به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 40
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 شهریور 90 [ 23:47]
    تاریخ عضویت
    1390-3-16
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    1,592
    سطح
    22
    Points: 1,592, Level: 22
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 38 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Question سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...

    با سلام خدمت تمامی مشاوران محترم!این مطلبی که میخوام بنویسم برای این است که کمکم کنید!التماس میکنم هرچه زود تر کمک کنید و اینو تا آخر بخونید
    در اینجا میخوام سرگذشت خودمو تعریف کنم و از شما راهنمایی بخوام.فقط خواهش میکنم بخاطر سنم منو سرزنش نکنید!من پسری 14 ساله هستم در قزوین،در سن 12 سالگی عاشق یه دختری شدم که همسایه ی ما بود،عاشق شده بودم و فقط نگاهش میکردم،از طرف پای چپش معلول بود اما به این توجهی نمیکردم و میگفتم وجودش مهمه،بعد از مدتی تصمیم گرفتم باهاش ارتباط برقرار کنم،بعد از کش و قوس های فراوان کاری کردم که خودش به من نامه بده و ابراز علاقه کنه،وهمین هم شد و به من ابراز علاقه کرد،من هم همینطور،اما ارتباطمون 2 روز بود،یعنی بعد از 2 روز احساس خیلی خیلی بدی از ارتباطمون بهم دست داد وتصمیم گرفتم که باهاش قطع رابطه کنم...اینکارو کردم و چندروز اون فقط منو با تیکه هایش سرزنش میکرد،بعد از مدتی تصمیم گرفتم باهاش رابطه برقرار کنم که نشد........13 سالم شد....شدم کلاس دوم راهنمایی،امتحانات پایان ترم کلاس دوم راهنمایی تمام شد،من به اون دختره نامه ای دادم که دوباره باهاش ارتباط برقرار کنم،اما اینبار اون منو جلوی همه صدا زد،یعنی رسوا شدم جلوی افراد محله و کوچه،خیلی بلند داد میزد اسممو،از اون روز بود که من یه حس نفرتی نسبت به اون دختر پیدا کردم وسعی کردم فراموشش کنم.....کلاس سوم راهنمایی شدم......امتحانات ترم اول شدم 20 و پدرم تصمیم گرفت برام بخاطر اینکه بازیسازی میکردم و باید با بازیسازان ارتباط داشته باشم،تصمیم گرفت برام یه adsl بگیره.....من هم شروع کردم به گشت و گذار در اینترنت.همش سعی میکردم بخاطر کاری که دارم(یعنی بازیسازی) مطالب جمع آوری کنم.....تصمیم گرفتم یه سایت بزنم...سایتو زدم و شروع کردم به تبلیغ کردن سایتم،توی همه ی انجمن ها میرفتم و تبلیغ میکردم تا اینکه به یه انجمن تفریحی رسیدم،تو اونجا دوتا پست زدم با نام مستعار"mjm games" تا تبلیغی بشه برای سایتم....
    اسفندماه بود،اسفند1389،یادمه 15 اسفند هم بود،دوباره تصمیم گرفتم برم تو اون انجمن و تبلیغ کنم،اما از محیط انجمن خوشم اومد و ماندگار شدم و دیگه سراغ تبلیغ هم نرفتم.....تصمیم گرفتم با یه نام مستعار دیگه بیام...نام مستعارYANNI بود،نام یکی از آهنگسازان بزرگ جهان....یه هفته ای تو انجمن پست زدم تا اینکه در20 اسفند یه نفر به من پیام داد ...
    مضمون پیامش این بود:
    سلام...بابا ایول شما دیگه کی هستین ،من یانی رو میشناسم،هیچکسی رو دستش نیست من اون ویولن زنه که ارمنی هست رو دوست دارم...خوبین؟میشه خودتونو معرفی کنید؟
