سلام
من برای طرح مشکلم به تازگی عضو این انجمن شدم .
6 ماه پیش از طریق اینترنت با پسری آشنا شدم و از اون موقع با هم دوست شدیم.
من 21 ساله و دانشجوی پزشکی ام . ایشون 29 ساله و دکترای هوافضا. اوایل ارتباطمون خیلی عالی بود و من از اینکه با این همه اختلاف سنی اینقدر به هم نزدیک بودیم خوشحال بودم. بعد از دو ماه به این نتیجه رسیدیم که برای ازدواج با هم مناسبیم. من به مادرم گفتم که قراره این آقا بیاد خواستگاری ولی مامانم گفت یه مدت باهاش باش و الان آمادگی نداریم و بذار برای تابستون. خانواده اونم راضی هستن. ولی کم کم با اینکه روز به روز علاقه و وابستگیمون بیشتر می شد می دیدیم که این اختلاف سنی خیلی اذیت می کنه. من به اون می گفتم چرا پدرانه با من رفتار می کنی و اونم مدام از بچه گانه رفتار کردن من ایراد می گرفت. حتی اینکه من زیاد گریه می کنم رو دلیل بچه بودنم می دونست. اینکه دیگه از وقتی اونو داشتم دلم نمی خواست درس بخونم ، اینکه می گفتم آشپزی نمی کنم، با صدای بچه گانه صحبت کردنمو و خیلی چیزای دیگه رو دلیل بچه بودنم می دونست.
از اون موقع به من میگه منو دوست داره و می خواد اما باید رفتارمو درست کنم و معتقده الان اصلا صلاحیت ورود به زندگی مشترک رو ندارم... ضمنا از وقتی خواهرش منو دیده و بهش گفته که من خیلی بچه ام دیگه همیشه بچه صدام می زنه. اما من خودم اصلا چنین احساسی ندارم و تا حالا جز در برابر اون هیچ جای دیگه احساس بچه بودن بهم دست نداده.
حالا قرارمون بود که بعد ماه رمضان بیان خواستگاری ولی گفته باید به 8 تا چیز فکر کنم و جوابشو بهش بدم و یکیش همینه که ثابت کنم بزرگ شدم!
الان هر دو تامون ناراحتیم چون واقعا عاشق همیم اما فکرمون فاصله داره. من حاضرم هر کاری کنم برای تغییر کردن. لطفا بگین چه کار کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)