به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 90 [ 09:46]
    تاریخ عضویت
    1390-2-20
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,637
    سطح
    23
    Points: 1,637, Level: 23
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 40 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دارم با احساساتم مبارزه میکنم

    پارسال که تصمیم داشتم ازدواج بکنم. توی این سایت مقاله ها را میخوندم. با دختری آشنا شده بودم(که الان میفهمم که چقدر هیچ ربطی به هم نداشتیم) ولی پارسال با این مقاله ها هی مخالفت میکردم. گذشتو من برای اولین بار در عمرم با دختری دوست شدم و ۵-۶ ماه دوستیمون ادامه داشت و خودم خواستم که این ارتباط قطع بشه.

    رابطه دوستی احساسی هزینه خیلی سنگینی داره و من تو این مدتی که با ایشون دوست بودم (با اینکه دختر خوبی هم بود - ولی اصلا به درد ازدواج با هم نیمخوردیم) کلی چیزا یاد گرفتم از جنس مخالفم.از روحیاتش . همین مقاله هایی که پارسال با اکثرشون مخالف بودم الان که میخونم نه تنها تایید میکنم بلکه کلی کیف میکنم. من در این رابطه دوستی خیلی چیزا بدست آوردم از لحاظ معلومات و فکر واقعی در مورد جنس مخالف (نه تصورات)
    *)فهمیدم دخترها یک وسیله نیستند که هر آقایی ازشون خوشش اومد با هر هزینه ای (چه مالی - چه احساسی و عواطفی) بخواد اونا را بدستشون بیاره و اونا هم حق انتخاب دارند.
    *)فهمیدم دوستی احساسی باعث میشه که آدم چشم روی معایب و اون ضد معیارهاش ببنده و در مرحله انتخاب شدیدا این موضوع مضرره و کلا با ارتباط دوستی مخالف شدم
    *)فهمیدم همه احساسات و عواطف و لاو ترکوندن ها بعد از مدتی شاید چند ماه کاملا عادی عادی میشه.
    *)فهمیدم جلوی یک دختر چه حرفایی را باید زد چه حرفایی را نباید زد و چه جوری باید رفتار کرد.
    *) فهمیدم چت چیز خوبی نیست حداقل برای انتخاب دوست جنس مخالف یا همسر آینده چون یکدیگر دیده نمیشند و بعد از مدتی که با هم در ارتباط باشند و احساس پیدا بکنند و زمانی که همدیگه را دیدند و معیاراشون مطابق نبود اون احساسه نمیزاره تصمیم درست بگیرند.
    *) فهمیدم اگر دو نفر قسمت همدیگه باشند به هم خواهند رسید و اگه صلاح خدا به این باشه که دو نفر بدرد هم نخورند ولی خودشون متوجه نباشند (یا درگیر احساسات شده باشند) حتما نشونه هایی خدا قرار میده و نباید روی اونا تاکید کرد. کلا نباید روی ازدواجی که به هر دلیلی یه مشکلی توش بوجود میاد اصرار کرد و همچنین که اگر این مورد نشد حتما مورد بسیار بهتر و مناسبی را خدا درنظر گرفته و باید صبور بود و عجله نکرد.


    خلاصه با تموم این فهمیدن ها. هزینه جدا شدن از اون ارتباط را هم دادم که ناراحتی و عذاب وجدانی بود که بخاطر وابستگی طرف مقابلم پرداخت کردم.

    در حال حاظر خانمی را دانشگاه پسندیدم(همه ظاهرشون هم رفتار و طرز برخوردشون) و (خوب با شناختی که از دخترها داشتم) خیلی ارتباط سالمی (نه دوستی ) باهاشون برقرار کردم و خودم را به ایشون کاملا معرفی کردم.که در مورد ازدواج چی فکر میکنم.افکارو اهداف و ... من چی هست. و همچنین میخواستم فاز فکری ایشون را ببینم چی هست که خوب یه سری حرفایی رد و بدل شده. (لازم به ذکره اصلا پیشنهاد ازدواج یا دوستی چیزی ندادم فقط گفتم بیایید پیرامون ازدواج اطلاعاتمون را به اشتراک بگذاریم - چون به خاطر زیبایی و ظاهر ایشون روزی ۱۰ نفر انواع اقسام پیشنهادات را بهشون میدند. ولی من نه بخاطر ظاهر چونکه طرز برخورد و رفتارشون من را کنجکاو کرد که ممکنه ویژگی خوب دیگه هم داشته باشند ایشون)
    خلاصه یه سری صحبت هایی شد.
    موضوعی که هست اینه که ایشون زیاد تمایلی به صحبت کردن نشون نمیدند و همه ارتباطات از طرف من بوده.و زمانی هم که اینو مطرح میکنم میگند که نه خیلی هم دوست دارند پیرامون این موضوع با من صحبت بکنند ولی در رفتار اصلا چنین چیزی مشهود نیست .
    یا اصلا تو فاز ازدواج نیست. یا من را نپسندیده . یا تمایلشو به هر دلیلی نشون نمیده
    به هر حال تا چند روز دیگه این مساله را روشن میکنم و مستقیم میرم پیشنهاد میدم