    اسم مستعارشRayan بود و من فکر کردم پسره،پس خودمو معرفی کردم،بعد اون خودشو معرفی کرد،اسمش اسم همون دختری بود که قبلا عاشقش شده بودم،من متولد دی بودم اونم متولد دی واون یه سال از من کوچیکتره و 1و4روز باهم اختلاف سنی داریم،چندروز رو برای آشنایی و همینطور دوستانه باهم حرف زدیم تا اینکه من احساس کردم وابسته شدم بهش،ولی بهش نمیگفتم،درضمن بگم که من داستان عشقم رو براش تعریف کردم و اون هم داستان عشقش به یه پسرو بهم گفت..همینطوری چندروز دوستانه رابطه داشتیم تا اینکه روز چهارشنبه سوری فرا رسید.....من میخواستم از سایت خارج شم تا مراسم 4شنبه سوری رو برگذار کنم.....موقع خداحافظی از من اون گفت دوستت دارم و سریع آفلاین شد.....از اون موقع بود که احساس کردم بهش علاقه مند شدم....بعد از اون ارتباط داشتیم....تا عیدنوروز رسید و من واسه اون یه نامه به مناسبت نوروز نوشتم....بهش علاقه مند شده بودم بدجور هم علاقه مندشده بودم.فهمیدم که اونم حداقل یه ذره بهم علاقه مند شده بود.......بهم هم میگفتیم که میترسیم بیشتر وابسته بشیم و این کار دستمون بده............
    یادمه 10 فروردین 90 بود که چندروز قبلش اینترنتش قطع شد.10 فروردین ازمن شمارمو گرفت تا اگه مشکلی پیش اومد خبر بده....تو غروب همون روز یعنی 10 فروردین 90 اون صراحتا علاقش رو به من گفت.....با اس ام اس این پیامو داد:خیلی بهت وابسته شدم،وابسته که نه دلبسته!
    همون که این پیامو خوندم دست و پام شروع کرد به لرزیدن،اما من هم حرف دلم رو گفتم و از اون روز روابط عاشقانه ی ما شروع شد،البته یادم رفت بگم دختره طرفای جنوب هست..
    13 بدر بود که تصمیم گرفتیم تلفنی با هم حرف بزنیم اما بدلیل اینکه مکانی که ما انتخاب کردیم کوهستانی بود،نتونستیم حرف بزنیم،اما فردای اونروز باهم حرف زدیم!!!!!!!!!!!!!!!!
    درمورد اخلاق هم پرسیدیم و اعتقادات،اون میگه که حجاب و نماز خونی ربطی به مومن بودن نداره،میگه ،میگه که من خدا رو خیلی قبول دارم و حتی هرشب دعا میکنم موقع خواب و امام و پیغمبرم قبول دارم از ته قلبم ولی به نظرم حجاب و نمازخونی ربطی به مومن بودن نداره...............من پسر خیلی خیلی مذهبی تیر نیستم،اما واقعا به اینطور چیزا اهمیت میدم،همون اوایل میگفتم چیکار کنم که این تفکراتش رو ول کنه،اما تصمیم گرفتم که باهاش کنار بیام تا روزی که بتونم کمک کنم این تفکرش رو ترک کنه،از اون روز به بعد بود که علاقه ام نسبت بهش هرروز بیشتر میشد و بهش وابسته تر میشدم.......بعد از مدتی اون دختر شروع کرد به دادن اس ام اس های عاشقانه و عاطفی و... که من هم اینکارو کردم و درجوابش اس ام اس های عاطفی میفرستادم.....بعد از چندهفته برای اولین بار دعوامون شد،فهمیدم که موقع دعوا زیاد عصبانی میشه و نمیتونه خودشو کنترل کنه و حرفایی میزنه(نه فحش ها)که باعث ناراحتی انسان مقابل میشه،پس همون لحظه ی اول دعوا کوتاه اومدم و سریع گفتم ببخشید،اونم کوتاه اومد،یه سه چهار بار سوتفاهم پیش اومده که من کوتاه اومدم اصلا تصمیم من هم اینه که هرچی شد کوتاه بیام....چون واقعا عاشقشم.
    بعد از دوروز تصمیم گرفتم این رابطه رو با یکی از اعضای خانوداه ام در میان بگذارم،با پدر که اصلا نمیتونستم،با مادر هم هرگز،با برادرم هم چون میترسیدم به کسی بگه نه فقط میموند خواهرم،تصمیم گرفتم به خواهرم قضیه رو بگم وگفتم!خواهرم چیزی نگفت و گفت که باید فعلا درس بخونی...خلاصه تصمیم گرفتم خواهرم رو در جریان بذارم....بعضی شب ها نمیدونم چیه میرم حیاط و فقط گریه میکنم بخاطر دوری ......از وقتی که عاشقش شدم واقعا بخدا نزدیک تر شدم و همش از خدا دعا میکنم......دعا میکنم بهم برسیم.....یه بار از خواهرم خواستم که نظرشو بگه ولی به مسخره گرفت و گیر داد به مسایل مادی مثل رنگ پوست و اینطور چیزا،که نمیدونم چی شد تصمیم گرفتم که به اون کسی که عاشقشم بگم جدا بشیم چون هیچ امیدی نیست...همون شب دوتامون تصمیم گرفتیم جدا بشیم اما اون دختر با التماس گفت تورو خدا منو ترک نکن...وقتی التماس کرد ناراحت شدم و نخواستم روشو زمین بندازم و بازهم برگشتم،از اون روز بیشتر همدیگه رو دوست دارم و نزدیک تر شدیم...من از اون موقع بهش قول دادم ترکش نکنم و پیشش بمونم..اون هم قسم خورد که پیشم میمونه.اما از وقتی با سایتتون آشنا شدم نمیدونم چیه که راهنماییهاتون رو که به دیگران نسبت به ارتباط اینترنتی ودور بودن شهر دختر و پسر کردید نا امید شدم از اون موقع تا الان هست که نمیدونم ترکش کنم یا نه!!!!!!
