با عرض سلام و ادب خدمت شما کارشناس محترم. از اینکه وقت می گذارید و به سؤالات ما جواب می دین، بی نهایت متشکرم. انشاالله خدا خودش به شما عوضِ خیر عطا کنه.
دختری هستم 26 ساله، خواستگاری دارم 32 ساله، با تحصیلات بالا و خیلی مذهبی. یکی از مهم ترین تردیدهای من برای دادن پاسخ مثبت به این آقا این هست که ایشون در طی سه جلسه ای که با هم صحبت کردیم، به یه سری نکات در مورد برخی مسائل خاص اشاره کردند، که راستش برای من خیلی گرون تموم شد! البته ایشون خیلی مؤمن هستن، ولی مثلا تو حرفاشون گفتن: من یه عادت بدی دارم و اونم اینکه دوست دارم همسرمو با بقیه خانوما "مقایسه" کنم، و دلم نمی خواد اون توی آراستگی و زیبایی کم بیاره! دلم می خواد خیلی خیلی به خودش برسه! یا مثلا چندین بار تا حالا اشاره کردن که تو سفر کاری که به اروپا داشتن، خیلی معذب بودن و دائما "تحریک" می شدن!! و اگه یه کم بیشتر اونجا می موندن شاید می رفتن سراغ ازدواج موقتی و صیغه و اینها...! چندین بار هم گفتن که دلشون می خواسته از همون 23-24 سالگی ازدواج کنن و فقط به خاطر مشکلات مالی و عدم حمایت خانواده ازدواجشون رو به تأخیر انداختن و گرنه خیلی تحت فشار بودن و این غریزۀ سرکش اذیتشون می کرده!
من از لحاظ ظاهری معمولی هستم، یعنی نه عیب و نقصی دارم تو صورتم و نه از زیباییِ ویژه ای برخوردارم. اما از لحاظ اندام لاغر و قدبلند هستم (ایشون نظرشون در مورد من کاملا مثبته و منتظر جواب من هستن، یعنی ظاهر من رو تا همین اندازه ای که با چادر دیدن پسندیدن.) اما من خیلی نگران هستم که پس فردا تو زندگی، تو "مقایسه"هایی که ایشون بهش اشاره کردن، کم بیارم! و اصلا این فکر که شوهرم بخواد منو با زن های دیگه مقایسه کنه، خیلی آزارم میده! ایشون که اینقدر مؤمن هستن، چطور خودشون اعتراف می کنن که اهل مقایسه هستن، و در نتیجه چشم چرون هم هستن؟!!
چرا ایشون این همه اشاره می کنن به اینکه زیاد "تحریک" میشن؟! آخه این دور از شرم و حیا نیست؟! آیا ایشون واقعا جزو اون دسته از مردانی هستن که میل جنسی اشون خیلی شدیده و خیلی زیاد تمایل به برقراری رابطه جنسی دارن؟! (راستش من فکر نمی کنم آدم سرد مزاجی باشم، ولی فکر اینکه ایشون همه اش درگیر اینجور مسائل باشه برام ناراحت کننده است، و اصلا چندشم میشه از اینکه ایشون اینقدر رو اینجور مسائل تأکید می کنن!) آیا این بدین معنیه که ما از این لحاظ با هم اختلاف خواهیم داشت؟ و من نمی تونم نیازهای ایشون رو اونطور که توقع دارن تأمین کنم؟
آیا اینکه ایشون خیلی ساله که به قول خودشون تحت فشار غرایز هستن، روی اعصاب و روانشون هم تأثیر گذاشته و ممکنه فردی عصبی و استرسی باشن و کلا سلامت روانی اشون به خاطر این مسئله به خطر افتاده باشه؟!!
من خودم یه برادر دارم که متأهل هست، اما اصلا روم نمیشه در مورد اینجور چیزا ازش سؤال کنم، میشه خواهشا شما برام توضیح بدین که اهمیت این مسئله از نظر آقایون در چه حده؟! آیا همه همین جوری هستن یا ایشون زیادی آتیشش تنده؟! (این واقعا منو نگران و مضطرب کرده، تو رو خدا کمکم کنید.)
در آخر اینکه، من شرایط ایشون (ایمان، تحصیلات، اخلاق،...) رو می پسندم، اما چهرۀ ایشون خیلی به دلم ننشسته، و بعد از یکی-دو ماه هنوز هیچ حس خوبی نسبت به ایشون ندارم، یعنی اصلا به اندازۀ سر سوزنی احساس عشق و علاقه نمی کنم، ولی از اینکه سنم داره بالا میره هم نگران هستم، حالا باید چی کار کنم؟ شما چه توصیه ای می فرمایید؟ ریسک کنم و بله بگم، به امید اینکه بعدا مهرش به دلم می شینه، یا صبر کنم تا انشاالله یه مورد بهتر نصیبم بشه که بیشتر دوستش داشته باشم؟
ممنون از راهنمایی اتون. ببخشید اگه من بی پروا این سؤالات رو مطرح کردم، اما دیگه واقعا مستأصل هستم و اونام منتظر جواب از طرف من هستن، اگه لطف کنید و زودتر جواب منو بدین، ممنون میشم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)