سلام دوستان. میبخشید من انقدر تاپیک میزنم. میخوام فکرتون ورزیده شه.
قضیه اینه که من اصلا خودمو درگیر رابطه ای نمیکنم و نسبت به پسرای اطرافم هیچگونه احساسی ندارم. حتی کیس مجازی هم ندارم. تو دانشگاه هم که بوقم. بعد از دو سال اسم پسرای هم دوره ام رو نمیدونم. مثلا دوستام که در مورد یکی از همکلاسی های پسر صحبت میکنند من نمیفهمم کیو میگن، بعد که گفتن اون مو قشنگه، درازه، تازه یادم میاد.(البته اگر با هنر پیشه ای کسی اشتباه نرفته باشم
)
خنده دار تر اینکه اگر کسی بخواد بهم بفهمونه بهم علاقه منده، همه میفهمن جز خودم.
و حالا مدتیه سر مسائل دیگری مشاوره میرم و مشاورم هم شخص مطرحیه. اما ازم خواسته یه خورده شیطونی کنم و از این حالت سیب زمینی پیش فرض خارج شم. (نه اینکه وارد رابطه شم، بلکه دل بدم و نیازهای عاطفیمو برطرف کنم و از این حرفا.....) ولی خب من نمیتونم. عذاب وجدان میگیرم.درست نیست آخه.... من هنوز هم که به تنها عشق قدیمی زندگیم فکر میکنم، کلی خجالت میکشم. نه اینکه خیلی مذهبی باشم، اما احساس میکنم هم خودم و هم افکارم هر دو باید نجیب بمونن و پاک پاک به دست شوهر آینده ام برسه...
البته مشاورم میگه حتی اگه به یه هنر پیشه هم علاقه داشته باشم کافیه، ولی من که فیلم نمیبینم، مگر از بین لورل هاردی یکیو انتخاب کنم.
لطفا بگید من با این بی احساسی و عذاب وجدان و .... چیکار کنم. آیا عشق ورزیدن به گذشته ام صحیحه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)