    واسه همینه چند شبه موقع خواب فقط گریه میکنم و وقتی که اون به من اس ام اس میده و شاداب هست از بودن بامن،از خودم بدم میاد و احساس گناه میکنم که چرا باید ترکش کنم،میدونم شاید بگید که پسر جان با این سنت تورو چه به این حرفا،خلاصه میخوام کمکم کنید
    بعدش که میگید این ارتباط های عاطفی از نظر شرعی مشکل داره،من نمیتونم بهش چنین چیزی بگم که اینکارو نکنه چون میدونم ناراحت میشه و سخته که تا 10 سال دیگه خشکو خالی باهم رفتار کنیم.....اون میگه باباش خیلی دوست داره دومادشون پزشک باشه،من هم که قراره برم دبیرستان تصمیم گرفتم برای اینکه باباش مخالفت نکنه برم رشته تجربی و پزشکی بخونم......درضمن من نمیخوام به گناه آلوده بشم ولی نمیتونم دست رد به سینش بزنم و بگم دیگه به من عزیزم و حرف های عاشقانه نگو.......چیکار کنم؟
    بخدا دارم دیوونه میشم وقتی بجدایی فکر میکنم....از الانم فقط نشستم و نماز میخونم و دعا و قرآن میخونم که خدا یه کاری واسمون کنه........توروخدا سریع جواب بدید و کمک کنید.....فقط خواهشا حرف جدایی رو نزنید.....نمیتونم بخدا از ترک کردنش عذاب وجدان میگیرم همین الان که به جدایی فکر میکنم احساس گناه به من دست میده....
    التماس میکنم کمک کنید
    خواهش میکنم نگید که منو با این سن چه به این حرفا
    من قزوینم اون جنوب،چیکار کنم؟ نمیتونم به جدایی فکر کنم
    اگه نمیتونید به ایمیلم جواب رو بفرستید
    ممنونم
    به امید خدا....امیدم فقط خداست
    سلام....
    این یه نوشته ای بود که برای یه سایت دیگه که اونم مشاور ازدواج بود فرستادم......اما اونها جواب این سوال منو رو ندادن...درضمن اینو برای شما هم نوشتم
    پس یبار دیگه سوالی با این مضمون نوشتم:
    سلام....من 14 سال دارم،سه ماه پیش رفتم توی یه سایتی عضو شدم و فعالیت کردم.تو اونجا دختری به من پیام خصوصی داد و باهم آشنا شدیم...دلیل دادن پیام اون هم نام کاربری من بود که یانی بود و اون دختر چون یانی رو میشناخت به من پیام داد و در مورد یانی صحبت کردیم.اون دختر مال بوشهره و من قزوین...اون 13 سالشه...بعد از مدتی بیشتر به هم نزدیک شدیم و درمورد خودمون و علاقه هامون صحبت کردیم...............داستانش مفصله.اما از اینجا شروع میکنم که من احساس کردم به اون دختر علاقه مند شدم،بهش چیزی نمیگفتم چون میترسیدم ناراحت بشه.....بعد از مدتی اون بدلیل قطعی اینترنت نتونست بیاد سایت و زمانیکه اومد از من شماره تلفنم رو خواست تا اگه مشکلی پیش اومد پیام بده...چندروز همینطوری بود...خیلی بهش وابسته شده بودم،درضمن بگم حسابی باهاش آشنا شده بودم و اخلاقشو بخوبی میشناختم....بعد از مدتی یادمه تو عیدنوروز بود که به من گفت که بهم علاقه داره و خیلی وابسته شده......من هم احساسمو گفتم.از اون موقع بود که رفتارمون باهم مثل دوعاشق بود،اولش خودمون دو دل بودیم که یه وقت برامون دردسر نشه...ولی دیگه تصمیم گرفتیم باهم باشیم....الان دیگه واقعا عاشق هم هستیم و بعضی اوقات هم بهم زنگ میزنیم و باهم درد و دل میکنیم.....من بهش قول دادم که چندسال دیگه بیام بوشهر و سر بزنم.... واقعا عاشق هم شدیم باهم عهد بستیم همدیگه رو ترک نکنیم تا روزی که بزرگ شیم و ازدواج کنیم میدونم شما فکر میکنید که سنمون خیلی واسه این کارا کمه...ولی خواهشن درک کنید ما رو......... باید چیکار کنیم؟
    و جواب اون مشاور که روحانی هم بود این بود:
    سلام

