به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 30
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 بهمن 89 [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1389-10-10
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    1,733
    سطح
    24
    Points: 1,733, Level: 24
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 14 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    کمک! دچار سردرگمی شدم در رابطم

    سلام
    این اولین پست من در این فاروم هست! لطفا به من کمک کنید تا رابطمو بتونم مدیریت کنم!

    حامد هستم 23 ساله سال آخر دانشگاه هستم!

    1سال و 5 ماهه که با دختری دوست هستم و نسبت به هم خیلی وابسته هستیم و خیلی بهم علاقه داریم! طوری که کاملا نسبت به هم عشق میورزیم!


    از ماه سوم آشناییمون بحث ازدواج مطرح شد و جفتمون همدیگرو تایید کردیم بعنوان همسر آینده! طرفم دختر بسیار خوب و صادق و پاکیه و خداروشکر مشکل خاصی نداریم! تنها مشکلمون تفاوت دیدگاه ها و فرهنگ خانواده هامون هست!

    من از همون ماههای چهارم-پنجم مادرم رو درجریان این رابطه گذاشتم اما طرفم بنا به دلایل مختلفی مادرش رو در جریان نگذاشت! یکی از دلایلش هم این بود که خانوادش قبول نمیکنند که دخترشون دوست پسر داشته باشه! و میگفت که چون الان من شرایط ازدواج (مثل کار و درآمد) رو ندارم هم نمیتونیم اقدام رسمی بکنیم (مثلا عقد و اینا)! از طرفی هم برای خانوادشون این مسئله که دخترشون با یه پسر(که قراره بعدا بشه دامادشون) ارتباط سالم و بدون آلایش داشته باشه کلا از ریشه غیرقابل قبوله!


    متاسفانه ما قبل اینکه بحث ازدواج رو مطرح کنیم اصلا به اینچیرا توجه نکردیم و بعدا متوجه شدیم که خانواده ها و نوع تربیتمون باهم فرق میکنه!

    خانواده من یه خانواده ای هست که نسبت به دین و مذهب حد متعادلی رو داره اما خانواده طرفم آزادتر هستند و مسایل دینی و شرعی باندازه ما جایگاهی براشون نداره! (اما با این حال خیلی روی رابطه دوستان بچشون کنترل دارن و اصلا داشتن یه دوست از جنس پسر برای دخترشون یه چیز تعریف نشدس!)




    مشکل ما همین تفاوت فرهنگ هاست! کلا خانواده و فامیل اونا طوری هستند که در مهمونیا روسری سرنمیکنند (همه فامیلشون اینجوری هستند) و تمام عروسیهاشون هم مختلط هست! و کلا راحت و آزاد هستند! (البته فقط درمورد موی سر اینجورین! پوشش بدنیشون خوبه)


    اما خانواده ما و کلا فامیلهای ما در مهمونیا روسری سر میکنند و پوشش قابل قبولی دارند! خیلی افراطی نیستیم اما اینچیزا رو در حد اعتدال رعایت میکنیم!


    من نمیخوام بگم که خانواده من خوبن و اونا بد! نه اصلا اینطوری نیست دید من! من به همه عقاید و فرهنگ خانواده ایشون احترام میزارم اما معتقدم که خیلی از فرهنگ خانواده ما دور هستند و از این میترسم که 4روز دیگه که شوق و ذوق ازدواج و قشنگیهای اول زندگی مشترک و این عشقی که الان داریم کمرنگ تر شد این تفاوت ها و اختلاف نظرها پررنگ بشه و باعث ناراحتی و اتفاقات بد بشه!


    خلاصه این قضیه بسیار بغرنج شده برای ما و نه طرفم حاضر میشه بخاطر آرامش فکریه من مراعات کنه و روسری سر کنه و نه برای من قابل تحمله که همسر آیندم بدون روسری توی مهمونیا باشه!

    من حتی حاضرشدم که قبول کنم در مهمونیای فامیل خودشون (چون از بچگی اینجوری بودن) روسری سر نکنه اما در بین فامیلهای من رعایت منو بکنه اما بازم براش سخته و قبول نمیکنه!