    چیزی که خواستم بگم این هست.با توجه به اینکه من همه این مسائل را میدونم و یه جورایی تجربش کردم. مقاله ها را خوندم . همیشه سعی ام بر این موضوع بوده که منطقی رفتار بکنم. ولی این احساساته هم یه ذره اش بوجود اومده و شایدم میاد. با اینکه میدونم درست نیست.خلاصه خیلی فکرمو درگیر کرده و به شدت در حال سرکوب کردنش هستم.یعنی خیلی دوست دارم مثلا ایشون هم تمایل به من نشون میداد (در صورتی که این کاملا اشتباست و ازدواج به این حرفا نیست. حتی تمایل هم نشون بده کلی مسائل و مشکلات و مراحل دیگه هست تا برسه به ازدواج) خلاصه خودم را گول نزنم . الان درونم جنگ نزاع بین احساسات و منطق هست.
    و من دارم سعی میکنم که ایشون را از تو ذهنم پاک کنم.و یهو حواسم پرت نشه ببینم وابسته شدم.
    که میگم چند روز دیگه با پیشنهاد مستقیم همه ابهامات و ... رفع میشه.در کل گفتم حتی با وجود دونستن همه این موضوعات و تجربه و ... احساساته چیزی نیست که دست خود آدم باشه و بوجود میاد.
    و بصورت مقطعی لذت بخش هم هست. اون تصورات (در واقع توهمات) مثبتی که شما با فرد مقابل میکنید تو ذهنتون..

    خلاصه اینجوریه.
    دعا کنید برام



  2. 5 کاربر از پست مفید bugatti تشکرکرده اند .

    bugatti (جمعه 23 اردیبهشت 90)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 90 [ 09:46]
    تاریخ عضویت
    1390-2-20
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,637
    سطح
    23
    Points: 1,637, Level: 23
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 40 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم با احساساتم مبارزه میکنم

    راسیاتش با توجه به تجربیات گذشته و ارتباطاتی که پیرامون این موضوع برقرار کردم و جنس مخالف را هم
    میشناسم تا حدودی. فکر میکنم جوابش منفس هست

    به هر حال چند تجربه داشتم سابق پیرامون این موضوع که دختر مثلا به هر دلیلی من را نپسندیده
    و تموم رفتارها کاملا مشابه هست.
    دختری اگه از پسری خوشش بیاد (و اون پسر ارتباطشو برقرار بکنه حتما نه اینکه وایسه کنار) حتما هرجوری شده
    تمایلشو نشون میده

    کاملا مشخصه این دختر از من به هر دلیلی خوشش نیمده.دیگه دلیلش هم مهم نیست. و اون این حق را داره من را نپسنده
    ولی اگه واقعا آدم خوبی باشه از لحاظ اخلاقی (از لحاظ رفتاری که خیلی عالی بوده تا الان) ولی از لحاظ اخلاقی اگه آدم درستی باشه من میتونم دوستش داشته باشم. لازم هم نیست آدم هرکسیو دوست داره باهاش ازدواج بکنه.
    من پیش خودم دوستش خواهم داشت (حتی اگه اون من را دوست نداشته باشه) بخاطر خوب بودن خودش من اونا دوست خواهم داشت نه بخاطر اینکه اونم منو دوست داشته باشه و حالا اگه نداشت ازش متنفر بشم
    و هرچیزی اون را خوشحال کنه منم میکنه . ولو ازدواج با یک پسر دیگه باشه

    خلاصه اینجوریه
    تنهاااااا ماندم ..... :D

  4. 2 کاربر از پست مفید bugatti تشکرکرده اند .

    bugatti (جمعه 23 اردیبهشت 90)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: دارم با احساساتم مبارزه میکنم

    سلام.
    ممنونم که اطلاعاتتون رو در اختیار ما قرار دادی.
    خوشحالم که انتخاب کردین جدا بشید و به جاش این درس های گرانبها رو بگیرید.

