سلام من در جای دیگه ای عنوان کرده بودم که یکی از همکارانم بهم پیشنهاد ازدواج داده اما من حس میکردم شوخی هستش و از روی خنده این حرفا رو میزنه اما یک روز با جدیت این قضیه رو مطرح کرد و من گفتم وابم منفیه اما حالا حس میکنم دوستش دارم و بهش گفتم رابطه ما اگه قرار احساسی بشه باید همه چیز شفاف باشه و اون گفت همه چیز مشخصه تو مثل خواهرم میمونی و اینکه بهت علاقمندم رو راست گفتم دوستت دارم اما نه اون مدل دوست داشتن و در آخر گفت خیلی دوستت دارم اما شوخی میکنم اصلا نمی فهمم چشه گیجم باهام در ارتباطه و خیلی راحت صحبت میکنه و تازگی فهمیدم که یک شکست عشقی داشته که خیلی داغونه
علاقه مندی ها (Bookmarks)