سلام
اگر هر کس از شما دوستان یکی از تجربه های زندگی خودتان را برای ما تعریف کنید شاید همه ما تجربیات زیادی در این بخش کسب کنیم .
لطفاً یکی از تجربه های زندگی خودتان را برای ما بنویسید (هر تجربه ای در هر زمینه ای که بنظرتان مفید میآید)
تشکرشده 755 در 381 پست
سلام
اگر هر کس از شما دوستان یکی از تجربه های زندگی خودتان را برای ما تعریف کنید شاید همه ما تجربیات زیادی در این بخش کسب کنیم .
لطفاً یکی از تجربه های زندگی خودتان را برای ما بنویسید (هر تجربه ای در هر زمینه ای که بنظرتان مفید میآید)
تشکرشده 89 در 52 پست
اولش منم میخواستم همچین تایپیکی ایجاد کنم که آرزو پیش دستی کرد و زحمتش افتاد گردن ایشون البته من قصد داشتم اتفاقات روزانه رو توش بنویسیم که اینم زیاد نامربوط به اون نیست الان حضور ذهن ندارم ولی چیزایی برای گفتن دارم که اگه راه بیفته منم پایه م .
تشکرشده 755 در 381 پست
همیشه انتظار داشتم هر کاری را بدون کوچکترین اشتباهی یاد بگیرم ولی تجربه به من نشان داد که همه آدمها ناگزیر به انجام خطا برای کسب هر مهارت هستند و این موضوع همیشه فرا روی راه من است که کمال طلب نباشم و اجازه خطا کردن به خودم بدهم.
تشکرشده 0 در 0 پست
سلام
شايدبرمن تازه وارد خوب نباشه كه در اين مورد چيزي بگم ولي چون موضوع برام خيلي جالب اومد گفتم خالي از عريضه نباشه
هميشه قبرستاني در قلبت براي خاكسپاري خطاي دوستانت بساز
تشکرشده 303 در 128 پست
سلام به هم تالاری های گرامی
یکی از مواردی که به تازگی به جمع تجربیات من پیوسته این بوده که بیشتر به ندای قلبم توجه کنم و بهش اعتماد کنم.
خیلی برام پیش اومده که به اون چیزی که دلم می گفته گوش ندادم و بعدا شدیدا پشیمون شدم.
اما تازگی به این نتیجه رسیدم که این قلب بیچاره ما خیلی هم بیراه نمی گفته.خیلی وقتها حرفش حساب بوده.ولی چون برچسب ""اون کاری که دلم می خواد رو کردم""به کارهام می خورد و این عنوان بنا به تجربیات سایرین و چند تجربه خودم ،حرف دل رو بد نام کرده بود،بهش اهمیتی نمی دادم.
اما چند وقتیه که بهش اعتماد کردم و واقعا زندگیم عوض شده...دارم از تک تک لحظه هام لذت می برم و کمتر وقتم رو به کارهای غیر ضروری و کم اهمیت می گذرونم.
و این تغییر به خاطر اینه که عقل و دلم همسو شدند و من از این بابت واقعا خوشحالم.
zeinab (پنجشنبه 22 فروردین 87)
تشکرشده 204 در 87 پست
یه روز به این نتیجه رسیدم که اگه بخوای آدم خوبی باشی سرت کلاه می گذارن،فرصتها رو از دست می دی و بالاخره شرط پیشرفت تو این دنیا زیر پا گذاشتن اخلاقیاته،هر چه بدتر باشی موفق تری.
بعد از یه مدت کوتاه که سعی کردم فقط به منافع شخصی و جلو رفتن به هر قیمت فکر کنم دیدم نه اونجور که فکر می کردم نیست.یه چیزایی نصیبم شده بود ولی یه جورایی انگار از اون فردی که می خواستم باشم دور شده بودم.شاید این فقط احساسم بود ولی انگار اون حمایتی که قبلا تو کارام از طرف خدا داشتم رو انگار از دست داده بودم و شده بودم یه آدم مادی صرف،تند تند دلم می گرفت و احساس پوچی و گیجی تو زندگیم می کردم.
بعدش خوردم به بن بست.انگار عواقب کارهام خیلی سریع گریبانگیرم شده بود(کار اونقدر بدی نکرده بودم ها;)،ولی از حدودی که برای خودم تعیین کرده بودم فراتر رفته بودم)
دوباره برگشتم به خودم و به این نتیجه رسیدم که درسته که شاید با بی انصافی و کلک و دورویی آدم ممکنه به یه چیزایی برسه ولی برای من وجدان راحت و آرامش و احساس حمایت معنوی ای رو که با تلاش برای خوب بودن بدست می یاد مهمتر و راضی کننده تره.به ظاهر یه فرصتهایی رو از دست می دم ولی در حقیقت بواسطه حمایتی که خدا ازم می کنه به موقعیتهای بهتری می رسم
no1 (پنجشنبه 22 فروردین 87)
تشکرشده 114 در 77 پست
من هر وقت خواستم به چیزی برسم بخودم گفتم:
باید به اون دست پیدا کنم.
این واسه من یک تجربه یکباره نبوده بلکه تجربه همیشگی من هست......
تشکرشده 83 در 56 پست
سلام به دوستان عزيز
من توي زندگيم تجربيات تلخ و شيرين زيادي داشتم اما مفيدترين و قشنگترينش اين بود كه براي رسيدن به هر چيزي كه ميخوايم اولين قدم و اخرينش سپردن اون بدست خداست
همون خدايي كه به قول سهراب همين نزديكيست
و باور كنيد دوستان كه خيلي خيلي نزديكه
بين اين اولين و اخرين قدم تلاشهاييه كه ما خودمون براي رسيدن به خواستمون انجام ميديم و به فراخور هدفمون ممكنه بين يك قدم تا هزارها قدم باشه ولي يادتون نره كه شروع و پايان رو به خودش بسپريد .
تشکرشده 197 در 81 پست
يك تجربه : من هر وقت زمين ميخورم كف دستام پوست پوست ميشه و زانوهام زحمي ميشه .گاهي وقتا صورتمم زخمي ميشه . همچين دردم مياد كه دوست دارم گريه كنم.
اما سريع بلند ميشم و و خاك و ماسه كف دستمو پا ميكنم و لباسامو مي تكونم و از جام بلند ميشم . اصلا به روي خودم نميارم كه خوردم زمين . اما اينبار با احتياط قدم بر ميدارم . كه مبادا جايي پا بذارم كه بخورم زمين. چون اين بار ممكنه بدجوري بخورم زمين . ممكنه دستم يا پام بشكنه؛ شايد هم ضربه مغزي شدم !!!
در كل ياد گرفتم كه هر شكستي يه درسي به من ميده .اولين درسش اينكه كه راههايي كه به شكست ختم ميشه رو ديگه نرم . و اينكه مواظب جلوي پام باشم كه ديگه نخورم زميين
دومين تجريه من " واسه من محالي وجود نداره "
a_b (دوشنبه 02 اردیبهشت 87)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)