سلام.
عزيزان تاپيك قبليم كه نيمه كاره موند. تو اين تاپيك لطفا كمكم كنيد. دختري هستم كه قبلا با پسر هاي زيادي در حد معمولي دوست بودم. اما حالا باهاشون قطع ارتباط كردم، فقط به خاطر دين و مذهب. اما از وقتي باهاشون صحبت نمي كنم، دچار يه مشكل جديد شدم به نام خودارضايي! خيلي تلاش براي تركش كردم اما نتيجه نگرفتم. از چاله افتادم تو چاه. خيلي ميترسم. ميترسم مشكلي برام پيش اومده باشه. هميشه در شكم كه ديگه دختر نباشم و اين فكر انقدر بهم فشار مياره كه بارها تصميم به خودكشي گرفتم. همين باعث شده كه ديگه خدا رو قبول نداشته باشم. اصلا از كجا معلوم خدا هست؟ اگر هم هست كاري از دستش برنمياد. چون من بارها ازش خواستم كمكم كنه، اما انگار منو شيطان آفريده كه انقدر باهام دشمني داره. دروغ ميگن كه مهربونه. پس كو مهربونيش؟ چرا همه بلا ها و بدبختي ها مال منه؟ چرا همه گناه ها مال منه؟ من در وجودش شك دارم. امروز تاپيك "آفرينش" خانم هميشه تنها رو خوندم. چون تو تاپيك قبلم كمكم كردند. اما من اصلا باورش ندارم. خيلي قشنگ بود اگر آفرينش واقعا اينجوري بود. اما همش دروغه. همش تلقينه. اگر واقعي بود خدا جواب گوشه گيري هاي منو بهتر ميداد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)