    در مورد اینکه سن شما برای این کارها کمه یا نه عرض می کنم : عاشق شدن دختر و پسر سن نمی شناسه بلکه همین که به بلوغ برسند و احساسات عاطفیشون نسبت به جنس مخالف بیدار بشه ممکنه که عاشق هم بشن و تنها راه برای اینکه بتونن با هم باشن اینه که ازدواج کنند که الان همه می گن برای شما زوده بنا بر این تا زمانی که بحث ازدواج نباشه رابطه شما نادرسته و عشقتون هم بی سر انجام،

    البته اگر نظر منو بخوای می گم حقش اینه که در چنین شرایطی دختر و پسر مساله رو با خونواده ها مطرح کنند و اونا هم بررسی کنند و اگر دیدند که دختر و پسر مناسب هم هستند برای ازدواج اونا در اینده برنامه ریزی کنند یعنی با موافقت خونواده ها نامزد بشن و در کنار هم درس بخونن و بعد فارغ التحصیلی و فراهم شدن شرایط ازدواج کنند

    لذا بهترین راه برای شما اینه که اگه می تونید مساله رو با خونواده مطرح کنید و اگر موافقت کردند به صورتی که عرض کردم پیش برید ولی اگر چنین کاری ممکن نیست هرگونه رابطه رو با اون دختر قطع کنید چون هرچه پیش برید دلبسته تر می شید و دل کندن شما از هم سخت تر می شه علاوه بر این که طولانی شدن رابطه هم پیامدهای منفی داره که حتی اگر بعدا ازدواج کنید ممکنه در زندگیتون اثر منفی بذاره غیر از اینکه ممکنه صحبت های شما گناه الود بشه و کلی گناه توی نامه عمل شما نوشته بشه

    پس سزاواره که وقتی راهی برای اینکه به هم برسید نیست، دلتون رو جراحی کنید و همو فراموش کنید

    موفق باشید
    اون روز که من این جواب رو خوندم،بدجوری دلم گرفت و تا یه هفته شبا گریه میکردم....چرا چون نمیتونستم قضیه رو به پدر و مادرم بگم و تصمیم گرفتم که اون دختر رو ترک کنم....همین پنجشنبه ای که گذشت تصمیم گرفتم بهش بگ که باید جدابشیم،خیلی سعی کردم دلش نشکنه اما دلش واسه این شکست که من دیگه پیشش نخواهم بود....قرار گذاشتیم که تا 21 خرداد که امتحانات من تموم میشه باهم باشیم تا تدریجی جدا بشیم....اما عشق من میگه که منتظرم میمونه .....میگه امید داره یه روزی برمیگرده،میگه انقدر به انتظارم میشینه تا من برگردم
    وقتی این حرفا رو میزنه دوست دارم برگردم اما جلوی خودمو میگیرم
    همین امروز عشقم به من گفت که :اگه میشه بیا سه سال دیگه دوباره باهم رابطه برقرار کنیم..
    اما من موندم که چه جوابی بهش بدم.......عاشقشم دوستش دارم خیلی دوست دارم باهاش باشم
    پس بهش گفتم که من با خدا حرف میزنم و درد و دل میکنم و بااستخاره ازش میپرسم که آیا باتو سه سال دیگه رابطه برقرار کنم یانه........
    اونم گفت:تو اگه عاشقم بودی به حرفم گوش میدادی
    منم گفتم:آخه نمیتونم حرف خدارو زمین بذارم....اگه من به تو بگم نماز بخون نماز میخونی؟
    اون گفت:آره نماز میخونم ولی باید یادبگیرم
    از این حرفش خیلی خوشحال شدم
    وحالا قراره چندروزی رو عبادت کنیم ومن بعد از اون استخاره کنم و اگه خوب در اومد باهاش سه سال دیگه رابطه برقرار کنم........
    بنظر شما کار خوبی میکنم؟
    اگه میشه راهنمایی کنید
    ممنون
    دوست دارم خدا موافق باشه


  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    340
    Array

    RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...