    فقط یه چیزی، الان شما اینجا سوالی دارین؟

  6. 2 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (جمعه 23 اردیبهشت 90)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 90 [ 09:46]
    تاریخ عضویت
    1390-2-20
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,637
    سطح
    23
    Points: 1,637, Level: 23
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 40 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم با احساساتم مبارزه میکنم

    راستش یه تجربه را خواستم به اشتراک بگذارم.
    سوالم هم این بود که مثلا این خانمی که گفتم دانشگاه آشنا شدم چه جوریه با من
    چرا تو حرف یه چیزی میگه و در عمل و رفتار جور دیگست

    که خوب بیشتر که فکر کردم. فکر میکنم من یا کلا بقیه دوست داریم اونجور که دلمون میخواد
    همه چیو تفسیر کنیم . و مثلا این خانوم کوچکترین احساسی به من ممکنه نداشته باشه

    یا من را نپسندیده باشه ولی من مثلا دوست دارم یه جور دیگه باشه.
    واسه همین تصمیم گرفتم واقعیت را بپذیرم و اینقدر منتظر اینکه یه اس ام اس یا اینکه
    درخواست یه صحبت پیرامون ازدواج بکنه نباشم . (چون ازش میخواستم و اون میومد آنلاین میشد و پیرامون این موضوع چت میکردیم. صحبت های کلی در مورد ازدواج و ... همین مقاله ها را اطلاعاتشو انتقال میدادم علاوه بر دانسته های خودم)
    بعد موضوعی که بود اینه که مطمئن هستم از هرچیز من خوشش نیمده قطعا از اخلاق و رفتار و طرز فکر و ... من خوشش اومده و اکثرا دخترا این را پسندیدند واسه همین تاپیک را در مورد ظاهر زدم.
    نمیدونم ولی هر چیزی امکان پذیره.هیچ کودوم اینا دلیل نمیشه یه نفر خاص از یکی چیزی خوشش بیاد یا خوشش نیاد.

    همیشه همینجوری بوده دنیا شما کسی را دوست داری و اونوقت اون فرد کس دیگه ای را دوست داره و نسبت به شما بی احساسه و در همون زمان کس دیگری نیز شما را دوست داره ولی شما نسبت به اون بی احساسید و در نهایت همه تنها هستیم این حرفمو فکر میکنم شریعتی زده


  8. کاربر روبرو از پست مفید bugatti تشکرکرده است .

    bugatti (جمعه 23 اردیبهشت 90)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: دارم با احساساتم مبارزه میکنم

    متاسفانه منم به درد شما گرفتارم البته من میدونم چرا از من بدش میاد

    دوست عزیز چرا مستقیما ازش نمیخواین نظرش رو راجع به شما بگه ؟
    شما که خیلی با هم پیش رفتین چت کردین نظرات همدیگرو میدونین

    البته اینکه میگین حرف و عملش یکی نیستن رو کاش بیشتر توضیح میدادین

    شاید داره شما و خصوصیاتتون رو ارزیابی میکنه

    شفاف تر باهاش صحبت کنین ولی مواظب باشین با یه حرف نا به جا رابطتون رو خراب نکنین
    بذارین هر جور که اون راحتتره این روند شناخت طی بشه

    همین کاری که میکنی خیلی خوبه با احساساتت مبارزه کن و بهش نشون بده که در یک فضای منطقی در کنار هم دارین همدیگرو میشناسین

    هیچوقت نباید احساس کنه بهم زدن این رابطه شما رو خیلی زیاد ازار میده
    اینجوری همش نگرانه
    و نمیتونه ارتباطی رو که برای شناخت بیشتر از شما شروع کرده با خیال راحت ادامه بده

    در هر صورت مطمئن باشید با کمک خداوند و درایت خودتون به همه ارزوهاتون میرسین

    اون حرفی رو هم که گفتی مرحوم دکتر شریعتی گفتن
    خیلی در مورد شما مصداق نداره
    من نمیدونم چرا همه با این جمله اینقدر ساده انگارانه برخورد میکنن
    خدایش بیامرزد

  10. کاربر روبرو از پست مفید meysamm تشکرکرده است .

    meysamm (جمعه 23 اردیبهشت 90)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 90 [ 09:46]
    تاریخ عضویت
    1390-2-20
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,637
    سطح
    23
    Points: 1,637, Level: 23
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 40 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم با احساساتم مبارزه میکنم

