سلام دوستاي خوبم
فقط اينجا ميتونم دردودل كنم فقط اينجا به هيچكس نميتونم حرفي بزنم
ميرم سر اصل موضوع چون تمام بدنم داره ميلرزه و دارم گريه ميكنم
پريشب ما مهمون داشتيم خب مسلما نسبت به وقتيكه كسي نيست سرم شلوغتر بود بايد به مامانم كمك ميكردم و پذيرايي ميكرديم شوهرم پيام داد كه خيلي سرگرمي كه به من پيام نميدي ولي معلوم بود واقعا حوصله نداره و داره الكي بهم گير ميده همينطوري گذشت تا آخر شب ، وقتي خواست بخوابه به من زنگ زد داشتم حرف ميزدم در مورد زندگي بعدا خودمون ديدم گفتش كه من چه ميدونم بعدا چيكار ميكنيم و اينهمه الكي حرف ميزني منم گفتم باشه حرفاي من الكيه خب تو حرف بزن من گوش ميدم ، گفت خداحافظ و قطع كرد منم پيام دادم كه خيلي برات بي ارزشم كه باهام حرف نزدي ديدم جواب داد حوصله ندارم شب بخير
منم ديروز بهش پيام ندادم گفتم خب حتما بازم حوصله نداره تا خودش سرحال بياد اس ميده ديدم نه اصلا خبري ازش نيست ديروز ديشب امروز صبح ، خودم بهش پيام دادم كه حالا ديروز من اس ندادم نميشد تو پيام بدي و يه حالي ازم بپرسي ديدم نوشت گورتو گم كن همونجايي كه ديروز بودي و مرده شور ...
و گفتش كه الان تو اومدي دنبال من ، من كه كاري باهات نداشتم تو به من پيام دادي
بالاخره دعوامون شد و گفت كه تو خيلي بدي و من نميتونم باهات زندگي كنم ، منم گفتم باشه پس حالا كه من اينقدر بد شدم مجبورت نميكنم كه باهام زندگي كني گفتم باشه .
منم گوشيم رو خاموش كردم و فقط گريه ميكردم ديدم زنگ زد به تلفن محل كارم كه گوشيت رو روشن كن پيام رو بخون خداحافظ ، روشن كردم ديدم نوشته خداحافظ براي هميشه موفق باشي بدكردي با من
منم گوشيم رو خاموش كردم و اول جواب ندادم
دوباره زنگ زد محل كارم و گفتش كه وسايلت رو ميفرستم برو دنبال طلاقت و هركاري ميخواي بكن اصلا باورم نميشه يعني اينقدر ازم متنفر بوده و من خبر نداشتم كه خيلي راحت ميگه برو دنبال كاراي طلاقت و بعد از منم دوباره ازدواج كن ؟
واقعا دارم كلافه ميشم توروخدا كمكم كنين
خواهش ميكنم راهنمائيم كنين
من دختر بدي نيستم كه جوابم اين باشه ،بعد از هرجروبحثي زود ميگه نميتونم باهات زندگي كنم و هرچي حرف از دهنش درمياد به من ميگه بهم توهين ميكنه ميگه معلوم نيست من نيستم داري چيكار ميكني كجا ميري .
دوستاي خوبم كمكم كنين ديگه طاقت ندارم
![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)