به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 اردیبهشت 90 [ 22:17]
    تاریخ عضویت
    1390-12-28
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    1,684
    سطح
    23
    Points: 1,684, Level: 23
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 22 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    پایان یک عشق اتشین.....بی اعتمادی به مردان

    سلام
    من 25 سالمه 2 سال پیش یکی از هم کلاسی هام در دوران فوق لیسانس به من پیشنهاد ازدواج داد ولی گفت که فعلا شرایط اومدن به خاستگاری رو نداره فعلا و اگر من 1.5 سال صبر کنم درسش رو تموم می کنه کار پیدا می کنه و بعد میاد خاستگاری یا اینکه با هم میریم خارج از کشور من قبول کردم و شروع کردیم با هم زبان خوندن توی این مدت واقعا بهتربن روزهای زندگی رو با هم سپری میکردیم فقط یک مقدارشرایط من توی خونه خوب نبود چون توی این مدت برای من 3 خاستگار اومد که از لحاظ کاری و مالی از عشقم بهتر بودن و مادرم اصرار داشت که کسی که تورو بخواد میاد خاستگاری ولی من بهش می گفتم که نمی خواهم علی رو تحت فشار بذارم بذار فعلا این 1.5 بگذره میاد
    بعد از این 1.5 علی دفاع کرد و منم دفاع کردم و علی دکترا قبول شد
    روزی که دکترا قبول شد هر دو توی پوستمون نمی گنجیدیم فکر می کردم هم چیز داره درست می شه......
    حتی مادرم به یکی از اشناها سپرد و براش یه کار بعنوان مدرس در دانشگاه جور شد
    خلاصه ایشون هم بعد یه مدت با پدرشون صحبت کردن ولی پدرش عکس العمل خاصی نشون نداد و مادرشم به دلیل سن پایین و سربازی و... مخالفت کرد اخه در خانواده اونها سن ازواج اقایون بالاست
    توی این دو سال ما واقعا خوشحال بودیم اون همیشه به من میگفت که نیمه گمشدشو پیدا کرده. هر وقت من به دلیل فشارهای مادرم و نه از ته قلب بهشون میگفتم جدا شیم به شدت مخالفت میکردند
    چیزی که من بیشتر از همه توی ایشون دوست داشتم ابراز احساساتش بود جون خیلی از مردا اینرو شکستن غرورشون میدونند
    بعد مخالفت مادرشون عنوان کردند که راضیشون می کنند هرجور شده
    ولی یکهو بدون هیچ مقدمه ای بعد از دقیقا 2 سال از رابطه یک ایمیل زد که ما به درد هم نمییخوریم تو دختر ازادی هستی ولی من یک مرد سنتی ام
    الان جدایی بهتره تا بعدا طلاق بگیریم
    ولی من فک میکردم بهترین زندگی هارو با هم خاهیم داشت چون از همه لحاظ به هم شباهت داشتیم
    از اون روز نه اسمسی میده و نه زنگی و نه ایمیلی...
    در صورتی که ما دو سال از اب خوردن هم هم خبر داشتیم
    خلاصه بعد این ماجراها با کمک این سایت و توکل بر خدا خودمو اروم کردم
    بد از یه مدت برام یه خاستگار دیگه اومد
    فقط جلوش خودمو کنترل کردم که گریم نگیره
    من هنوزم باورم نمیشه
    اخه اون همه عشق چی شد؟
    دو روز مسافرت رفتن منو نمی تونست تحمل کنه..همش میگفت ما خیلی به هم میایم
    ولی یهو..
    رفتم مشاور گفته 60 دصد برمیگرده ولی اگه برگرده من نمی خامش
    اولا حالا از کجا مثل اونو پیدا کنم چون ایده ال زندگیم بود؟
    دوما به این نتیجه رسیدم که یه روز همه مردا از زنا خسته میشن و میرن
    برای هر کدوم ازدوستایی ک از رابطه ما خبر داشتن تعریف مینکنم قضیه رو میگه دروغ نگو علی تورو می پرسته...
    نیتونم هیج وقت فراموشش کنم...