    متاسفانه منم به درد شما گرفتارم البته من میدونم چرا از من بدش میاد
    یه کمی ماجرای دختر استاد را خوندم. چرا بدش میاد؟ چونکه فکر میکنه باعث شدید باباش بیوفته بازداشت؟
    دوست عزیز چرا مستقیما ازش نمیخواین نظرش رو راجع به شما بگه ؟
    شما که خیلی با هم پیش رفتین چت کردین نظرات همدیگرو میدونین
    اینکار را قراره ۲شنبه یا ۴ شنبه انجام بدم. هرچیزی که لازم بوده در مورد من بدونه را میدونه و دیگه چیز خاص و اضافه ای نیست که بخوام و ازم ندونه.در واقع بازم نمیخوام پیشنهاد ازدواج بدم چون باید کلی بشناسمش.ما فقط یه سری حرفا زدیم. همه هم خوب حرف میزنند در واقع میخوام باطنش را بشناسم که اونم با یکسری عمل معلوم میشه.

    البته اینکه میگین حرف و عملش یکی نیستن رو کاش بیشتر توضیح میدادین
    ببینید در جلمه و حرف میگه خیلی دوست داره حرفای من را بشنوه . من یک متن ۳۴ صفحه ای در مورد ازدواج نشستم نوشتم و تموم افکار و عقایدمو نوشتم داخلش که نظر من در مورد ازدواج چیه و چرا من میخوام ازدواج بکنم و دوست دارم زندگیم چه جوری باشه و همسر آیندم چه جوری.البته بعد از اینی که کلی پیرامون این موضوع باهاش صحبت کردم.که خوب ۳ روز وقت من را گرفت. بعد وقتی دادمش . ۲ روز بعد اس ام اس بهش دادم که خونده یا نه . حتی یک صفحش را هم نخونده بود. هرکسی باشه خیلی کنجکاو میشه چی توی این نوشته شده و چند صفحشو حتما میخونه. خلاصه منم اس ام اس دادم که یا ازدواج براتون مهم نیست یا حرفای من و شما ظاهرا فراموش کرده بودید یه همچین متنی هم وجود داره. در جواب گفت نه اصلا اینجوری نیست.باعث افتخارمه که نوشته شما را بخونما. فرصت نکردما و از این حرفا.
    ۲ روز بعدش باهاش تلفنی صحبت کردم و یه کم که در مورد مسائل ازدواج و اینا حرفامو ادامه دادم. آخرش بهش گفتم یک رابطه باید دو طرفه باشه. و تا الان من فقط با شما تماس میگیرفتم یا خواستم پیرامون این موضوع باهاتون حرف بزنم ولی شما هیچ تمایلی در رفتارتون نشون نمیدید نسبت به این مساله. عذرخواهی کرد و گفت حق با شماست و سعی میکنم این موضوع را رعایت بکنم.
    با توجه به حرفایی که میزنه و اینکه من حتی این مساله را مستقیما باهاش مطرح کردم.اما در عمل و رفتار تا الان من فقط به ایشون اس ام اس دادم. یا من درخواست کردم آن بشند و باهاشون حرف بزنم و حتی یکبار هم ایشون خودش آنلاین نشده که بیاد صحبت بکنیم یا تمایل به صحبت پیرامون این موضوع از جانب ایشون باشه.زمانی هم که میاد دقیقا ۴۵ دقیقه بعدش عذر خواهی میکنه و میره و میگه که همه کاراش زمان بندی داره و بیشتر از این مقدار برای اینکار زمان نگذاشته.
    یکسری هم بهش گفتم همون اوایل شاید ۱۰ روز پیش که من اصلا مزاحم کسی نیستم و دوست دارم یه نفر با اختیار با من در ارتباط باشه و این حق را میدم و این فضا را ازاد میگذارم . گفت نه اصلا. من خودم با اختیار خودم با شما در ارتباطم و هیچ رو دروایسی نیست و اگر هم نمیخواستم این رابطه تا اینجا ادامه پیدا نمیکرد.

    خلاصه ما حتی این موارد را بصورت مستقیم هم به ایشون گفتیم و تکرارش دیگه میشه تکرار مکررات و خوشم نمیاد از اینکار که به کسی گیر بدم. کلی به روی خودم نیوردم. یکبار مستقیم باهاش مطرح کردم. دیگه چیزی نیست که من بخوام هی بهش بگم تو چرا در رابطه با این موضوع مایه نمیگذاری و کار زشتی میدونم و ارزش خودم را آوردم پایین. دوست نداره زور که نیست. ولی خوب کاش همین جمله را میگفت به زبون


    شاید داره شما و خصوصیاتتون رو ارزیابی میکنه
    واقعا هیچی مشخص نیست. من که ALU اوم (واحد محاسبه و منطق سی پی یو)ام هنگ کرد و هیچ برداشتی نمیتونم از این رفتارها و حرفا داشته باشم. جز اینکه خیلی تمایلی به من نداره و اینکه ارتباطی هم برقرار شده بخاطر حرفه ای ارتباط برقرار کردن من بوده.

