به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 بهمن 89 [ 02:45]
    تاریخ عضویت
    1389-11-25
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,521
    سطح
    22
    Points: 1,521, Level: 22
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با عروسم چطور رفتار کنم؟

    سلام به همه شما عزيزان

    اجازه ميخوام بي مقدمه مشکلمو واستون توضيح بدم

    25 سال پيش با خانمي دوست شدم که شباهت اخلاقيمون باعث شد روز بروز بيشتر
    با هم نزديکتر و صميمي تر بشيم اونقدر که خانواده و فاميل هردومون از اين دوستي
    ناراحت بودن وسعي ميکردن مارو يه جوري از هم جدا کنن هر کارو حرفو تهمتي
    ازشون بر ميومد دريغ نميکردن ضمنا ما هردومون خانم ومتاهل وبچه دار بوديم وچون ايشون
    توي شهر ما غريب بود بهش قول داده بودم تو هر شرايطي تنهاش نذارم حالا بمونه تو اين
    سالها چه زجرايي از دست همه حتي به تحريک خانواده از همسرامون کشيديم و سرسختانه باهم مونديم ؛شديدا بهم وابسته شديم بطوريکه بدون هم آب نميخورديم (اما
    ازخونه و زندگيمون غافل نميشديم هم اينطرفو داشتيم هم اونطرف)من 2تاپسر ودوستم 1پسرو1دختر داشت يه خواهرم داشت که 1سال از پسر بزرگم کوچيکتر بودوخيلي بمن اظهارمحبت ميکرد طوريکه ازديدنم از شادي گريه ميکرد(ومن چقدرابلهانه باورش ميکردم)
    به دوستم پيشنهاد دادم اگه موافق باشه با پسرم درباره خواهرش صحبت کنم تا اگه جوابش مثبت بود هم فاميل بشيم هم ازدست حرفاورفتاراي خانواده نفس راحتي بکشيم اونم از پيشنهادم استقبال کرد پسرم با توجه به شناخت نسبي خواهر دوستم جواب مثبت دادبنا به رسومات براي خواستگاري به شهرستان رفتيم باوجود مخالفت شديد برادر کوچيک دوستم جشن نامزدي کوچکي برگزار کرديم وبه شهرمون برگشتيم 3ماه گذشت وتو اين مدت بخاطر مخالفت و تاثيرحرفاي برادرعروسم رو ذهنيات مادرش هيچ ارتباط مستقيمي حتي تلفني بين پسرم ونامزدش نبودوفقط ازطريق من و دوستم بهم پيغام ميدادن هنوز3ماه تمام نشده بود که يه روز عروسم بامن تماس گرفت وباگريه گفت از ازدواج منصرف شدم وحلقه ووسايل ديگه رو پس ميفرستم که بعدها معلوم شدبا تهديد مادرو برادر کوچيکش اين کار رو کرده رايزني هاي ما هم کاري از پيش نبردوهمه چيز تمام شد1ماه بعدخبردار شديم خواهر دوستم با پسرعموش ازدواج کرده که اين ازدواج هم با مخالفتها و دخالتهاي شديدمادر دختر بعداز6ماه به جدايي منجر شدسرتونو درد نميارم 1ماه بعدش باعجزو لابه واظهارپشيموني مادردوستم روبرو شديم واينکه دخترش