سلام. خوشحالم از اينكه ميبينم انقدر در كمك به همنوعان تلاش ميكنيد. اميدوارم همدرديتون شامل حال من هم بشه. پيشاپيش بگم اطلاعات زيادي نميتونم بدم، چون فكر ميكنم طرفم به اين سايت سر ميزنه. راستش نام سايت رو يه بار ازش شنيدم و همين هم باعث شد تو گوگرد بگردم و سايت رو پيدا كنم.
من سردبير مجله ام. سال پيش مدير مسئول دختري رو استخدام كرد و گفت ميتونه به مجله كمك كنه. من اما مخالف بودم. با وجود مخالفت هام اون استخدام شد و منم ازش خوشم نميومد. اما مدير مسئول خيلي دوسش داشت و هر پيشنهادي واسه مجله داشت ازش قبول ميكرد، انگار كه ما هيچكاره ايم و اون سردبير.
طي مدت خيلي سعي كردم حالشو بگيرم. اما اون خيلي حريف بود. هر روز به بهانه اي باهاش لج ميكردم و الكي مقاله هاشو رد ميكردم.اما نميدونم چي شد كه كم كم بهش علاقه مند شدم. اون يك دختر عجيب بود كه راحت ميتونست هر كسيو به خودش جذب كنه. حتي من. حالا من بهش علاقه مندم، اما اون اصلا تو اين فاز ها نيست. من كلي ازش سوال هاي شك بر انگيز ميپرسم، ولي اون حتي نميپرسه كه چرا اين سوال ها رو ميپرسم. تو عالم خودشه. واسش شعر اس ام اس ميكنم، جاي اينكه بگه چرا ميفرستي، ميگه شعر از كي بود؟!
همه فهميدن، جز خودش.
منم كه خجالت ميكشم صريحا بهش بگم. با اون كارايي هم كه باهاش كردم بعيد ميدونم از كارهام بفهمه. چيكار كنم؟ ميترسم مدير مسئول زودتر از من اقدام كنه، چون اونم خيلي سعي ميكنه خودشو بهش نزديك كنه.
علاقه مندی ها (Bookmarks)