سلام به همه دوستان
شاید اگه تاپیکهای دیگه من را دیده باشید بدونید که من الان دارم با یک دختر خانم به قصد ازدواج صحبت میکنم(هر دوی ما خارج از کشور هستیم و هر دو خانواده هم در جریان هستند)
من براساس تجربه میدونم که خیلی سخت و پیچیده هست که شخصیت آدمها را از روی رفتارهاشون حدس زد ... از طرف دیگه فرهنگ ما این اجازه را نمیده که ما به اندازه کافی با فرد مقابل تعامل داشته باشیم تا بتونیم به راحتی به خصوصیاتش پی ببریم... بنابراین مجبوریم براساس یک سری از رفتارهای فرد گمانه زنی کنیم... این گمانه زنی خیلی میتونه اشتباه باشه... اینجا است که فکر میکنم نقش خانواده، مشاور و ... پررنگ میشه...
توی این تاپیک
http://www.hamdardi.net/thread-11510.html
میتونید بعضی خصوصیات خودم و معیارهام برای ازدواج را ببینید
متاسفانه من الان به مشاوری که با فرهنگ ما و بینش و آداب ما آشنا باشه دسترسی ندارم... بنابراین میخواهم اینجا گمانه زنی های خودم و دعدعه هام را با شما مطرح کنم و ببینم آیا آنچه من از رفتارهای ایشون برداشت کردم درسته یا نه؟ خط بین بعد مثبت و منفی این معیارها کجاست؟ و اگر نه چطور میتونم بیشتر این موضوعات را بشکافم...
من برداشت خودم را اول آوردم و بعد حرفها یا رفتارهایی از ایشون که من را به این نتیجه رسوند
1* منفی نگری و عدم اعتماد به نفس
--- "خیلی خوشگل نیستم"...
---"ایرانی ها فضول و زیرآب زن هستند"
---"خارجی ها تا کمک بخواهی دوست هستن اما اگه ازشون کمک بخواهی نه"
---رفته بودیم بیرون نقشه کاغذی نداشتیم من گفتم طوری نیست من با موبایلم مسیر را پیدا میکنم...ایشان چند بار گفت گم میشیم ها... بریم نقشه بگیریم
2*استرس داشتن (این را خودشون هم تایید کردند)
---" رانندگی توی ایران اعصاب خورد کن بود گذاشتمش کنار"
--- داستان نقشه که تو مورد بالا گفتم میتونه نشانه استرس هم باشه
+++++ایشون میگه وقتی استرس دارم غر میزنم
3*عدم صداقت
--- جلسه قبل که بیرون بودیم من متوجه شدم که ایشون لنز زده اما تا حالا به من نگفته بود که عینک استفاده میکنه...خود موضوع عینک شاید مهم نباشه اما گفتنش چی؟
4* سمج بودن
---دانشگاه یک درس بهشون پیشنهاد کرده بود که ایشون دوست نداشت اون درس را بگیره... حدود 2 هفته استرس(نگرانی) داشت تا بالاخره با اصرار درس را عوض کرد
5*وابستگی بیش از حد به خانواده
--- به نظر میرسه خانواده(اعم از مادر یا مادر بزرگ) در دیز جزئیات کارهاش هستند.. البته یک بخشیش طبیعی هست چون ایشون تنها داره در اینجا زندگی میکنه.. اما من نگرانم بعد هم همین وضعیت ادامه داشته باشه
6* احساس میکنم آن شادی و شادابی که باید یک دختر داشته باشه را ایشون نداره... البته شاید هم به خاطرکنترل احساسات باشه ... یعنی احساس میکنم زندگی مشترک ما کسل کننده میشه
7*تفریحات ایشون خلاصه میشه به تلویزیون و اینترنت و گاها مهمانی دوستان... اهل شعر، ادبیات، هنر، مطالعه و ورزش نیست
8* جدای از مسائل ظاهری مذهب(مثل نماز و..) من شخصا به مسئل عرفانی خیلی علاقه داشتم و دارم... یعنی بخشی از تفریحات من توی این مقوله هست... چه با خوندن کتابهای شعر یا ادبیات چه با خواندن قرآن و... به نظرم میرسه من خیلی در این زمینه با ایشون حرف مشترک نداشته باشیم...
9* به نظرم میرسه یک مقدار خساست یا حسابگری داشته باشند(خودشون هم گفتند باید بیشتر خرج کنم) حالا این را چطور میشه فهمید و اینکه آیا این یک خصوصیت خوبه برای خانم یا نه؟
10*ایشون الان حدود 29 سال داره... با توجه به اینکه احتمالا ما تا 3-4 سال آینده هم بچه دار نشیم(چون ایشون مشغول تحصیل هستند) آیا این مشکل ساز خواهد بود؟
11*ایشون میگه من تحکم را نمی پذیرم... من دقیقا نمیفمم مرز بین تحکم و خواسته چیه... یعنی من هم با تجکم مخالفم ولی اگه فردا مثلا من بگم به خانمم که دوست ندارم تو فلان کار بکنب بگه تو داری تحکم میکنی..
ببخشید تاپیکم طولانی شد... اگر میخواستم برای هرکدوم یک تاپیک جدا بزنم بدتر بود بعلاوه اینکه هرکدوم از اینها میتونه روی دیگری هم تاثیر داشته باشه.. بنابراین فکر کردم در مجموع شاید بهتر باشه
علاقه مندی ها (Bookmarks)