    شفاف تر باهاش صحبت کنین ولی مواظب باشین با یه حرف نا به جا رابطتون رو خراب نکنین
    بذارین هر جور که اون راحتتره این روند شناخت طی بشه
    دقیقا من هم همینو میخوام. شفاف تر که هیچ خیلی مستقیم و حضوری باهاش صحبت میکنم . من خیلی خجالتی ندارم و اعتماد به نفسم بالاست در روابط. حتی بهش گفتم تو خوشگلترین دختر دانشگاهی پشت تلفن البته نه همینجوری یه حرفی پیش اومد اینو از جانب مثلا بقیه مطرح کردم نه همینجوری بپرونم اینو. (جای مدیر همدردی بودم آیکن های بهتری میزاشتم این گوشه)
    همین کاری که میکنی خیلی خوبه با احساساتت مبارزه کن و بهش نشون بده که در یک فضای منطقی در کنار هم دارین همدیگرو میشناسین
    اینجا من درون خودم یه مقداری دارم اذیت میشم. اونم بیشتر از حالت چشم انتظاری هست. اگه میدونستم منو به هر دلیلی نمیخاد که راحت بودم. چون اصلا مشخص نیست اذیت میکنه.

    هیچوقت نباید احساس کنه بهم زدن این رابطه شما رو خیلی زیاد ازار میده
    اینجوری همش نگرانه
    و نمیتونه ارتباطی رو که برای شناخت بیشتر از شما شروع کرده با خیال راحت ادامه بده
    میگم . اصلا یک اپسیلون نمیگذارم از درون من باخبر بشه. مثلا من این چند روز تصمیم گرفتم هیچ ارتباطی باهاش برقرار نکنم ببینم اصلا خود اون اس ام اسی چیزی میده یا نه.
    در هر صورت مطمئن باشید با کمک خداوند و درایت خودتون به همه ارزوهاتون میرسین
    حتما همینطور خواهد بود.
    ای کاش میشد تنها ۱۰٪ آینده را پیش بینی کرد. ذهن آدم اصلا همش درگیره.
    مثلا ممکنه ۲ ماه دیگه به امروزم بشینم بخندم و بگم چه تصوراتی میکردم پیش خودما و خودما الکی اذیت میکردم.
    یا شایدم ۲ ماه دیگه با هم دیگه به این موضوع بخندیم که چه الکی همه اذیت میکردیم
    مثلا معلوم بشه من منتظر تماس برقرار کردن اون بودم ،‌اونم منتظر تماس برقرار کردن من و جفتمون نمیخواستیم کم بیاریم.
    به عنوان مثال پیروز آنلاین شد . من پی ام ندادم
    دقیقا ۴ دقیقه منتظر شد من پی ام بدم و منم ندادم تا اینکه خودش پی ام داد و منم جواب دادمو صحبت کردیم..

    فعلا اینجوریاست. رابطه.
    ولی میخوام هی تلقین بکنم که این رابطه تموم شدست. بیخود خودما معطل نکنم. اون به هر دلیلی جوابش منفی هست . ازش فکرش بیام بیرون که در بدترین حالت ممکنه اگه این اتفاق افتاد کاملا آمادگی روبه روی با این مساله را داشته باشم.

    به نظر من هر رابطه ای باید دو طرفه باشه . چه دوستی عادی . چه ازدواج و چه هر چیزی. یعنی دو نفر آدم به یک اندازه واسه هم مایه بگذارند. اگه این خانم تصور بکنه که منم که کارم به اون گیره و منم همیشه باید باش ارتباط برقرار بکنم ولو اینکه باهاش ازدواج هم بکنم و رابطه اینجوری بمونه . این رابطه ۱۰۰٪ به خطر میوفته و از بین میرفته. ۵۰ ۵۰ باید طرفین برای یک رابطه ارزش قائل باشند و مایه بگذارند.

    یه مساله ای که وجود داره و برای من خیلی خیلی مهمه. من اصلا نمیخوام سعی بکنم کسی از من خوشش بیاد
    این کار اشتباهی هست. یعنی من فعالیت خاصی را انجام بدم که یک نفر از من خوشش بیاد.نه تنها مخالف اینکارم که اینکار را پایین آوردن ارزش خودم میدونم.