  2. کاربر روبرو از پست مفید پرستوی سفید تشکرکرده است .

    پرستوی سفید (شنبه 28 اسفند 89)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 شهریور 96 [ 20:04]
    تاریخ عضویت
    1389-12-04
    نوشته ها
    404
    امتیاز
    6,886
    سطح
    54
    Points: 6,886, Level: 54
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    533

    تشکرشده 600 در 287 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: پایان یک عشق اتشین.....بی اعتمادی به مردان

    پرستوی سفید عزیز
    وقتی ادم قصد ازدواج با کسی رو داره شاید اولین فاکتور ثبات شخصیته،یعنی نگه امروز تو بهترینی فردا بدترینی! کسی که می خواد مهاجرت کنه نباید بعد از مهاجرتش بره اونجا به خاطر دوری از وطنش هر روز گریه کنه ،کسی که می خواد بچه دار بشه نباید فردا بچه اش و خفه کنه و ...
    وقتی کسی انقدر بی ثباتی داره که دختری رو به خودش وابسته می کنه و بعد نمی تونه خانوادش و راضی کنه و جلوی این مشکلات تسلیم می شه بنظرت مرد زندگیه؟شخصیه که می تونی بهش تکیه کنی؟
    ادم نیمیه ی گمشدش و به این راحتی از دست می ده ؟حتی حاظر نیست با هات حرف بزنه و به بدترین شکلی اون رو تموم می کنه قابل اطمینانه؟ااگر نیمه ی گمشدش نبودی چرا بهت دروغ گفت و اگر بودی چرا ولت کرد؟اون وقتی انقدر ضعیف بود که نمی تونست با خانوادش کنار بیاد چرا احساسات یکی دیگه رو به بازی گرفت؟یکی رو به خودش و ابسته کرد و رفت !
    امروزه پسرها به دخترها زیاد از اینجور حرفها می زنن تو اولیش نبودی اخریش هم نخواهی بود.
    این ماجرایی که برامون تعریف کردی من رو به یاد یکی از همکلاسهای دخترم انداخت که دقیقا شرایط تو براش پیش اومده بود و طرفش هیچ وقت بر نگشت و لی اون با اینکه بهش خیانت کرده بود و ازدواج کرده بود اون رو می پرستید!
    تو در دورانی هستی که تا 1 سال دیگه نباید ازدواج کنی و یا یک رابطه ی جدیدی رو شروع کنی باید فراموشش کنی با اینکه کاملا نمی تونی چون اولین کسی بوده که باهاش بودی لااقل شرایطی رو پیدا کنی که بتونی هر وقت خواستی از توی صندوقچت درش بیاری گرت و خاکش رو بگیری نگاش کنی و بگذاری سر جاش یعنی برات بشه فقط یک خاطره همین.
    ازدواج در این شرایط می تونی عواقب بسیار بدی و داشته باشه برای فراموش کردن یک کسی رو انتخاب کنی و بهش نزدیک بشی که مناسب نیست و اونوقته که یا به خودت ضربه می زنی یا به طرف مقابلت یا به هردو ،که حالت دوم می شه راحی که این همکلاسی من انتخاب کرد.
    خوبی ادمها به اینه که ذاتا فراموش کارن به خصوص دخترها نمونه هایی رو از نزدیک سراغ دارم
    من که توی رابطتون نبودم و از کل ماجرا خبر ندارم و این مشاور رو هم نمی شناسم ولی شاید بهتر باشه حرفش رو نشنیده بگیری چون گاها مشاور های اشتباه ضربه های بدی به ادم می زنن ولی اونایی که خبره هستن هم بسیار مفیدن.رو برگشتنش حساب نکن که اگر این ادم بی ثبات برنگرده بازم ضربه می خوری.می دونم ته قلبت دوست داری که برگرده ولی بدون اگه برگرده حاظری زندگیتو بدی دسش؟ازموده را ازمودن خطاست.اگه برگشت فقط در شرایطی قرار نگیری که خودت و توجیه کنی و خودت رو بهش راضی کنی برای اینکه فقط از دلتنگی در بیای!
    واقعا برات مهمه که برگرده؟کسی که به این راحتی ولت کرده!
    مقاله هایی توی این سایت هست در مورد اینکه بعد از ضربه عاطفی چی کار کنیم حتما بخونشون بهت کمک می کنه.
    فراموش می کونی مطمئن باش اگر بخوای