بخاطر ضربه روحي که خورده شديدا افسرده شده وميخام بفرستمش پيش خواهرش شايد بهتر بشه ازمنم خواست سعي کنم گذشته رو به روش نيارم چند ماهي از اومدنش گذشت وچون رفت و آمدم بادوستم زياد بوداحساس کردم يه جورايي سعي در جلب توجه پسرم نسبت به خودش داره که موفق هم شد وباوجودمخالفت شديدهمسرم باهم ازدواج کردن وازهمون روز اول ازدواج ناسازگاريها شروع شدمادرش ازيه طرف خودش هم ازيه طرف ديگه ؛چون پسرم دانشجوبودوشغل مناسبي نداشت که از پس مخارج ززندگي بربيادبامازندگي ميکردودختري که يه روز آرزوميکردکاش من مادرش بودم حالا24ساعت بعدازمراسم ازدواج بامن دشمن شده خلاصه الان 8سال ميگذره تواين مدت باتمام وجود سعي کردم ازنظرمحبت وتوجه بهش کوتاهي نکنم هميشه ازخودم گذشتم تا راحت باشه وسختي حس نکنه هرچيزي رو درحدتوانم دراختيارش گذاشتم اما هرروزبدتراز ديروز ميشه بشدت شکاک وبدبين ودروغگو ودو بهم زنه هرچي که تو تخيلش استنباط کردخودش قبول داره وراضي نيست قبول کنه اشتباه ميکنه( باهمين ذهنياتش 2ساله که دوستي 25ساله منوخواهرش رو بهم زده) يکبارپيشنهاد کردم هردوشون(پسرم و همسرش)به مشاور خانواده مراجعه کنن درجواب به پسرم گفته مگه من روانيم مادرت روانيه؛ بخاطرشکاک بودن به پسرم (شوهرش)يکبارتامرزطلاق پيش رفتن که با وساطت ما وفاميل بخاطربچه 5 سالشون وبه شرط اينکه دست از شکاک بودنش برداره پسرم گذشت کردکه تا امروز کماکان دست از اين رفتاروافکارش برنداشته بلکه بدتر هم شده متاسفانه بارهابا خانوادش درباره رفتاروعقايدش حرف زدم امانتيجه اي نداشته وميگن چون مطلقه بوده عروست شده بهش تهمت ميزني در صورتي که خودم حماقت کردم وباني اين ازدواج شدم بجاي تذکرونصيحت کردنش علناازش حمايت ميکنن که باعث شده بي احترامي هم به رفتارش اضافه بشه بااينکه تويه خونه2واحده زندگي ميکنيم اماماههاهمديگه رو نميبينيم حتي اجازه ديدن نوه ام رو نميده وباتفکراتش ذهن بچه رو نسبت من بد کرده اما با اين حال هنوز هم بهش احترام ميذارم وباهاش درگير نشدم.نميدونم شايدزيادي بهش محبت کردم شايدم اشتباهم اين بود که پسرم روازاين ازدواج منصرف نکردم شايدم بخاطر پايدارموندن دوستي خودم بدون فکر وعاقبت انديشي به اين وصلت تن دادم
    نميدونم واقعا درمونده شدم شما بگين چطورباعروسم رفتار کنم؟ازشما عزيزان عذر ميخوام که نوشته ام طولاني شدسعي کردم واضح توضيح بدم
    لطفا راهنماييم کنين چکار کنم که منودشمن خودش نبينه هرچندکه توافکار مردم مادرشوهرومادرزن بدترين جايگاه اجتماعي رو دارن.
    بازم ازتون معذرت ميخوام