    من یک نفر هستم با یک تفکر ، با یک شخصیت ، با یک تیپ و ظاهر که خودم هستم و باید خودم باشم . با تموم بدی ها و خوبی هایی که دارم. اگر دختری از من خوشش میاد باید با خود منی که هستم خوشش بیاد. نه اینکه من مثلا بیام تیپ و ظاهرم که نشون دهنده شخصیت و موقعیت اجتماعی و ... من هست را عجیب و غریبش بکنم که مثلا یک دختر از من خوشش بیاد.
    اصلا همون بهتر که خوشش نیاد. نه اینکه بگم صرفا باید یک جور لباس بپوشم . منظورم اینه که تغییر برای جلب توجه یک نفر کار به شدت بی ارزشی هست. و با توجه به اینکه مقطعی هم هست.مگه من چقدر میتونم خودم نباشم.مگه ازدواج کردن به این حرفاست

    من برای خودم افکار و عقایدی دارم که به شدت بهشون پایبندم و دوستشون دارم و بهشون افتخار میکنم. به عنوان مثال ابراز محبت کردن به همسر یکی از اون تفکراتی هست که من دارم. واقعا چه عیبی داره که آدم دست همسرشو با عشق ببوسه؟ دیگه احترامی از این بالاتر؟ دیگه ابراز مبحتی از این زیبا تر؟ و لذت بخش تر؟

    خوب بیام بگم من مرد هستم. اون یک زن هست و زن پایین تر از مرد هست؟ یا بقیه بگند زن ذلیل؟
    این حالا یک نمونش بود. کلی افکار و عقاید دیگه پیرامون هرچیزی دارم که خیلی روشون کار کردم و با مطالعه و تحقیق و تجربه بدستشون آوردم و ذره ذره و خیلی از داشتنشون خوشحال هستم. کلا نگاهم به زندگی متفاوته

    واسه همینم در مورد این خانم من خود واقعیم را معرفی کردم . و اصلا هم سعی بر این ندارم که نظر ایشون را جلب بکنم . و برام ارزش مند تره که خود ایشون تمایل به آشنایی بیشتر داشته باشند البته در عمل و رفتار و نه اینکه در حرف زمانی که ازشون در مورد این موضوع سوال میکنم.

    به هر حال تا آخر هفته همه چیز مشخص خواهد شد.
    هرچی خدا صلاح بدونه همون خواهد شد و راضی هستیم به تشخیص اون.

    تا اون قسمتیش که به من مربوط میشد یعنی برقراری صحیح و سالم رابطه - انتقال اطلاعات - شناسوندن خودم از جانب من انجام شده. بقیش میمونه به اینکه صلاح خدا چی باشه. ممکنه این خانم مخالفت بکنه یا نه اصلا موافقت بکنه ولی در مراحل بعدی نتونیم همسر هم بشیم که در هر صورت اگه این اتفاق نیوفتاد.
    معتقدم که صلاح و قسمت نبوده و حتما فردی بهتر و مناسب تر از من در آینده انتظارم را میکشه . باید صبر کرد

  12. کاربر روبرو از پست مفید bugatti تشکرکرده است .

    bugatti (جمعه 23 اردیبهشت 90)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 15 دی 91 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1389-5-09
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    2,617
    سطح
    31
    Points: 2,617, Level: 31
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    491

    تشکرشده 492 در 162 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم با احساساتم مبارزه میکنم

    سلام
    به عنوان یه دختر بسی لذت بردم که چقدر دارید خوب رابطتونو مدیریت میکنید،وکاملا مشخصه چقدر با شخصیت و فهیمانه در این رابطه دارید عمل میکنید،من که جدا لذت بردم،کاش همه مثل شما بودن!
    من یه مقدار به شما امیدواری میدم که ایشون قطعأ به شما تمایل داره و براش جذاب هستین،مخصوصأ چون احساستونو بروز نمیدین اونو تشنه تر هم کردین واسه همین اونم غرورشو زیرپاش نمیذاره و تمایل داره شما دنبالش باشید
    شمام که ماشالاه سیاست دارین .

    البته همه اینا به شرطی صحیحه که اون دختر باکس دیگه ای نباشه و به قول معروف شمارو تو ابنمک نخوابونده باشه.
    موفق باشی دوست من
    فقط به نظر من صبور باش و به اون دختر فرصت بده تا عاشقت بشه؛تو میتونی :d

  14. کاربر روبرو از پست مفید flag تشکرکرده است .

    flag (جمعه 23 اردیبهشت 90)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 90 [ 09:46]
    تاریخ عضویت
    1390-2-20
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,637
    سطح
    23
    Points: 1,637, Level: 23
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 40 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم با احساساتم مبارزه میکنم

