البته من همون اول نگفتم که میرم با کس دیگه. اولش گفتم که عیب نداره تو برو با کس دیگه ولی باید مهریه منو بدی و منم می رم برای خودم تنها زندگی می کنم.
بعد نشستم با خودم فکر کردم و صحنه همخوابی همسرم با یکی دیگه
تو ذهنم اومد، آتیش گرفتم. و خواستم مقابله به مثل کنم و اونم حرصش بگیره، جمله بالا رو گفتم.
در ضمن اینم بگم که همه این حرفا رو کاملا با لحن شوخی می گفتم هرچند از درون ناراحت و غمگین بودم. چندین بار این حرف رو تکرار کردم، شوهرم یکم عصبانی شد و گفت من که فکر نکردم ولی انگار تو فکر کردی.
راستش منم ترسیدم و دیگه هیچی نگفتم. ولی حرفش رو اصلا فراموش نکردم![/color]
علاقه مندی ها (Bookmarks)