سلام
راستش من عضو تازه این انجمن هستم دوستان.
مشکلی که دارم شاید به ظاهر خیلی ساده به نظر بیاد اما متاسفانه اصلا این طور نیست.
مادرم وقتی با پدرم ازدواج کرد خیلی سختی کشید منظورم آزارهای روحی هستش
خانواده خیلی بد پدرم
اختلاف فرهنگی زیاد
بی تفاوت بودن پدرم نسبت به مسائل و سرد بودنش خیلی خیلی زیادش
مادرم هر روز و هر لحظه کارش شده فکر کردن به گذشته و خاطرات تلخی که داره
اصلا رفتار پدر و مادرم باهم محبت آمیز نیست و پدرم خیلی مرد بیخیالیه و اصلا براش این مسائل مهم نیست و از اونجایی که مادرم زن خیلی حساسیه همش از این رفتار و برخودهای پدرم آسیب میبینه
طوری که شبا فقط 3 4 ساعت می خوابه
اکثر اوقات میشینه یه جا به همین چیزا فکر میکنه به گذشته ش به سختی هایی که کشیده
سر دردهای شدیدی که میگیره باعث شد ببریمش دکتر مغز و اعصاب حتی چندین بارم بستری شده اما مطمئنا این حالت هایی که داره مربوط به افسردگی خیلی شدیدشه
هر لحظه این سوالو از ما می پرسه که چرا فلانی با من اینکارو کرد؟؟چرا؟؟چرا؟؟ من که به کسی بدی نکردم
هم خودشو آزار میده و هم مارو
به نظر شما راه حل درست برای حل این مشکل چیه؟؟
روانپزشک خوب؟؟
طلاق از پدرم؟؟
چون داره خودشو از پا در میاره
علاقه مندی ها (Bookmarks)