  4. 5 کاربر از پست مفید tamas تشکرکرده اند .

    tamas (دوشنبه 08 فروردین 90)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اردیبهشت 91 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1389-11-21
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    1,761
    سطح
    24
    Points: 1,761, Level: 24
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 23 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: پایان یک عشق اتشین.....بی اعتمادی به مردان

    عزیزم درکت می کنم.البته من فقط یه هفته! با یه اقایی ارتباط داشتم که خیلی هم به مسئله ی شما شباهتی نداشت(تاپیک چرا منو پس زد) ولی احساساتی که ازش صحبت می کنی رو منم درک می کنم و می دونم چقدر عذاب اوره وقتی یکی با تمام وجودش به تو ابراز علاقه می کنه و میگه تو بهترینی و فلان و بهمان و بعد به دلایلی که اصلا نمی دونی چیه میره و ترکت می کنه....نمی تونم چیزی بگم که ارومت کنه چون نه سن زیادی دارم نه تجربه ی زیادی.....فقط می تونم اینو بگم که بذار اشکهات بریزه...بذار اندوهت خالی شه....فکر کن عشقت فوت کرده و برای از دست دادنش اندوهگینی....اینطوری فکر کنم راحتتر بتونی این دوره ی سختو پشت سر بذاری.در مورد اون ادم هم به خدا واگذارش کن....من هیچ وقت دوست ندارم کسی رو نفرین کنم ولی اه و اشک ادم بی جواب نمی مونه.....الا بذکرالله تطمئن القلوب

  6. 3 کاربر از پست مفید مهتاب در شب بارانی تشکرکرده اند .

    مهتاب در شب بارانی (شنبه 28 اسفند 89)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 بهمن 92 [ 13:05]
    تاریخ عضویت
    1389-11-25
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,245
    سطح
    28
    Points: 2,245, Level: 28
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    29

    تشکرشده 32 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: پایان یک عشق اتشین.....بی اعتمادی به مردان

    پرستوی رعزیز واقعا درکت میکنم من هم یک سالو نیم درگیرش بودم اما یه روز که رفتم سراغ فیس بوکم دیدم اون اقا توی پروفایلش مشخصات کاملشو داده و خاسته یه زن با اون مشخصات بره سراغش.واقعا دنیا روی سرم خراب شد تا چند روز بهت زده بودم که اون همه قربون صدقه چی شد اما بعدا اروم شدم وخداروشکرکردم که منو دوست داشته و اونو به من شناسونده تو هم خدلروشکر کن

  8. کاربر روبرو از پست مفید خورشید تابان تشکرکرده است .

    خورشید تابان (شنبه 28 اسفند 89)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    143
    Array

    RE: پایان یک عشق اتشین.....بی اعتمادی به مردان

    سلم پرستوی سفید عزیز

    واقعا از ماجرایی که برات پیش اومده متاسفم. می دونم خیلی سخته و فراموش کردنش هم سخته.
    فقط اومدم بگم که؛
    خیلی به حرف اون مشاور حساب باز نکن و بقول تماس نشنیده اش بگیر.
    هرگز به انتظارش نشین و لحظه های عمرت رو با انتظار اون خراب نکن. بخودت فرصت بده تا فراموشش کنی. و از خدا صبر بخواه.

