سلام به همه دوستای خوب و مهربونم.امیدوارم همگی خوب و شاد باشید.
الان که دارم این تاپیک رو مینویسم اشکام همینطوری بی اختیار میریزه.
نمیدونم چرا هیچکس تو خونمون منو درکم نمیکنه.من بچه آخر هستم و 25 سالمه ولی غصه همه رو میخورم.غصه خواهر.برادرم.مامانم.بابام من خودم رو از یاد بردم و اصلاااا به خودم نمیرسم مثل بقیه هم سن و سالام. هر کی کاری تو خونه داره یا یه جایی گیر میکنن منو صدا میکنن.این رو هم بگم خانوادم خییلییییی من دوست دارن ولی فکر میکتن نیازهای من فقط خورد و خوراک پوشاک.....هست.دوست دارن همه چیز رو برام تحمیل کنن یعنی اینکه مثلا این راه درست و بی خطریه و باید از این راه بری...
فکر میکنم اصلا قدرت انتخاب ندارم و همیشه با مامانم میرم خرید یا بیرون.همه جیک و پیپ زندگیم رو هم به مامانم میگم.بیشتر با مامانم دوستم تا رابطه مادر دختری.
ولی همیشه دعا میکنم خدا از عمر من برداره و بزاره رو عمر بابا و مامانم چون عاشقانه دوستشون دارم و بدون اونا نمیتونم یک لحظه هم زندگی کنم.![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)