    خب بنظرمن ما که تو ایران زندگی میکنیم باید به فرهنگ غالب این کشور عمل کنیم! مگه مثلا میشه من برم آمریکا زن بگیرم بعد بهش بگم از این به بعد باید روسری سرت کنی؟؟؟ خب این یه ناهنجاریه توی اون اجتماع! فرهنگ اونجا اونطوری هست و من باید احترام بزارم و قبول کنم! اینجا هم همینطوریه دیگه! دخترا یاید قبول کنند که فرهنگ ایران همیشه اینچیزا توش بوده و همیشه بجث محرم و نامحرم توی ذات فرهنگ ما بوده! اگه تو این کشور زندگی میکنیم باید به فرهنگشم احترام بزاریم!



    ار طرف دیگه ... بحث عروسی و لباس عروس هم معضلی شده و قضیه اینه که من دوس ندارم عروسیم مختلط باشه اما طرفم خیلی اصرار داره رو این قضیه! چون در بین فامیلاشون همیشه اینجوری بوده!

    در مورد طرفم باید بگم که اصلا آدمی نیست که بخواد مثلا تو مهمونیا خودشو نشون بده و به فکر نمایش باشه! احساس میکنم ازلحاظ فرهنگی خیلی باما فرق دارن! ای کاش بجاش از لحاظ مالی خیلی فرق داشتیم اما فرهنگمون یکی بود و از دو تیپ جدا نبودیم!


    به نظر من هر آدمی توی دنیا باید یه دینی داشته باشه! حالا هر دینی که میخواد! و باید بهش درحد معقول عمل کنه! مثلا اگه من میگم مسلمونم باید یه چیزایی رو رعایت کنم مثل نماز و روزه و حجاب و اینحرفا! (حالا اگه یه مدت نمازم ترک شد یا چندروز روزه نگرفتم یا یه بار یه استکان مشروبی خوردم زمین به آسمون نمیاد ولی کلا باید به اینا معتقد باشه)
    اما کسی که هیچ کدوم اینارو حتی درسطح ابتدایی عمل نمیکنه خب نمیشه بهش گفت مسلمون!
    مشکل اینجاس که من دوس دارم اینجوری باشم! یعنی دینم رو به اندازه حداقلهاش رعایت کنم که بشه اسممو گذاشت مسلمون اما احساس میکنم طرفم چنین فکری نداره و زیاد روی دین تاکیدی ندارن

    شاید بگید که از الان زوده به این فکرا باشید چون هنوز دو تا دوستید اما بنظر من مهمه چون ما تصمیم ازدواج داریم و نمیخوام همه این مساثل یه دفعه بعدا ظاهر بشه!
    حتی فراتر از این هم من فکر میکنم! زمانی که بچه دار بشیم و مثلا بچمون دختر باشه خب من آدم افراطی ای نیستم که بگم حتما از 9 سالگی باید روسری سر کنه تو مهمونیا اما دیگه از 15-16 سالگی انتظار دارم که بچم (اگه دختر باشه) رعایت کنه یه چیزایی رو!
    مطمئنم که سر این مسائل هم اختلاف عقیده داریم در آینده!



    حالا مثل یه برادر کوچکتر ازتون راهنمایی میخوام و خواهش میکنم که کمکم کنید! بهم بگین چجوری باید مدیریت کنم رابطمو و این مشکلو حل کنم! من اصلا دلم نمیخواد آزادیهای طرفمو ازش بگیرم و یا حتی عوضش کنم که بشه اونی که من میخوام (نه اونی که خودش میخواد)!!! دلم نمیخواد زندگیو براش مثل یه زندون بکنم و درنظرش آدمی باشم که محدودش کرده! اما منم حق دارم نسبت به آینده و زندگیم اونجوری که دوس دارم و همیشه تو ذهنم بوده فکر کنمو تصمیم بگیرم!

    خواهش میکنم کمکم کنید چون خیلی مستاصل و درمونده شدم! ازطرفی واقعا دوسش دارم و بدون اون نمیتونم حتی تصور کنم آیندمو (اونم همینطوریه نسبت به من) از طرفی هم این مشکلا هست!