    سلام
    به عنوان یه دختر بسی لذت بردم که چقدر دارید خوب رابطتونو مدیریت میکنید،وکاملا مشخصه چقدر با شخصیت و فهیمانه در این رابطه دارید عمل میکنید،من که جدا لذت بردم،کاش همه مثل شما بودن!
    خواهش میکنم . این نظر لطف شماست. ولی میگم این سیستمی که من هستم ناخودآگاه و تصادفی نبوده و با کلی تحقیق و تجزیه تحلیل و مطالعه جنس مخالف و ... بوجود اومده. رفتارهایی که از ۹۰٪ پسرهای جامعه میبینید رفتارهای برداشته شده از یک عرفه.مثلا به یک سنی که رسیدند عرف اینکه حتما به دخترا متلک بندازند (مثلا فکر میکنند دخترا خوششون میاد). یا برای برقرار ارتباط حتما برند شماره بدند (و در مقابل دخترها نیز منتظر این رفتارها شاید باشند)

    من یه مقدار به شما امیدواری میدم که ایشون قطعأ به شما تمایل داره و براش جذاب هستین،مخصوصأ چون احساستونو بروز نمیدین اونو تشنه تر هم کردین واسه همین اونم غرورشو زیرپاش نمیذاره و تمایل داره شما دنبالش باشید
    شمام که ماشالاه سیاست دارین .

    شاید حق با شما باشه.
    پشت تلفن میگفت که برای من خیلی جالبه که شما از ترم پیش با من در ارتباط میخواستید باشید. در واقع ارتباط با من را از ترم پیش شروع کردید.و دلم میخواد بدونم چرا . چرا من را انتخاب کردید. و منم همیشه جوابی داشتم که به این سوال بدم و طرف مقابل قانع بشه.
    آخه ترم پیش من رفتم برای شروع ارتباط ازش جزوه گرفتم. بعدهم بهش کتاب دادم و این ترم ازش گرفتم. ولی یک کلمه نه شماره تلفن دادم نه پیشنهادی. خداحافظ همه چی تموم شد. ۲ ماه بعد که الان باشه رفتم پیشش و گفتم میخوام پیرامون این موضوع باهات صحبت کنم.
    لازمه به ذکر ایشون بخاطر زیبایی خدادای منحصر به فردش تو دانشگاه ما (فتبارک الله الحسن الخالقین ) جوری بوده که از وقتی وارد دانشگاه همه پسرهای دانشگاه با این بنده خدا میخواسند دوست بشند یا پیشنهاد ازدواج یا عشق و عاشقی و گریه و زاری از این صحبت هاو به هیچ کودوم از این پسرها محل نگذاشته تا الان که میگفت میترسه از پسرا.واسه همینم اوایل تصور میکرد منم همون نقشه ها را تو سرم دارم و میخواست من را بپیچونه که خوب من همه رفتارهاشو پیش بینی میکردم و عکس العمل مناسب را نشون میدادم.و در کل با توجه به چیزایی که فکر میکردم ارتباط برقرار شد. اعتماد جلب شد. تلفنشم دارم . بهشم کمک میکنم لازم باشه و از اینکار اصلا پیشمون نیست.و همه اینا با توجه به چیزی که خودش گفت با اختیار و خواست خودش بود

    البته همه اینا به شرطی صحیحه که اون دختر باکس دیگه ای نباشه و به قول معروف شمارو تو ابنمک نخوابونده باشه.
    با دوستی قبل ازدواج به شدت مخالفه . و همونطور که قبلا ذکر کردم . ایشون بهترین پسرهای دانشگاه مثلا پولدارترین - خوشگلترین - خوشتیپ ترین و ... میخواستند با ایشون دوست بشند و همه را رد کرده بوده. من ادعایی ندارم که خوشگلم . شاید هیکلم خیلی عالی هست ولی اونم در لباس معمولی که میپوشم اصلا مشخص نیست (بر خلاف بقیه که لباس چسبون ببوشند من اگه اینکارو بکنم از ۱۰ فرسقی تو چشم میزنه) - وضعیت مالی و همه چیم معمولی هست - چرا تو دانشگاه من را به عنوان یک فرد علمی با معلومات کامپیوتر بالا میشناسند.ولی خوب قریب به اتفاق همه پسرهایی که گفتم اون شخصیته را ندارند و تصور میکنند دختر را عین یه وسیله باید بخرند بعدم برند بشینند پیش دوستاشون از موفقیت هاشون در تور کردن فلان دخترها بگند. یا مثلا دیگه خیلی خن ترش ارتباط جنسی هست. اینو چون به هر حال با همجنسام در ارتباطم میدونم و دارم میگم.