  2. 3 کاربر از پست مفید deltange tanha تشکرکرده اند .

    deltange tanha (چهارشنبه 27 بهمن 89)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 90 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-05
    نوشته ها
    349
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,381

    تشکرشده 1,389 در 345 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: با عروسم چطور رفتار کنم؟

    با سلام


    به تالار همدردی خوش آمدید

    گذشته ها گذشته.هرگز حسرت کار هایی را که در گذشته انجام داده اید ، نخورید.هر کسی در زندگیش ممکن است خطا کند.به هر حال فرزندتان خودش آن خانوم را انتخاب کرده نه شما.درست است که شما می توانستید جلو این ازدواج را بگیرید.ولی عامل موثر این ازدواج نبودید.ضمنا 8 سال از آن موقع گذشته و بحث کردن در باره اش فایده ای ندارد.

    من هرچه مطالبتان را خواندم دیدم شما کار اشتباهی نکرده اید که بخواهید با مشاوره تغییری در آن بدهید

    فقط تنها نکته ای که باید رعایت کنید این است که منافع زندگی مشترک ِ فرزندتان را بر منافع شخصی ترجیح دهید و همیشه کاری را انجام دهید که خدای ناکرده به زندگی مشترک فرزندتان (با وجود یک بچه 5 ساله که در حال حاضر حساسیت خیلی بالایی دارد) تحت تاثیر قرار نگیرد

    اطرافیان شما از همان ابتدا ساز مخالف می زدند و حال بعد 8 سال تغییر نکرده اند.این به خود اطرافیان بستگی دارد و صد البته به رفتار شما که به آن ها اجازه ی این کار را بدهید یا خیر.به شما پیشنهاد می کنم برای بهبود روابط اجتماعیتان کتاب هایی که در این مورد نوشته شده است را مطالعه بفرمایید.مطمئنا تاثیر گذار خواهند بود

    کمتر کسی در سن و شرایط شما از مشاوره استفاده می کند و این نشان می دهد فردی با اندیشه ی باز هستید

    در حقیقت این شما نیستید که باید مشاوره می گرفته اید ، عروس و فرزندتان باید این کار را می کرده اند.

    شما در زندگی مشترک فرزندتان رفتار تاثیر گذار ندارید.اگر توانستید فرزندتان را به تنهایی نزد مشاور بفرستید ، این گونه احتمال موفقیت وجود دارد چراکه فرزندتان به طور مستقیم در زندگیش تاثیر گذار است.

    ما اینجا هر راهکاری ارایه دهیم جز اینکه دخالت محسوب شود و اوضاع رابطه ی شما با عروستان را بدتر کند فایده ای نخواهد داشت ، ضمن اینکه به دلیل پیچیدگی ها و سابقه ی طولانی رابطه ی شما با فرزند و عروس خود نیاز به یک مشاوره ی حضوری و منظم احساس می شود.مشاوره در محیط مجازی با وجود محدودیت هایش مناسب این کار نیست.

    باز هم صبر نمایید تا دیگر دوستان نیز نظر خود را ابراز کنند




    با احترام

  4. 2 کاربر از پست مفید arix تشکرکرده اند .

    arix (چهارشنبه 27 بهمن 89)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    87
    Array

    RE: با عروسم چطور رفتار کنم؟

    خانم تنها،

    ضمن خوش آمد گویی به جمع دوستان تالار همدردی

    راستش دلم گرفت از اسمی که برای خودتان انتخاب کرده اید. کاش اسمتان را عوض کنید.

    شما مادر روشن و صبوری هستید و این ویژگی شما قابل تقدیر و احترام است.

    من متوجه هستم که چقدر دلتان می خواد که با نوه تان ارتباط داشته باشید و بازی کنید و از وجودش لذت ببرید. محبت کار خودش را می کند. شما محبت کنید و کاری به زندگیشان نداشته باشید. روابطتان را رسمی و محدود کنید تا کم کم به خودشان بیایند.

    اگر رفتار ایشان بد است، هنوز اینقدر قابل تحمل هست که پسرتان با ایشان زندگی می کند. پس شما هم که دورتر هستید می توانید تحمل کنید. یک مدت هم به ایشان کمتر توجه کنید خودشان به طرف شما خواهند آمد.

    برای رفع تنهایی خود در فعالیت های اجتماعی و برنامه های کانون های فرهنگی شهرداری و ... شرکت کنید. با خانمهایی در شرایط خودتان آشنا شوید و سعی کنید به خودتان خوش بگذرانید.

    این مشکل شما تنها نیست. متاسفانه فرزندان این روزها اینقدر مشغله دارند که کمتر به والدین توجه می کنند (اگر چه کار اشتباهی می کنند). شما سعی کنید تنهایی های خود را به روش دیگری پر کنید.

