به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 19:32]
    تاریخ عضویت
    1389-10-20
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    2,955
    سطح
    33
    Points: 2,955, Level: 33
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکل حل نشدنی ما

    سلام
    راستش من عضو تازه این انجمن هستم دوستان.
    مشکلی که دارم شاید به ظاهر خیلی ساده به نظر بیاد اما متاسفانه اصلا این طور نیست.
    مادرم وقتی با پدرم ازدواج کرد خیلی سختی کشید منظورم آزارهای روحی هستش
    خانواده خیلی بد پدرم
    اختلاف فرهنگی زیاد
    بی تفاوت بودن پدرم نسبت به مسائل و سرد بودنش خیلی خیلی زیادش
    مادرم هر روز و هر لحظه کارش شده فکر کردن به گذشته و خاطرات تلخی که داره
    اصلا رفتار پدر و مادرم باهم محبت آمیز نیست و پدرم خیلی مرد بیخیالیه و اصلا براش این مسائل مهم نیست و از اونجایی که مادرم زن خیلی حساسیه همش از این رفتار و برخودهای پدرم آسیب میبینه
    طوری که شبا فقط 3 4 ساعت می خوابه
    اکثر اوقات میشینه یه جا به همین چیزا فکر میکنه به گذشته ش به سختی هایی که کشیده
    سر دردهای شدیدی که میگیره باعث شد ببریمش دکتر مغز و اعصاب حتی چندین بارم بستری شده اما مطمئنا این حالت هایی که داره مربوط به افسردگی خیلی شدیدشه
    هر لحظه این سوالو از ما می پرسه که چرا فلانی با من اینکارو کرد؟؟چرا؟؟چرا؟؟ من که به کسی بدی نکردم
    هم خودشو آزار میده و هم مارو
    به نظر شما راه حل درست برای حل این مشکل چیه؟؟
    روانپزشک خوب؟؟
    طلاق از پدرم؟؟

    چون داره خودشو از پا در میاره

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 91 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    4,847
    سطح
    44
    Points: 4,847, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,967

    تشکرشده 1,971 در 570 پست

    Rep Power
    80
    Array

    RE: مشکل حل نشدنی ما

    دوست عزیز خوش اومدی به اینجا
    راستش من از خوندن موضوع فقط ناراحت شدم و نمیدونم چکاری بهتره.اما میدونم سخته و شما بچه ها باید مواظب باشید اگه رفتاری از پدرت یا هرکی دیدید که درست به نظر نمیرسه، شما ازش تاثیر منفی نگیرید بلکه ازش درس بگیرید.
    عزیزم خاطرات رو رها کن بگو ببینیم حالا وضعتون چطوره ؟
    رابطه شون با هم ؟ با شماها ؟
    یه خورده بیشتر از خودت و خونوادت بگو نازنین تا بهتر بشه حرفی بزنیم

  3. کاربر روبرو از پست مفید فرانک1389 تشکرکرده است .

    فرانک1389 (سه شنبه 21 دی 89)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: مشکل حل نشدنی ما

    الناز جان عزیزم،
    منم نمیدونم اینجور وقتا راه درست چیه
    ابراز همدردی

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    614
    امتیاز
    10,182
    سطح
    67
    Points: 10,182, Level: 67
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 268
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,396

    تشکرشده 2,459 در 516 پست

    Rep Power
    76
    Array

    RE: مشکل حل نشدنی ما

    بیشتر از خودت بگو. سن و تعداد برادر و خواهر و سن و شغل و سواد پدر و مادر و ... فرزند بزرگتر از شما هم هست. و ... .

  6. #5
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,005 در 7,404 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: مشکل حل نشدنی ما

    elnaz67 عزیز

    ورودت به همدردی را گرامی میداریم


    مادر شما به خاطر فشارهایی که بر روح و روانش وارد آمده و ... دچار وسواس فکری و آزردگی شدید شده و احتمال افسردگی هم هست ، بنا براین لازمه که نزد روانشناس بالینی یا روانپزشک بره . همچنین خود شما هم بهتره مراجعه حضوری به مشاور راداشته باشی

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اردیبهشت 92 [ 16:23]
    تاریخ عضویت
    1389-4-01
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    4,956
    سطح
    45
    Points: 4,956, Level: 45
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,162

    تشکرشده 2,174 در 573 پست

    Rep Power
    83
    Array

    RE: مشکل حل نشدنی ما

    سلام دوست عزیز
    بهتره همه اعضای خانواده مشاور برن پدر شاید از همه بیشتر چون هیچ محبتی برای مادر شما نمی تونه جایگزین محبت پدر بشه.
    بهتره خیلی مهربان و مودب یک روز با پدر برید بیرون ودور از مادر بهش هشدار بدید که پدر ما هم روزی ازدواج می کنیم و می ریم و این شما هستید که در سن پیری که باید همدم هم باشین با یک زن افسرده طرف هستید بهتره بریم مشاور و راهکار بگیریم تا مامان خوب شه و همدم خوب روزای پیریتون باشه.
    سعی کنید شما به پدر یا به خانوادش توهین نکنید به خاطر طرفداری از مادر.
    این جوری پدر بیشتر از شما زده شده و دور تر و دورتر می شه و بیشتر بیخیالی می کنه.
    موفق باشید

  8. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 19:32]
    تاریخ عضویت
    1389-10-20
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    2,955
    سطح
    33
    Points: 2,955, Level: 33
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل حل نشدنی ما

    خیلی ممنونم از شما دوستان گلم
    راستش ما سه تا خواهر هستیم
    و منم فرزند کوچیک خانواده هستم
    مادر من شاغل بوده و حدودا ده سالی میشه که بازنشسته شده.
    موضوع فقط بی خیالی نیست راستش
    پدرم زمانی که جوون بوده به مادم بارها خیانت کرده و حتی مادرم از این موضوع خبر دار هم شده و دیده اما خودش میگه هر دفعه به خاطر 3 تا بچه هام بخشیدمش چون تو زندگیم مادر و پدرم پشتیبان نبودن که بگم میخوام جدا شم و اونا پشت من وایسن.
    الان خونه ماشین هرچی و هرچی که ما داریم حاصل کار مادرمه
    پدر من پس اندازی نداره
    چون اون زمان که مامانم میرفته سر کار پدرم سر کار نمیرفته فکر خوش گذرونیش بوده.
    مامانم میگه چرا از من یه معذرت خواهی نکرده بابت کاراش چرا به خاطر جبران کارای گذشته ش با من مهربونی نمیکنه؟؟چرا تو این سن هیچ سرمایه ای نداره؟
    میگه زورم میاد 25 سال کار کردم اونوقت شوهرم داره تو خونه من زندگی میکنه از خودش چیزی نداره
    میگه وقتی منو حامله بوده خانواده بابام اذیتش کردن خیلی، مثلا ویار داشته جلوش همون چیزو میخوردن اصلا بهش تعارف نمیکردن
    من میترسم ازدواج کنیم مامانم از تنهایی خل بشه
    شبا سه ساعت بیشتر نمی خوابه
    این غم و غصه ها 30 سال ریشه کردن تو وجودش
    مادرم دیپلمه هستش و پدم فوق دیپلم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.