    هروقتم این بحثا پیش میاد سریع با عصبانیت اس ام اس میزنه که من همینم که هستم و روسری سرم نمیکنم !عوض نمیشم! میخوام آزادیه خونه بابامو داشته باشم و اینا ...

    البته توی عصباتنیت اینجوریه ولی وقتی آروم میشه منطقی میشه و قبول داره که این مشکلو باید باهم حل کنیم و جفتمون در راه حلش قدم برداریم!

    واقعا از آینده میترسم!

    ممنون

  2. کاربر روبرو از پست مفید Hamed-santouri تشکرکرده است .

    Hamed-santouri (جمعه 30 اردیبهشت 90)

  3. #2
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: کمک! دچار سردرگمی شدم در رابطم

    Hamed-santouri گرامی

    به تالار همدردی خوش آمـــــدی

    خیلی خوبه که به تفاوتهاتون از نظر فرهنگی و تربیتی اهمیت می دهی ، این یعنی جدی هستی و می خواهی عقلانی عمل کنی . همچنین اینکه خانواده را در جریان گذاشتی .

    دوست عزیز
    کاش به همین اندازه برای رابطه برقرار کردن هم دقیق می شدی و متوجه این می بودی که تا وقتی شرایط ازدواج پیدا نکردی از هر گونه رابطه که ایجاد وابستگی می کنه پرهیز کنی ، توصیه ما به پسر دخترها اینه که وقتی موقعیت ازدواج پیدا کردید همون موقع کیسها را از نظر گذرونده و به دنبال شناخت باشید .

    حال چه باید کرد :

    این رابطه رو قطع کنید هزینه اش هم مدتی تحمل رنج کندن از وابستگیه ، چون با توضیحاتی که دادید گذشته از اینکه شما الآن شرایط ازدواج را نداری ، بلکه از نظر فرهنگی و به تبع اون تربیتی بین شما شکاف عمیقی هست و قطعاً زندگی شما دوام نخواهد آورد ، بر همین اساس میگم بین شما علاقه عقلانی یا همون دلبستگی ( که از تناسبها برمیخیزه ) نیست بلکه وابستگیه ، که بعد از ازدواج با فروکش کردن احساسات خودش معضلاتی می آفرینه و ...

    لذا توصیه کارشناسانه ما به شما ترک رابطه و منصرف شدن از ازدواج هست .


    موفق باشید

  4. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 22 دی 89)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 بهمن 89 [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1389-10-10
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    1,733
    سطح
    24
    Points: 1,733, Level: 24
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 14 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک! دچار سردرگمی شدم در رابطم

    سلام

    خیلی ممنون فرشته عزیز از راهنماییت! جهت اطلاع بیشتر خواستم بگم که ما هیچ رابطه خاصی باهم نداشتیم و اصلا به اونا فکرم نکردیم! خیلی ساده و پاک بوده ارتباطمون!

    اما در مورد اینکه گفتید رابطه رو قطع کنیم : واقعا نمیتونم فرشته عزیز چون من واقعا دوسش دارم و عاشقشم ! حتی الان وقتی به سال دیگه که میخوام برم سربازی فکر میکنم میخوام دق کنم! من واقعا به اون وابسته شدم و حتی فکر اینکه باهاش تموم کنمو نمیتونم بکنم! (طرفم هم مثل من به من وابسته هست و حتی بدتر از منه! یه هفته که نمیبینه منو اخلاقش عوض میشه تو خونه و بقول خودش خیلی زیاد بی حوصله میشه و به همه چی گیر میده)

    یعنی واقعا از نظر شما هیچ راهی برای ما نیست که بتونیم این مشکلاتو حل کنیم و باهم باشیم؟ در پست اول هم گفتم ما جفتمون قبول داریم که مشکلامونو باید باهم حل کنیم و حفتمون سریه چیزایی بخاطرهم کوتاه بیایم! چون نه اون قصد داره منو یهویی عوض کنه نه من چنین قصدی دارم!