    نمی دونم خواب دیدم یا متوحم شدم.این تاپیکو قبلنم دیده بودم.

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 93 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1389-10-29
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    3,401
    سطح
    36
    Points: 3,401, Level: 36
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    465

    تشکرشده 473 در 146 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...

    دوستان نظرتون چیه؟؟؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید lonely sky تشکرکرده است .

    lonely sky (دوشنبه 16 خرداد 90)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 شهریور 90 [ 23:47]
    تاریخ عضویت
    1390-3-16
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    1,592
    سطح
    22
    Points: 1,592, Level: 22
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 38 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
    نمی دونم خواب دیدم یا متوحم شدم.این تاپیکو قبلنم دیده بودم.
    بخدا به امام علی این مطلب برای اولین باره که من اینجا زدم...........
    کمک نمیکنین؟
    بخــــــدا به کمکتون نیاز دارم

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 93 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1389-10-29
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    3,401
    سطح
    36
    Points: 3,401, Level: 36
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    465

    تشکرشده 473 در 146 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...

    راستش دوست گرامی همه ما دوست داریم کمکتون کنیم، ولی شاید دوستان یکمی گیچ شدند!!!

    آخه سن شما، سن بازی و تفریحه، سن درس خوندن و پیشرفته، سن یادگرفتن و رشد کردنه، سن یه لحظه یه چیزی رو خواستن و یه لحظه دیگه رها کردنشه!!!!

    احتمالا خودتون می دونید که جواب دوستان چی خواهد بود!!

    می شه یکمی از خانواده تون برامون بگید، اینکه چند تا خواهر و برادر دارید، پدر و مادرتون شغلشون چیه؟ و ...

  7. کاربر روبرو از پست مفید lonely sky تشکرکرده است .

    lonely sky (دوشنبه 16 خرداد 90)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 شهریور 90 [ 23:47]
    تاریخ عضویت
    1390-3-16
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    1,592
    سطح
    22
    Points: 1,592, Level: 22
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 38 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...

    من بچه آخرم
    یه برادر و یه خواهر دارم
    پدرم کارمنده رییس یه اداره ی دولتی هست
    خواهرم هم ازدواج کرده
    البته قضیه رو هم میدونه خواهرم

  9. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 93 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1389-10-29
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    3,401
    سطح
    36
    Points: 3,401, Level: 36
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    465

    تشکرشده 473 در 146 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...

    دوست گرامی محمد!

    به عنوان یک دوست و یک خواهر چند تا توصیه بهت می کنم، امیدوارم فکر نکنی که دارم نصیحت می کنم!

    1- ارتباطت رو با دوستانت بیشتر کن، ارتباط واقعی و نه مجازی.
    2- بدون که توی دنیای مجازی هر کسی می تونه خودش رو هر جوری که دوست داره معرفی کنه و من و شما واقعا نمی فهمیم که اون آدم داره راست می گه یا دروغ! چون در تمام زندگیمون انسانهای صادقی بودیم و از دروغ بدمون میاد! ولی همه مثل ما صادق نیستند.
    این هم نمونه اش:

    3- سعی کن برای خودت تفریحاتی انتخاب کنی که به خاطرش از خونه خارج بشی و فعالیت بدنی داشته باشی.
    4- رابطه ات رو با خواهرت بیشتر کن و سعی کن براش حرف بزنی.
    5- یک دوست همجنس صمیمی پیدا کن که بتونی بهش اعتماد کنی و براش درددل کن.
    6- اینترنتت رو محدود کن و طبق ضوابط ازش استفاده کن، مثلا روزی 3 ساعت نه بیشتر.
    7- سعی کن وقتت رو پر کنی و کتاب بخونی یا یه فعالیت فکری.
    8- به نظر می رسه استعداد داری و اینقدر انرژی که بتونی دست به هر کاری بزنی، یه لیست از کارهایی که دوست داری تهیه کن و برای خودت هدف بذار که مثلا تا آخر خرداد حداقل 3 بار با خواهرم می رم سینما! یا با دوستم می رم کوهنوردی! یا با مامانم می رم خرید و بهش کمک می کنم یا این تابستون فلان ورزش رو یاد می گیرم و از این قبیل کارها.

