوام بزارم درس بخونه بستگی به دانشگاهش داره اگه دانشگاهش جوری نباشه که من خوشم میاد باز هم میزارم درس بخونه ولی با خودم جنگ اعصاب میگیرم جوریم هستم که ناراحتیم و اصلا به روش نمیارم و نیوردم
    با کار کردن نمیتونم کنار بیام ولی میتونم از این کار منصرفش کنم
    من اصلا تو خانواده ی سنتی بزرگ نشدم برعکس تو خانواده ی ما همه چی عادیه تا قبل از این که با این خانم اشنا شم هم خودم با این مساله ی کار کردن کنار میومدم ادم غیرتی ای بودم ولی نه خیلی
    چون زیاد دوسش دارم زیادی روش حساس شدم خودم هم میدونم این قدر حساس بودن خیلی بده ولی نمیتونم با خودم کنار بیام
    چیکار باید کنم؟؟؟؟

  11. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array

    RE: دوستان کمکم کنین

    چون به خودت نه به ایشون اعتماد نداری؛می ترسی یه نفر دیگه پیدا بشه ازت بگیرتش.برای همین از هرجا که

    جنس مخالف حضور داره منعش می کنی.با این رفتار احساس اسارت می کنه.

  12. 2 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (چهارشنبه 19 مرداد 90)

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 آذر 90 [ 01:50]
    تاریخ عضویت
    1390-5-01
    نوشته ها
    319
    امتیاز
    2,559
    سطح
    30
    Points: 2,559, Level: 30
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    346

    تشکرشده 358 در 196 پست

    Rep Power
    44
    Array

    RE: دوستان کمکم کنین

    اینا نشونه بی تجربگی و سن کم شماست
    فکر میکنید تو دانشگاه چه خبره؟ اونجا میره که درس بخونه فوقش با همکلاسی پسر هم صحبتی کنه این که خیانت نیست شما خودت دانشجویی اینارو خوب میدونی
    منظورت اینه که بره دانشگاه دولتی؟بخدا همه جا مثل همه دولتی و آزاد نداره مگه بره دانشگاه الزهرا که همش دخترن
    اشکال از دانشگاه و کار نیست اشکال از شماست که بهش شک داری میترسی چون با شما دوست شده با کسی دیگه هم دوست بشه

  14. 6 کاربر از پست مفید hamdam 96 تشکرکرده اند .

    hamdam 96 (چهارشنبه 19 مرداد 90)

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 بهمن 90 [ 15:36]
    تاریخ عضویت
    1390-2-21
    نوشته ها
    81
    امتیاز
    2,182
    سطح
    28
    Points: 2,182, Level: 28
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    79

    تشکرشده 79 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا شرایطم برای ازدواج مناسبه (دوستان کمکم کنین )

    دوست عزیز شما به شدت الان وابسته و احساساتی شُدید و دارید احساسی عمل میکنید و دارید جلوی خیلی از پیشرفت های خودت و اون خانم از جمله ادامه تحصیل خود و اون خانم رو میگیری به خاطر همین وابستگی که خیلی در ازدواج خطرناک هست در شما به وجود امده میگیرید و خیلی از چیزها رو نمیبنید یا سعی در حل کردنش دارید ...

    به شما پیشنهاد میکنم فعلا دست نگه دارید و یه مدت مثلا 2 ماه کامل ارتباط به خانم رو قطع کنید (قطع از نظر روحی فکری و ....) و سعی کنید بهش فکر نکنید تا این وابستگی که بیین شما هست از بین بره .. میدونم خیلی سخته ولی این بهترین راه که بتونی درست تصمیم بگیری .. بعد دو ماه اونوقت میتونی خارج از احساسات کامل به صورت منطقی در مورد طرف مقابلت فکر کنی و ببینی با شرایطی که تو و اون خانم داری میتونی باعث یه زندگی موفق باشی که به پیشرفت هر دوتاون کمک کنه یا نه شما به دلایلی و اختلافاتی که ذکر کردید نمیتونید با ایشون کنار بیاید و در آینده به مشکل برخواهید خورد ؟

  16. 2 کاربر از پست مفید reza_ss تشکرکرده اند .

    reza_ss (جمعه 15 مهر 90)

  17. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا شرایطم برای ازدواج مناسبه (دوستان کمکم کنین )

    سلام دوستان جوان

    من به سادگي خوردن يك ليوان آب كه گاهي توي گلو آدم ميپره دركت ميكنم؛ اين آب توي گلوي من پريد و سرخ شدم؛آب از چشمام اومد و سرفه هاي شديد، و.....خوشبختانه سرفه بند آمد! تلخ بود،اما تداوم نداشت،
    یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایان است


    من هم اين سن رو سپري كردم؛ شور و هیجان مختص به خودش رو داره، چیزی که هیچ جا پیدا نمیشه و تکرار نمیشه، میدونی چرا تکرار نمیشه؟ نه فقط به خاطر موقعیت زمانی،یا اینکه در سن خاصی بوده،بلکه در مواردی دیگه این کار رو تکرار نمیکنه، شور و هیجان در سن شما خیلی زیاده ؛ای کاش همه عشقها چنین بود ، اما سن که میره بالا این شور و هیجان کم میشه، گم نمشیه،کم میشه،اما از طرف دیگه تکیه گاه محکمی داره
    اما جوابی که من در نظر دارم
    جمله ای به خاطرم آمد

    بیچاره تکه سنگی که از دست کودکی رها میشود،مانده است دل کودک را بشکاند یا بال پرنده را!

    اما واقعیت اینه که بال پرنده را میشکند

    سعی کن به دیواری تکیه کنی که مطمئن باشی آوار(خراب) نمیشه، شما شرایط ازدواج رو نداری، و مسکن و منبع درآمد،سربازی، همه اینها به کنار، بلوغ، خیلی مهمه؛بلوغ جسمی نه،بلوغ عاطفی،بلوغ اجتماعی
    معمولا" تصمیم گیری در این سن و در این شرایط بر اساس احساسات است،و احساسات هم پایه و اساس درستی ندارد،
    عشق و دوست داشتن لازمه ازدواج است اما همه چیز نیست، عشق همه چیز رو فدای خودش میکنه،اما کمتر چیزی یا هیچ چیزی خودش را فدای عشق نمیکند، متوجه شدی؟


    اگر شرایط ازدواج ندارید دمیدن در تنور احساسات ممنوع کلیک کنید

    یه نکته: اگر به خودت اطمینان کامل داری، که در زندگی برات مشکلی پیش نمیاد برو جلو؛ اما خوب دقت کن،با این فکر جلو نری که ما همدیگرو میخوایم و باهم میسازیم،مواظب باش که میسوزی،ازدواج مثل دوستی شوخی بردار نیست،یه تعهده بزرگه
    اگر میتونی عهده دار یک زندگی بشی برو ،اما حتما" باهم پیش یک مشاور مجرب هم وقت بگیرید

  18. 8 کاربر از پست مفید keyvan تشکرکرده اند .

    keyvan (چهارشنبه 19 مرداد 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 07 بهمن 96, 00:37
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 فروردین 94, 19:00
  3. چرا همه دوستام باهام قهر میکنند؟
    توسط کیت کت در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: شنبه 16 اسفند 93, 19:33
  4. دوستان کمک یه مشاور میخوام برا دوستام معتاد به استمناء (جلق) شدن
    توسط infodltube در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 اردیبهشت 92, 00:07
  5. من و دوستام
    توسط بالهای صداقت در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 آبان 89, 12:39

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.