    متاسفانه من خیلی بهش وابسته شدم و بیشتر متاسفانه اینکه اون خیلی زیاد به من وابستس و توی بعضی بحثا و دعواهامون همینکه من حرف جدایی رو میزدم اون شدیدا گریه میکرد و شدیدا روی روحیش تاثیر میگذاشت!

    حرفای شما کاملا درسته و من خودمم میدونم که ای کاش قبل از ایجاد این حس و وابستگی خانواده و فرهنگ همدیگرو میشناختیم بعد اگه دیدیم تفاهم داریم حرف ازدواج رو مطرح میکردیم!
    خواهشم اینه که برای بهبود این رابطه راهنماییم بفرمایید چون بخداقسم اصلا فکرشم نمیتونم بکنم! ولی بازم با اینحال اگه همچنان نظرتون روی جدایی رابطه هست نمیدونم! ولی اگه راه درست این باشه سعی میکنم هرچقدرم سخت باشه انجامش بدم چون اصلا دوس ندارم زندگی مشترکم مملو از دعوا و بحث و قهر و نهایتا خدای نکرده طلاق باشه!

    ببخشید فرشته عزیز یه سوال داشتم از حضورتون!

    در مورد این جمله که فرمودید "بر همین اساس میگم بین شما علاقه عقلانی یا همون دلبستگی ( که از تناسبها برمیخیزه ) نیست بلکه وابستگیه " میخواستم بپرسم پس چطوریه که بعضا میبینیم که دو نفر از دو ملیت جدا با دو فرهنگ اساسا جدا (یا در بعضی موارد ضد هم) باهم زندگی خوبی دارن و خوشبختند ؟

    و یه سوال دیگه اینکه اگر نتونیم باهم بهم بزنیم و قطع کنیم باید چیکار کنیم ؟ یعنی راههای پیشگیری از مشکلات آینده چی هستند؟ چطوری میتونیم بحثای مربوط به عروسی و روسری و اینارو حل کنیم ؟

    (فرشته جان خواهشم اینه که مثل یه خواهر دلسوز و بزرگتر کمکم کنی چون واقعا این مشکلاتو به هیچکس نمیتونم بگم و اگرهم بگم مطمئن نیستم که صلاحیت مشاوره دادن رو داشته باشند)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 آبان 90 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-18
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    1,660
    سطح
    23
    Points: 1,660, Level: 23
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    97

    تشکرشده 99 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک! دچار سردرگمی شدم در رابطم

    سلام حامد جان داداش خوبم
    ديگران در اينگونه مواقع راحت ميگن جدا شو ولي من ميدونم که براي کسايي که توي رابطه هستن جدا شدن خيلي سخته و غير قابل قبول و تحمل ولي البته غير ممکن نيست!!...پس شما هم دو راه بيشتر نداري
    1-تصميم بگيري که جدا بشي
    2-تصميم بگيري که ادامه بدي وباهاش ازدواج کني
    در مورد اول خوب سختي هاش الانه و نهايتاً تا 3 ماه يا 1 سال تا وقتي که هر کدوم نفر بعدي رو توي زندگيتون جايگزين کنيد......خلاصه خيلي سخته ولي نشدني نيست
    ولي مهمتر از اون مورد دوم هست يعني اينکه تصميم بگيري بموني و باهاش ادامه بدي و نهايتاً ازدواج کنيد...در اينصورت کارتون يه کم سخت تر ميشه و بايد با دقت بيشتري جلو بريد براي اين کار اول يه قرار بذار و دوتايي بريد يه جاي آروم بشينيد و يکي دوساعتي با هم صحبت کنيد بگو ميخوام جدي در مورد آيندمون باهات صحبت کنم....
    بايد بهش بگي که اگه قراره با هم بمونيم يه قدم من بايد کوتاه بيام يه قدم تو
    اينکه هر کدوم از ما بگه نه من همينم و نميتونم عوض بشم و ... نشون ميده که اون فرد ميخواد همه چي طبق خواسته ي خودش پيش بره و حاضر نيست يه قدم از موضع خودش پايين بياد...پس همون بهتر که تا اتفاق خاصي نيافتاده از هم جدا شيم.
    بايد به ايشون بگيد حتماً نبايد همه چيز رو خودمون دوست داشته باشيم يا بهش اعتقاد داشته باشيم آدم وقتي ازدواج ميکنه بعضي از کارا رو که شايد کاملاً هم برخلاف ميل خودش باشه به خاطر دل همسرش انجام ميده...ازدواج يعني همين...يعني يکي شدن يعني کنار گذاشتن خودخواهي هاي دوران مجردي
    و نهايتاً به هر توافقي که رسيديد همونجا با هم دست بديد و ديگه هم هيچ کدوم نبايد زير قول خودتون بزنيد و مثل يه قرارداد بايد بهش معتقد و متعهد باشيد و تا آخر عمر هم پايبند بمونيد نه شما از حد قرار توقعتون رو بعدها بيشتر کنيد نه ايشون به مرور زمان کمرنگ و کمرنگ ترش کنه.....بازم اگه سئوالي باشه در خدمتم اميدوارم خوشبخت بشيد داداش گلم.