    مطمئن باش لایق بهترینهایی

  10. 5 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (شنبه 28 اسفند 89)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    96
    Array

    RE: پایان یک عشق اتشین.....بی اعتمادی به مردان

    سلام عزیزم
    نمی دونم واقعا بعضی وقتا توی ذهن مردا چه اتفاقی میفته که اینجوری می شن. بنظرم تا قبل از تعهد رسمی، دختر همیشه باید یک حریم هایی رو برای خودش نگه داره. اگه همه زندگیتو برای طرف فاش کنی این اتفاق میفته که مردها رو از تلاش کردن برای بدست آوردن باز می داره. شاید همین اتفاق برای این آقا افتاده یا به هر دلیل دیگه ای که ممکنه ندونیم. از این موردها دور برم بین دوستهام دیدم. اما اینو بدون کنجکاوی کردن یا به انتظارش نشستن کار اصلن درستی نیست. در ضمن همه مردها اینجوری نیستن. این همه زن و شوهر عاشق توی دنیان(تاپیک خاطرات عاشقانه من و همسرم توی همین تالار رو بخون).
    بهترین کار برای تو اینه که یه مدت به خودت بپردازی و به خودت برسی و این رنج و غم رو با خودسازی از خودت دور کنی. با مطالعه، تفریح، کار و هرچی که فکر می کنی ممکنه تو رو از اون فضای فکری دور کنه.
    موفق باشی

  12. 5 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    سرافراز (سه شنبه 02 فروردین 90)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آبان 90 [ 15:01]
    تاریخ عضویت
    1389-10-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    1,795
    سطح
    24
    Points: 1,795, Level: 24
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    242

    تشکرشده 235 در 97 پست

    Rep Power
    26
    Array

    RE: پایان یک عشق اتشین.....بی اعتمادی به مردان

    خیلی خوبه که الان نسبت به قبل روحیتون بهتر شده ، البته این روحیه تا چند ماه نوسان داره ، اما به مرور ، زمان کار خودش رو میکنه. اما نظر من اینه که اگه هم برگشت به هیچ عنوان قبول نکن ، نه به خاطر غرورت ، به این دلیل که کسی که یک بار بتونه به این شکل کسی رو ترک کنه ، از دومین بارش ترسی نداره..

  14. 2 کاربر از پست مفید montana تشکرکرده اند .

    montana (یکشنبه 29 اسفند 89)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 اردیبهشت 90 [ 22:17]
    تاریخ عضویت
    1390-12-28
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    1,684
    سطح
    23
    Points: 1,684, Level: 23
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 22 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: پایان یک عشق اتشین.....بی اعتمادی به مردان

    مشکل من الان مادرمه
    با اینکه خیلی دوسش دارم ولی واقعا داره بم فشار وارد میکنه
    روزی 5 بار تاکید میکنه که دختر تا یه سنی خاستگار داره بعدم میشینه گریه میکنه میگه اخر ارزوی عروسیت تو دلم میمونه
    فضای خونه الان واقعا برام سنگینه
    بعد 2 سال حالا باید از صفر شرو کنم
    چرا دخترا اینقد بدبختن واقعا؟
    اون که ازم جدا شه 5 سال حداقل وقت داره تا کامل منو فراموش کنه بعدم بره دنبال ایده الش بگرده و پیداش کنه
    اما من چی؟باید هر چه زودتر فراموشش کنم بعدم با هر کی اومد ازدواج کنم
    راستی واقعا دختر تا چه سنی خواستگار داره؟
    من دلم میخواد فعلا یه یه سالی تنها باشم بعدم با هر کی واقعا لیاقت داشت اردواج کنم
    ولی با توجه به شرایط فکر کنم باید 2 ماهه بله رو بگمم

  16. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 شهریور 96 [ 20:04]
    تاریخ عضویت
    1389-12-04
    نوشته ها
    404
    امتیاز
    6,886
    سطح
    54
    Points: 6,886, Level: 54
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    533

