با عرض سلام . خدممتون عرض کنم که من با همسرم یک سالی میشه اشنا شدم و عقد کردیم ، شهریور هم عروسیمونه ، منو همسرم به هیچ عنوان با هم مشکلی نداریم و واقعا هم عاشق همیم . ازدواج هم اصلا سنتی نیست و خانواده هامون نزدیک 30 ساله با هم رابطه دارن . فقط این وسط مادر خانومم و خالش پدرمونو دراوردن ، مثلا وسط مهمونی مامانش یادش می افته یاد خواهر کنه درجا پامیشه موبایلو ورمیداره زنگ میزنه بهش . یا مثلا رفتیم تخت جمشید موبایل خانوممو گرفته درجا زنگ زده خواهر جونش . مادرزنمو خواهرش خیلی بهم وابستن ، هرکاریو هر اتفاقی می افته درجا زنگ میزنه به خواهرش میگه ، خانومم هم شدیدا برخورد کرده و مساوی شده با قهر های طولانی مدت با مادرش . برای عروسی من و خانومم اصلا و به هیچ عنوان دوست نداریم کسی بیاد لوازم خونمونو بچینه یا مثلا بعد از عروسی دوست نداریم کسی بیاد خونمون ، اما تو گوش مادر زن نمیره . الان خانومم نزدیک یک ماهه با مادرش قهره . اعصابمون هم سر این قضیه خیلی خرد شده ، اتفاقا من خیلی دوست دارم که خانومم با نفرت از خونشون بیاد بیرون ، نمیخوام چهار روز دیگه مادرش تو زندگیمون دخالت بکنه ، البته خانومم هم میگه نمیذارم دخالت کنه اما من شک دارم و نگرانم ، به نظرتون چه سیاستی به خرچ بدم ؟
روزی که میخواستیم بریم با خانومم اینه و شمعدون بخریم شب قبلش رفتیم قران بگیریم . یه قران معمولی سفید 45 هزارتومان پول دادیم ، اومدیم خونه دیدیم اوه اوهههههه مادر زن اخماش تو همه شدید . همش داره قر میزنه چرا قران بزرگ نگرفتید ... خانومم با صدای بلند داد زد من قران بزرگ دوست ندارم . خلاصه مامانه هم 30 دقیقه بعد که خاله زنگ زد بهش گفت اره بچه ها رفتن قران کوچیک گرفتن!!!!!!! خانومم هم داد زد به خاله چه که ما چیکار کردیم ؟ بعد خانومم هم دوباره داد زد به خاله بگو که فردا هم میریم اینه شمعدون میگیریم تا همه رو گفته باشی و از قلم نیافتد . یه روز دیگه دیدیم خاله زنگ زده اره فلانی فلان روز مرخصی بگیره تایم خوبیه بعد از عروسی برن ماه عسل . خانومم درجا جواب داده به شما ها چه که ما چیکار میکنیم و میخوایم چیکار کنیم؟ خانومم بهشون گفته کم مونده برای شب عروسی ما هم تصمیم بگیرن اینا . کلی اعصابمون پیاده شده سر این ماجراهای خاله زنکی .
این چند روزه برداشته نخود لوبیا و باقالی پاک کرده و تو کیسه خوشگل مشگل کرده که بیاره بذاره تو یخچال خونه ما !!!!!! که مهمونا بعد از عروسی میان خونه عروسو ببینن کلاس داشته باشه ، . خانومم هم خفن دادو بیداد کرده که هیچ وقت نمیذاره کسی بیاد خونمون ، چه بعد از عروسی چه قبلش . البته رسم دارن بعد از پاتخته برن خونه عروسو ببینن ، منو خانومم هم برنامه ریزی کردیم روز پاتخته از دسترس خارج باشم تا مهمونا بیخیال بشن برن .
خوبیش اینه که خانومم با مادرش مخالفه شدید و اصلا به حرفش نیست . به نظرم برای من یک امتیاز خیلی مهمه
علاقه مندی ها (Bookmarks)