  7. 2 کاربر از پست مفید ريحانه1359 تشکرکرده اند .

    ريحانه1359 (جمعه 24 دی 89)

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    340
    Array

    RE: کمک! دچار سردرگمی شدم در رابطم

    به جای اینکه کسی رو مجبور کنی به عقیدت عمل کنه کسی رو کن پیدا کن که هم عقیده خودت باشه.با وجود تمام

    اختلاف عقیده هایی که می دونی داری بازم می خوای ادامه بدی نشونه وابستگیه.

    خیلی ممنون فرشته عزیز از راهنماییت! جهت اطلاع بیشتر خواستم بگم که ما هیچ رابطه خاصی باهم نداشتیم و اصلا
    به اونا فکرم نکردیم! خیلی ساده و پاک بوده ارتباطمون!
    فرق نمی کنه چه روابطی صورت گرفته.دو نفر قبل از آماده شدن برای ازدواج نباید روابطشون باعث بشه درگیری احساسی پیدا کنن.

    جدا شید.

  9. 2 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (چهارشنبه 22 دی 89)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 بهمن 89 [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1389-10-10
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    1,733
    سطح
    24
    Points: 1,733, Level: 24
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 14 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک! دچار سردرگمی شدم در رابطم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ريحانه1359
    سلام حامد جان داداش خوبم
    ديگران در اينگونه مواقع راحت ميگن جدا شو ولي من ميدونم که براي کسايي که توي رابطه هستن جدا شدن خيلي سخته و غير قابل قبول و تحمل ولي البته غير ممکن نيست!!...پس شما هم دو راه بيشتر نداري
    1-تصميم بگيري که جدا بشي
    2-تصميم بگيري که ادامه بدي وباهاش ازدواج کني
    در مورد اول خوب سختي هاش الانه و نهايتاً تا 3 ماه يا 1 سال تا وقتي که هر کدوم نفر بعدي رو توي زندگيتون جايگزين کنيد......خلاصه خيلي سخته ولي نشدني نيست
    ولي مهمتر از اون مورد دوم هست يعني اينکه تصميم بگيري بموني و باهاش ادامه بدي و نهايتاً ازدواج کنيد...در اينصورت کارتون يه کم سخت تر ميشه و بايد با دقت بيشتري جلو بريد براي اين کار اول يه قرار بذار و دوتايي بريد يه جاي آروم بشينيد و يکي دوساعتي با هم صحبت کنيد بگو ميخوام جدي در مورد آيندمون باهات صحبت کنم....
    بايد بهش بگي که اگه قراره با هم بمونيم يه قدم من بايد کوتاه بيام يه قدم تو
    اينکه هر کدوم از ما بگه نه من همينم و نميتونم عوض بشم و ... نشون ميده که اون فرد ميخواد همه چي طبق خواسته ي خودش پيش بره و حاضر نيست يه قدم از موضع خودش پايين بياد...پس همون بهتر که تا اتفاق خاصي نيافتاده از هم جدا شيم.
    بايد به ايشون بگيد حتماً نبايد همه چيز رو خودمون دوست داشته باشيم يا بهش اعتقاد داشته باشيم آدم وقتي ازدواج ميکنه بعضي از کارا رو که شايد کاملاً هم برخلاف ميل خودش باشه به خاطر دل همسرش انجام ميده...ازدواج يعني همين...يعني يکي شدن يعني کنار گذاشتن خودخواهي هاي دوران مجردي
    و نهايتاً به هر توافقي که رسيديد همونجا با هم دست بديد و ديگه هم هيچ کدوم نبايد زير قول خودتون بزنيد و مثل يه قرارداد بايد بهش معتقد و متعهد باشيد و تا آخر عمر هم پايبند بمونيد نه شما از حد قرار توقعتون رو بعدها بيشتر کنيد نه ايشون به مرور زمان کمرنگ و کمرنگ ترش کنه.....بازم اگه سئوالي باشه در خدمتم اميدوارم خوشبخت بشيد داداش گلم.