    پسر دومتان ازدواج نکرده اند؟ روابط ایشان با شما چطور است؟

  6. 2 کاربر از پست مفید بهشت تشکرکرده اند .

    بهشت (چهارشنبه 27 بهمن 89)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 بهمن 89 [ 02:45]
    تاریخ عضویت
    1389-11-25
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,521
    سطح
    22
    Points: 1,521, Level: 22
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با عروسم چطور رفتار کنم؟

    اگر رفتار ایشان بد است، هنوز اینقدر قابل تحمل هست که پسرتان با ایشان زندگی می کند.


  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 بهمن 89 [ 02:45]
    تاریخ عضویت
    1389-11-25
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,521
    سطح
    22
    Points: 1,521, Level: 22
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با عروسم چطور رفتار کنم؟

    سلام به شما عزيزان
    قبلاازهرچيزبابت اشتباهي که در پست بالا کردم ازحضورتون عذرخواهي ميکنم
    ازآريکس وبهشت عزيز ونازنينم بخاطرحسن توجه به مشکلم وراهنمايي وپيشنهادوابرازنظردرباره
    شخصيتم بينهايت تشکروقدرداني ميکنم اين نظرلطف شما به منه همه مادران ايران زمين
    روشن وصبور وداراي انديشه باز هستن ممنونم از لطفتون

    حتماپيشنهادات مفيدتون روبکارميبندم وبهتون اين اطمينان رو ميدم که تا زنده ام هرگزبخاطرمنافع و
    احساسات مادرانه ام زندگي مشترک بچه هام روبه خطر نمي اندازم ارزش سلامتي روحي وجسمي
    بچه هام(که عروسم رو هم جزءبچه خودم ميدونم)مخصوصانوه ام که تنها دلخوشي منه برام ازهرچيزي
    بيشتره چون خودم بچه طلاق هستم واز6سالگي بااين دردبزرگ شدم.هيچ توقعي از بچه ها ندارم حتي
    اگه سراغي ازم نگيرن ناراحت نميشم چون ميدونم جوونن وهزارويک مشکل وگرفتاري خاص خودشون رو دارن.

    درضمن بهشت عزيزم اين اسم رو بخاطررنج ومرارتهايي که از بچگي تابه امروز تحمل کردم انتخاب کردم
    هرچندکه نميتونه بيانگرحس درونم باشه واگه ازاين بابت شماروناراحت کردم عذرميخوام

    پسردومم ازدواج نکرده وبامازندگي ميکنه ورابطه من با او اينقدرنزديک وصميمي هست که باهم درددل و
    مشورت ميکنيم وازهم کمک فکري ميگيريم در واقع رابطه مادروفرزندي ورابطه دوستي روباهم ترکيب کرديم
    ناگفته نمونه رابطه ام باپسربزرگم هم به اقتضاي مشکلات وگرفتاريهاش تقريبا به همين شکله چون نميخوام
    ناراحتيهاشون رو بيرون از خونه با کسي مطرح کنن که اونا رو به بيراهه ببره وبدست آدم نابابي گرفتار بشن
    که تابحال هم در اين رابطه موفق بودم

    بازم تشکر ميکنم از توجه ومحبتتون
    شادوپيروز وسلامت باشيد باشيد دسته هاي گل تقديم شما

  9. کاربر روبرو از پست مفید deltange tanha تشکرکرده است .

    deltange tanha (چهارشنبه 27 بهمن 89)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حس میکنم هیچکی دوسم نداره
    توسط daryaaram در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 04 دی 90, 22:34
  2. لطفا گوسفند نباشید
    توسط ani در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 09 اردیبهشت 89, 19:47
  3. عروسـک
    توسط baran.68 در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 19 اسفند 88, 19:33
  4. بوسه ها
    توسط گرد آفرید در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 فروردین 87, 22:47
  5. مشکلات من و عروسم
    توسط خاله نرگس در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 اسفند 86, 21:01

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.