    و در آخر فقط می تونم بهت بگم:

    این دختر خانم رو فراموش کن!


    به درست بپرداز و مطمئن باش چند سال دیگه اگه به این روزها و این افکارت فکر کنی از خودت خنده ات می گیره و ((ببخشید، ببخشید، ببخشید)) به خودت می گی که "من عجب آدم بی فکری بودم که با یه دختر توی اینترنت دوست شدم و فکر می کردم آخر دخترهای دنیاست و نباید دلش رو بشکنم!!!!...."


  10. 3 کاربر از پست مفید lonely sky تشکرکرده اند .

    lonely sky (سه شنبه 17 خرداد 90)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 شهریور 90 [ 23:47]
    تاریخ عضویت
    1390-3-16
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    1,592
    سطح
    22
    Points: 1,592, Level: 22
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 38 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...

    خیلی ممنون.....
    ببینید سوال اصلی من این بود اون سه سال رو قبول کنم یانه؟
    درضمن من حسابی درموردش تحقیق کردم
    هم باباشو میشناسم
    هم داداششو
    هم خانوادشو
    فعالیت های خودشم میدونم چیه و حتی مدارکشو هم دیدم
    اینم بگم یه وقت فکر نکنین کورو کورانه بود تصمیمم
    حتی شماره ی داداشش رو هم دارم

  12. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 93 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1389-10-29
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    3,401
    سطح
    36
    Points: 3,401, Level: 36
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    465

    تشکرشده 473 در 146 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...

    جواب و نظ من اینه:
    خیر

  13. 2 کاربر از پست مفید lonely sky تشکرکرده اند .

    lonely sky (سه شنبه 17 خرداد 90)

  14. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    152
    Array

    RE: سنم کمه.نمیدونم ترک کردن طرف درسته یا نه،اگه میشه کمکم کنید...

    سلام آقا محمد. خوش اومدی به تالار

    همونطور که میدونی، معیارهای زیادی رو برای ازدواج باید مد نظر قرار بدیم.
    میشه برامون بگی که چه معیارهایی رو بهش توجه کردی و این دختر خانم چند درصدش رو داشته؟
    و تاحالا از ایشون پرسیدی که شما چقدر با معیارهاش هماهنگی داشتی؟
    (اگه دوست داشتی لینک مقاله های مربوط به معیارهای ازدواج رو برات میذارم.)

    آقا محمد، من فعلاً هیچ حرفی راجع به اینکه باید از هم جدا بشید یا نباید از هم جدا بشید نمیزنم. اما برای ازدواج باید چشم و گوش آدم باز باشه. با چشمای بسته اگه انتخاب کنی، دچار مشکل میشی.

    ببین دوستِ من، این جوابی بود که من چند وقت پیش به یکی از دوستان دیگه دادم. که ایشون 17 سالشه:

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر مهربون
    سلام دوست عزیز. خوش اومدی به تالار
    ببین آقا سپهر، من یه نظر شخصی دارم. نمیدونم بهت کمک میکنه یا نه. اما میگم شاید مفید باشه.

    من خودم و شخصیت خودم رو که نگاه میکنم، خیلی از معیار هام برای شخص مقابل و ویژگی های خودم عوض شده (از سن 16 ، 17 سالگی تا الان که حدود 24 سالمه) فکر میکنم برای خیلی ها اینجوری باشه. و این عوض شدن به این معنی نیست که چند سال یه بار قراره معیارهامون عوض بشه. توی این سن معمولاً عوض میشه و به یه ثبات میرسه. اگه قبل از رسیدن به اون ثبات، شخصی رو انتخاب کنی، بعد از یه مدت میبینی دلت رو زده یا حتی دلش رو زدی. در واقع حسی که بعد از یه مدت به وجود میاد، دل زدگی نیست. این حس بخاطر تغییر معیارهای دوطرف هست.

    برداشت من از موضوع اینه. نمیدونم تا چه حد درسته. اما چیزیه که از تجربه ی شخصی و تجربه ی دیگران بدست آوردم.
    اگه روی پروانه کلیک کنی، تاپیک ایشون رو برات میاره.

    ضمناً خیلی خوشحالم که شما ارتباطت با خدا قویه.

    منتظر پاسخ سوالایی که پرسیدم هستم.

  15. 5 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (سه شنبه 17 خرداد 90)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.