    خیلی ممنون ریحانه عزیز! در حقم خواهری کردی!
    واقعا توصیه هات خیلی خیلی خوب هستن و ازت ممنونم که راه گذاشتی جلوی پام ! 100% سعی میکنم که در یه موقعیت مناسب همه این صحبتهایی که کردیو باهاش بکنم!
    خیلی ممنون ازت! :)


    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
    به جای اینکه کسی رو مجبور کنی به عقیدت عمل کنه کسی رو کن پیدا کن که هم عقیده خودت باشه.با وجود تمام

    اختلاف عقیده هایی که می دونی داری بازم می خوای ادامه بدی نشونه وابستگیه.

    فرق نمی کنه چه روابطی صورت گرفته.دو نفر قبل از آماده شدن برای ازدواج نباید روابطشون باعث بشه درگیری احساسی پیدا کنن.

    جدا شید.
    فرهنگ جان فکر کنم پست اول منو دقیق نخوندی! من خودم دارم میگم که نمیخوام اونو عوضش کنم که بشه اونی که من میخوام (ته اونی که خودش میخواد) نمیخوام مجبورش کنم که به عقیده من گوش بده! مگه برده داریه یا میخوام ببرمش اسیری ؟؟؟

    بعدشم اختلاف عقیده هیچ راه حلی نداره به نظر شما ؟؟؟ پس یعنی همه کسایی که ازدواج کردند و خوشبختن الان از اول هیچ اختلاف عقیده ای نداشتن ؟؟؟

    درضمن خیلی بیشتر ممنون میشم اگه به جای اینکه بگی جدا بشیم و تیشه به این رابطه بزنیم راه حال بدی و کمکمون کنی! که از مشکلات احتمالی آینده جلوگیری کنیم!

    ممنون

  11. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    340
    Array

    RE: کمک! دچار سردرگمی شدم در رابطم

    تو مسایل اعتقادی اختلاف عقیده هیچ راهی نداره.فقط باعث تشنج می شه.اگر اومدی اینجا که بهت بگن این کارو بکن و

    نکن. که رابطه تون حفظ بشه در اشتباهی.نه تنها من همه ی کارشناسان اینجا م بهت می گن این رابطه رو تا زمانی

    که شرایط ازدواجت مهیا بشه قطع کن.اگر م شرایطشو داری با اطلاع خانواده ها و طی یه مدت معین به دور از هر گونه

    درگیری احساسی به شناخت هم بپردازید.


  12. 2 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (چهارشنبه 22 دی 89)

  13. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    152
    Array

    RE: کمک! دچار سردرگمی شدم در رابطم

    برادر عزیز، آقا حامد،
    این احساسات و علاقه های خیلی خیلی زیاد، برای همه، چه از قبل دوست بوده باشن و چه نبوده باشن، بعد از چند سال اول زندگی کمرنگ میشه. و بعد از اون، این یکی بودن های پایه ای و اساسی (اعتقادی ، مذهبی، فرهنگی و...)
    هست که زندگی رو منسجم نگه میداره.
    بحث یک عمر زندگیه. خوب به اختلافاتتون اشاره کردید. نمیخوام توی دلتون رو خالی کنم. ولی من آینده خوبی نمیبینم برای این زندگی.
    امیدوارم همونطور که عاقلانه این اختلافات رو دیدید، تصمیمتون رو هم عاقلانه بگیرید.

