با سلام
همسرم بعلت علاقه زیادی که به دبیری داشتند پارسال بعد از ثبت نام در یکی از شهرستانهای اطراف محل سکونتمان که مسافت بیش از 3 ساعت را دارد قبول شدند بعد از گفتگو و مشورتی که با هم کردیم که این مسافت برای شما با داشتن یک فرزند 3 ساله مشکل است و با توجه به اینکه منزل پدری ایشان در آن شهرستان اقامت داشت و دخالت های آنها در زندگی ما به گونه ای که همسرم به حرف آنها توجه می کرد و باعث به هم ریختن تفاهم ما می گردید ایشان اصرار زیادی داشتند و خودم برای اینکه حسن نیتم را به ایشان ثابت کنم در کارهای مربوط به استخدامشان به ایشان کمک کردم ولی به ایشان می گفتم که تحت تأثیر صحبت هیچ کس قرار نگیرد و این امر مشکلی در زندگیمان ایجاد نکند ایشان در طول هفته آخر هفته را به منزل می آمدند و با توجه به مشغله کاری خودم و تنها بودنم همیشه با روی خوش از ایشان استقبال می کردم و حتی سعی می کردم مشکلاتی را که در نبود ایشان داشتم کمتر برایشان بازگو کنم متأسفانه همان چیزی که فکرش را می کردم شد و صحبت حاشیه ای که ایشان از شهرستان می آورد گریبان زندگیمان را گرفت هر چه به ایشان پیشنهاد می دادم که با یک مشاور صحبت کنیم تا تمام جوانب برایمان روش شود ایشان با جوابهایی مثل مگر خودم نمی دانیم چکار بکنم یا اینکه مگر احمق هستم که با مشاور صحبت کنم صحبت را بیش از این ادامه ندهم یک حدوداً چهل شب پیش با هم حرفمان شد و ایشان بدون اجازه منزل را ترک کرده و به خانه پدریشان رفتند هرچه تماس تلفنی می گیرم جواب مرا نمی دهند و همگی گوشی هایشان را خاموش کرده اند با توجه به اینکه منزل پدری من نیز در همان شهرستان است از طریق خانواده ام جهت ملاقات با ایشان اقدام شد که همه آنها را با توهین جواب کردند با دایی ایشان که از دوستهای خودم هستند تماس گرفته و به منزلشان رفتم و متوجه شدم ایشان با طرح مشکلات ریز خانوادگی که بین هر زن و شوهری پیش می آید چنان فضایی را در خانواده شان حاکم کرده اند که با توهین از طرف برادرهایشان مواجه شدم (مادر ایشان فوت نموده اند ) بعد از آن با بی مهری تمام فرزندم را به من داد و گفت که دنبال کار طلاقم هستم . با توجه به اینکه تمام حرفهای قبلاً بنده همین داشتن بی مهری از طرف ایشان بوده و متوجه بی اعتنایی ایشان نسبت به زندگی و وابسته بودن به خانواده ای که چندان به درد ایشان هم نخورده اند و با توجه به اینکه بیش از 40 شبانه روز است که تلفن خود را به روی من قطع کرده و هیچ گونه جوابی نمی دهد ولی ایشان را به خاطر زندگیم دوست دارم و این علاقه را به ایشان بسیار بازگو کرده ام نمی دانم چه تصمیمی بگیرم فکر می کنم حرمت زندگی بیشتر از اینها باشد که این خانم چنان لگد مال کرده و چون هیچ ارتباطی با ایشان ندارم بدلیل برخورد بد خانواده شان و فرزندم نیز بیش از 10 روز است که پیش من است مرا راهنمایی کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)