    ازش پرسیدم آیا کسی را دوست داره یا عاشق کسی شده تا بحال. گفت دوست داشتم اینو تجربه بکنم ولی کسی نبوده

    موفق باشی دوست من
    ممنون از لطفت

    فقط به نظر من صبور باش و به اون دختر فرصت بده تا عاشقت بشه؛تو میتونی Big Grin
    والا بیشتر از اینکه دوست داشته باشم عاشق من بشه یا من عاشق اون باشم . دوست دارم گزینه های مناسبی برای ازدواج باشیم و بعد از شناخت کاملی که از همدیگه پیدا میکنیم. گزینه های خوبی برای ازدواج باشیم. و بعدشم اون دوست داشتنو آروم آروم عاشق شدن را میپسندم.البته و صد البته اگه اون من را بپسنده.دیگه هر چی صلاح هست همون بشه دیگه

    انتظار چیز بدی هست.
    بهش اس ام اس دادم الان . دیگه طاقت نیوردم. نمیتونم احساساتم را پنهان کنم.(البته نه اس ام اس عشقی اصلا چنین چیزی نمیفرستم) ولی خوب من که آخر چند روز دیگه باهاش مطرح میکنم حرفامو . یا جواب مثبت میده یا منفی
    دیگه اس ام اس الانم یا صحبتی که باش میکنم خیلی فرقی به حال من نمیگذاره

    بازم ممنون از راهنماییت

  16. کاربر روبرو از پست مفید bugatti تشکرکرده است .

    bugatti (دوشنبه 21 آذر 90)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    121
    Array

    RE: دارم با احساساتم مبارزه میکنم

    دوست خوب سلام، میخواستم بگم چرا لقمه رو دور سرت میپیچونی میذاری تو دهنت؟
    ای داد بیداد 34 صفحه واسه ش مطلب نوشتی بعد انتظار داشتی بخونه؟
    من فکر می کنم عکس العمل های این خانوم طبیعیه و شما هی غیر مستقیم ایشونو میکشونید به بحث و غیره و وقتشو میگیرید بدون اینکه به موضوع اصلی اشاره ای بکنید
    ایشون هم شاید کلافه شده و منتظره شما مستقیما ازشون درخواست کنید
    ضمنا خانوم ها از آقایانی خوششون میاد که جسارت کافی داشته باشن که خواستشونو بگن ، البته با رعایت احترام
    شما پیشنهاد دادنو خیلی لفت دادید... و اگر با این وضعیت پیش بره شاید این خانوم کلا خسته بشه چون اصولا نمیشه انتظار داشت ایشون سر صحبت رو باز کنه و بره سر اصل قضیه، بنابراین راهشو می گیره و میره
    مرگ یک بار و شیون یک بار
    خوب یک بار حرفتونو بزنید به جای اینهمه این در اون در زدن
    شما دارین کنفرانس میذارید که بیا درباره ازدواج صحبت کنیم، خوب صحبت کردید و تموم شد، 34 صفحه هم نوشتید، خوب حرفش تموم شده بیچاره چیکار کنه
    تازه اگر شما رو نمیخواست خیلی صریح می گفت می بخشید من وقت ندارم گفتنی ها رو گفتیم و تبادل نظر کردیم
    حالا چرا هی میگه نه جسارت نشه و ...؟؟؟؟
    من جای شما بودم از « نه » شنیدن نمی ترسیدم و راحت حرفمو می زدم ...

  18. 5 کاربر از پست مفید نیلا تشکرکرده اند .

    نیلا (جمعه 28 بهمن 90)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 تیر 90 [ 01:27]
    تاریخ عضویت
    1389-12-18
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    1,707
    سطح
    24
    Points: 1,707, Level: 24
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    72

    تشکرشده 74 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دارم با احساساتم مبارزه میکنم

    خیلی خوب و اصولی هست نحوه ارتباط برقرار کردنتون..از اینکه اطلاعاتتون رو اشتراک گذاشتید ممنون.من هم به عنوان یه پسر مجرد در اینده از تحربه شما استفاده میکنم./
    فقط 1 سوال:شما شرایط ازدواح رو داری؟کار-سربازی-و...
    در ضمن مثل اینکه رشتتون کامپیوتر هست و یه کوچولو دارید 0و1 به قضیه نگاه می کنید!...دختر مورد نظرتون هم اگر کامپوتری هست که واویلا...(حود من هم کامپوتری هستم و درک می فهمتون!)

  20. کاربر روبرو از پست مفید bidard تشکرکرده است .

    bidard (جمعه 23 اردیبهشت 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.