  14. کاربر روبرو از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده است .

    دختر مهربون (شنبه 25 دی 89)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 15 دی 91 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1389-5-09
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    2,617
    سطح
    31
    Points: 2,617, Level: 31
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    491

    تشکرشده 492 در 162 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک! دچار سردرگمی شدم در رابطم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Hamed-santouri
    من حتی حاضرشدم که قبول کنم در مهمونیای فامیل خودشون (چون از بچگی اینجوری بودن) روسری سر نکنه
    ار طرف دیگه بحث عروسی و لباس عروس هم معضلی شده و قضیه اینه که من دوس ندارم عروسیم مختلط باشه اما طرفم خیلی اصرار داره رو این قضیه! چون کلا فامیلاشون اینجوری فکر میکنن!
    شما مگه ادعای دینداری نداری،چطوری راضی میشی خانمت رو بدون حجاب مردای غریبه ببینن؟ دیگه لباس عروس رو نگو
    به نظرم اونطور که از فرهنگ خانوادگیتون توضیح دادی،باید اونقدر غیرت داشته باشی.


    شاید بگید که از الان زوده به این فکرا باشید چون هنوز دو تا دوستید اما بنظر من مهمه چون ما تصمیم ازدواج داریم و نمیخوام همه این مساثل یه دفعه بعدا ظاهر بشه!
    برادر من شما که اینقدر منطقی هستی ،چرا نمیتونی به راهنمایی دوستان عمل کنی

    میخواستم بپرسم پس چطوریه که بعضا میبینیم که دو نفر از دو ملیت جدا با دو فرهنگ اساسا جدا (یا در بعضی موارد ضد هم) باهم زندگی خوبی دارن و خوشبختند ؟

    من جواب این سوالتو دارم،بعضیایی که شما مثالشون رو میزنی چند تا احتمال درموردشون وجود داره:
    یا تونستن با اختلافات کنار بیان
    یا از اختلافات چشم پوشی کردن
    یا تظاهرمیکنن ،زندگی خوبی دارن،ولی درباطن به خاطر همین اختلافات از هم دور شدن(از لحاظ قلبی)
    یا دارن همدیگرو تحمل میکنن،یعنی یه جورایی مجبورن
    یا هم دچار اون عشقی هستن که تو فیلم ها میبینم که یه نفر از خودگذشتگی میکنه واز همه چیز میگذره

    که بااوصافی که شما کردین و اینکه اینجا ایرانه و فرهنگ غالب مشخصه،هیچکدومتون هنوز نتونستید کنار
    بیاین وحل کنیندش
    ضمن اینکه شما باید ازین موضوع درس بگیری و اونم اینه که پی به شخصیت طرفت ببری،چون دیدم نوشته بودی که تونستی یه مقدار کناربیای(قبول کردی در مهمونیای فامیل خودشون روسری سر نکنه) ولی اون کوتاه نیومده،مگه قراره تو هرموضوعی فقط شما کوتاه بیای این رفتار ایشون یعنی سازش تعطیل

  16. کاربر روبرو از پست مفید flag تشکرکرده است .

    flag (پنجشنبه 23 دی 89)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 بهمن 89 [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1389-10-10
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    1,733
    سطح
    24
    Points: 1,733, Level: 24
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 14 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک! دچار سردرگمی شدم در رابطم

    نقل قول نوشته اصلی توسط flag
    شما مگه ادعای دینداری نداری،چطوری راضی میشی خانمت رو بدون حجاب مردای غریبه ببینن؟ دیگه لباس عروس رو نگو
    به نظرم اونطور که از فرهنگ خانوادگیتون توضیح دادی،باید اونقدر غیرت داشته باشی.
    [/color]