    تشکرشده 600 در 287 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: پایان یک عشق اتشین.....بی اعتمادی به مردان

    سلام دوست عزیز
    سال نو مبارک
    یعنی واقعا ین قضیه رو بدبختی می دونی؟چه بدبختیه کوچیکی !
    همه ی مادرها همینطورن ولی موضوع اینه که خوشبختی فرزندشون رو می خوان نه بدبختیشو ازدواج با امثال کسی که در بالا گفتی برای کسی خوشبختی نمی یاره.
    نه دیگه نباید از صفر شروع کنی چون صفر نیستی یک تجربه ی خوب داری که 2 سال پیش نداشتی الان تو انتخابت دقت بیشتری می کنی کمترین حسن اون رابطه این بود که فهمیدی اون ادم بدر نمی خوره جه خوب شد که زندگیت رو ندادی دسش.
    خاصیت این نوع روابط همینه اگه نمی تونی تحملش کنی دیگه وارد نشو.
    تو هم فرصت داری اون و فراموش کنی و بری سراغ ایده الت چرا انطوری فکر می کنی؟
    ازدواج کردن که مهم نیست ازدواج خوب مهمه.
    اگه به قسمت معتقدی نگران سن نباش
    من کسی رو میشناسم که خیلی ها رو رد می کرد و همه می گفتن دیگه ازدواج نمی کنه تا اینکه اونی رو که می خواست اومد سراغش و الان خدا رو شکر زندگی خوبی داره
    سعی نکن ازدواج مهمترین موضوع زندگیت باشه درک می کنم اون رابطه تموم شده و احساس خلع می کنی طبیعیه ولی در این شرایط ممکنه روی کسی فقط برای فرار از شرایطتت سرمایه گذاری کنی که بعدا بفهمی مناسبت نیست این موارد زیاد پیش میاد یک سال زمان خوبیه برای فراموش کردن و خودسازی که بفهی کجا رو اشتباه کردی که اینجوری شد.این تلار و روانشناس می تونه بهت کمک کنه
    به پست به کی میگن مرد متعب هم که گذاشتی سر بزن

  17. 2 کاربر از پست مفید tamas تشکرکرده اند .

    tamas (چهارشنبه 03 فروردین 90)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 اردیبهشت 90 [ 22:17]
    تاریخ عضویت
    1390-12-28
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    1,684
    سطح
    23
    Points: 1,684, Level: 23
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 22 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: پایان یک عشق اتشین.....بی اعتمادی به مردان

    سال نوی شما هم مبارک tamas عزیز
    نمیدونید چقدر راهنمایی هاتون برای من مفید بوده
    همون طور که گفتم مشکلم مادرمه نه خودم
    اگر به خودم باشه تا موقعی که فرد ایده ال رو پیدا نککردم هیج وقت سمت ازدواج نمیرم
    اما مادرم میگه سخت نگیر
    هیچ مرد کاملی پیدا نمیشه..ادم باید با 70 درصد رضایت بله رو بگه و از این حرفا
    اینم بگم که خاهرم که 30 سالشه هم هنوز ازدواج نکرده و این حساسیت مادرم رو روی رد نکردن خاستگارها بیشتر میکنه
    من واقعا تحت فشارم از یک طرف میخوام شرایط خونه رو از این وضعیت خارج کنم واز طرف دیگه نمیخام بیگدار به اب بزنم و یه عمر با پشیمونی زندگی کنم
    از یه طرفم بحث مقایسه هر خاستگار با عشقم هنوز وجود داره که یه مانع هست برای درست دیدن ادمها
    اون تاپیک مرد متعصب هم ادامه ندادم چون اون خاستگارو رد کردم
    بازم ممنونم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی اعتمادی به شوهر
    توسط sayeh_m در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 آبان 91, 11:47
  2. چه طور دوباره اعتماد کنم؟
    توسط a.a در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:43
  3. چگونه به همسرتان اعتماد کنید
    توسط eghlima در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 13:58
  4. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.