    برادر من شما که اینقدر منطقی هستی ،چرا نمیتونی به راهنمایی دوستان عمل کنی



    من جواب این سوالتو دارم،بعضیایی که شما مثالشون رو میزنی چند تا احتمال درموردشون وجود داره:
    یا تونستن با اختلافات کنار بیان
    یا از اختلافات چشم پوشی کردن
    یا تظاهرمیکنن ،زندگی خوبی دارن،ولی درباطن به خاطر همین اختلافات از هم دور شدن(از لحاظ قلبی)
    یا دارن همدیگرو تحمل میکنن،یعنی یه جورایی مجبورن
    یا هم دچار اون عشقی هستن که تو فیلم ها میبینم که یه نفر از خودگذشتگی میکنه واز همه چیز میگذره

    که بااوصافی که شما کردین و اینکه اینجا ایرانه و فرهنگ غالب مشخصه،هیچکدومتون هنوز نتونستید کنار
    بیاین وحل کنیندش
    ضمن اینکه شما باید ازین موضوع درس بگیری و اونم اینه که پی به شخصیت طرفت ببری،چون دیدم نوشته بودی که تونستی یه مقدار کناربیای(قبول کردی در مهمونیای فامیل خودشون روسری سر نکنه) ولی اون کوتاه نیومده،مگه قراره تو هرموضوعی فقط شما کوتاه بیای این رفتار ایشون یعنی سازش تعطیل

    [/quote]


    قبل از هرچیز خیلی ممنونم از راهنماییها و کمکهاتون!
    flag عزیز من ادعای دینداری ندارم! فقط دوس دارم که حداقلهای دینم رو رعایت کنم! درمورد حجاب من خودم بشخصه دوس دارم زنم حجابش رو رعایت کنه اما وقتی زن آینده من از بچگیش اونطوری بزرگ شده و تربیت دیده بنظر خودش براش غیرممکنه که بتونه با این رویه (حجاب) کنار بیاد!
    بنابراین از اونجایی که قراره این مشکلات رو باهم جل کنیم هرکدوممون تا یه حدی کوتاه میایم و بخاطر همدیگه یه قدم بر میداریم در جهت رفع اون مشکل!
    منم بخاطر همین قبول کردم که توی فامیلای خودشون روسری نداشته باشه چون همه فامیلاشون اینگونه هستند و اونطوری نیست که اگه طرف من روسری نداشته باشه همه چشما به سمتش چپ بشه و توجه همه رو جلب کنه!


    حضور من توی این تاپیک بخاطر همینه که نظرای شما رو بدونم و بعدش تصمیم درست رو بگیرم! خب منم منتظرم تا دوستان بیشتری نظر بدن! خب این وسط منم راههای احتمالی ای که بشه این رابطه رو ادامه داد رو میگم ولی در نهایت من نیومدم اینجا که چیزی که خودم دلم میخواد رو انجام بدم! اومدم تا با راهنمایی دوستان عزیزم راه درست و منطقی رو پیدا کنم! مطمئنا اگه نظر اکثریت بر این باشه که آینده خوبی نخواهیم داشت باهم باکمال سختی و ناراحتی انجامش میدم چون میدونم که هم من هم طرفم حق آینده خوب و خوشبختی رو داریم و من اگه الان اصرار کنم که حتما باید این رابطه شکل بگیره در حق کسی که ادعا میکنم عاشقش هستم نیز ظلم کردم!



    متاسفانه ما تاحالا هیچوقت ننشستیم درست و حسابی و مفصل درمورد این قضیه حرف بزنیم! و بهمین دلیل موضع همدیگه رو در اینمورد دقیقا نمیدونیم! خوشبختانه طرف من کاملا معتقد به حل این مشکل باهم هست و انتظار نداره که همه چی از طرف من حل بشه و درواقع من بشم اونی که خودش میخواد!


    از همه شما خواهران و برادرانم ممنونم!

  18. کاربر روبرو از پست مفید Hamed-santouri تشکرکرده است .

    Hamed-santouri (جمعه 24 دی 89)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:04 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.