به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 38
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    Question احساس شکست می کنم...

    سلام دوستای گلم

    واقعا نیاز به درد دل و همدردی دارم و هیچ جایی رو بهتر از اینجا و در کنار همراهان بی نظیر همدردی پیدا نکردم.

    مدتی بود که من هم در محیط کارم که سالها در آنجا کار کرده بودم و از دید خودم کارم در حد عالی بود، دچار تنش با همکاران و مافوقانم شده بودم. تا حدی که حرمت و احترامم نزد همه به شدت آسیب دیده بود و هر کسی از راه می رسید به خودش اجازه بی احترامی نسبت به من را می داد.
    حقیقتش علتش را نفهمیدم ولی بشدت احساس تحقیر شدن می کردم. غرورم و شخصیتم له شده بود و این برایم قابل تحمل و هضم تبود.

    از طرفی همسرم هم با من یاری نمی کرد و بنا به دلایلی زندگی شخصیم هم بشدت در شرف نابودی قرار گرفته بود.

    تمام اینها دست به دست هم دادند تا تصمیم به استعفا گرفتم ولی نهایت بطور موقت و برای مدت طولانی مرخصی گرفتم.

    اما الان این هم تحملش برایم سخت است. اینکه فکر می کنم همکارانم چقدر نامردی در حقم کردند تا آنجا که تاب تحملم تمام شد و الان آنها در چه وضعیت بهتری سر می کنند (خبر دارم که حقوق و مزایایشان افزایش یافته است). در صورتیکه جا برای همه بود و کسی جای دیگری را نگرفته بود.

    وضعیت زندگیم اصلا بهبود نیافته است و شوهرم هنگام دعوا اینرا هم بر سرم می کوبد که تو در محیط کارت هم سازگاری نداشتی.
    خانواده ام سرکوفتم می زنند که از کارت بیرون آمدی.
    و من هم غرورم اجازه نمی دهد که تعریف کنم تا چه حد تحقیر شدم که از شغلم که بزرگترین افتخار زندگیم بود، گذشتم و وانمود می کنم که نیاز به استراحت داشتم و مرخصی طولانی مدت گرفتم.
    از لحاظ مالی بشدت در مضیقه هستم اما خدا رو شکر از عهده پرداخت اقساطم بر می آیم. (بخاطر پس اندازهای قبلیم).
    از طرفی خودم هم فرد فعالی بودم و تحمل بیکاری برایم زجرآور است.

    خلاصه همه اینها دست به دست هم داده اند که کاملا احساس شکست کنم و از لحاظ روحی بهم بریزم. و مجبورم پیش دیگران حفظ ظاهر کنم و آتش درونم را از همه پنهان کنم.

    رو به کتابهای روانشناسی آورده ام و سرم را با کتاب و این سایت گرم می کنم ولی کاملا ارضایم نمی کند.
    حس اینکه با نامردی حقم را ازم گرفتند، بسیار آزارم می دهد.

    حالا با تفاصیل فوق از دوستان عزیزم تقاضای همفکری دارم تا بتوانم با این اوضاع و این تصمیمی که بالاجبار گرفتم کنار بیایم.

  2. 4 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (پنجشنبه 08 مهر 89)

  3. #2
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,004 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: احساس شکست می کنم...


    نگران نباش خانمی

    این نیز بگذرد .و روزهای خوش میرسه اگر بخواهی .

    در مورد کارت و رفتار همکارانت کمی بیشتر توضیح بده تا بتونیم با هم ریشه یابی کنیم .

    پیش از دریافت توضیحاتت فقط بگم عزیزم درون خود ما خیلی جاها رفتار دیگران را برای ما رقم می زنه ، وقتی اعتماد به نفس داشته باشی و نظر دیگران در حد استفاده برات مهم باشه نه روند زندگیت و کارت رو به هم بریزه خود به خود قوی جلوه خواهی کرد و وقتی آدمی اینگونه قوی باشه برخورد مغرضین باهاش میشه برخورد شیشه و سنگ ، یعنی اونا می شکنند .

    من به شخصه موارد زیادی را اینگونه شاهد بوده ام ، تنگ نظریها ، حسادتها و ... بخصوص در مشاغل اداری و در مقابل افراد موفق و کاری وجود داره ، مهم اینه که ما قوی باشیم و نبازیم ، قوت هم اونجاست که اول از همه مسئولیت را به درستی و به نحو احسن انجام بدی ( و از این لحاظ گزک دست دیگران نداده باشی ) و بعد از اون برخودت مسلط باشی و در مقابل بد خواهی ها و توطئه های احتمالی درست عمل کنی .


    اوج اینگونه مشکلات زیرآب زنیه که وقتی دستت پر باشه و ضعف کاری نباشه ، اونم نمیتونه کارساز باشه .

    در مقابل خانواده و همسرت هم صبور باش ، اگر اعتقاد داری که مرخصی گرفتنت کار درستی بوده پس نباید این حرفها خیلی اذیتت کنه ، مگر این که مطمئن نباشی که کارت درست بوده ، یعنی در تردید و بدون سنجش مرخصی گرفته باشی ، که حتی اگه اینم باشه با این نگاه که از این فرصت برای بازسازی روحی و تشخیص و برطرف کردن اشکالات استفاده می کنم ، احساس قوت خواهی کرد .

    باز هم میگم نگران نباش و به خودت آرامش بده ، و از نظر شناختی خودت را یه بررسی کن .


    شاد و کامیاب باشی عزیزم ، بات دعا می کنم ، از صمیم قلب


    .

  4. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 02 آذر 90)

  5. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    RE: احساس شکست می کنم...

    ممنونم فرشته جان، حرفات خیلی به دلم می شینه.

    در مورد کارت و رفتار همکارانت کمی بیشتر توضیح بده تا بتونیم با هم ریشه یابی کنیم .
    در این مورد خیلی نمی تونم توضیح بدم چون هم از حوصله تالار خارجه و هم نوشتاری امکان دقیقش نیست و ممکنه خواننده اشتباه برداشت کنه.

    فقط همین قدر بگم که از صغیر و کبیر بی احترامی می کردند و من اصلا طاقت اون بی حرمتی ها رو نداشتم.
    من آدمی هستم که سرم به کار خودمه و هیچ وقت داخل باند بازی ها و امثال اون نشدم و احساس می کنم یه جور آلت دست شدم!!!!!!!!
    حقیقتش خودم هم نمی دونم چی شد که اینجوری شد ولی خیلی تحمل کردم و آخرش طاقت نیوردم.


    در مقابل خانواده و همسرت هم صبور باش ، اگر اعتقاد داری که مرخصی گرفتنت کار درستی بوده پس نباید این حرفها خیلی اذیتت کنه ، مگر این که مطمئن نباشی که کارت درست بوده ، یعنی در تردید و بدون سنجش مرخصی گرفته باشی ، که حتی اگه اینم باشه با این نگاه که از این فرصت برای بازسازی روحی و تشخیص و برطرف کردن اشکالات استفاده می کنم ، احساس قوت خواهی کرد .
    من مجبور شدم که مرخصی بگیرم چون غرورم و حرمتم داشت خرد می شد، نمی تونستم تحمل کنم.
    البته من فکر می کردم با مرخصی ام موافقت نشه و من هم در عوض خواستار بهبود اوضاعم شوم ولی خوب برعکس پیش بینی من، موافقت شد.
    حالا خدا رو شکر مقروض کسی نمی شوم (از این لحاظ سنجیده عمل کردم)، ولی در این مدت هیچ پیشرفت مالی نخواهم داشت و حس اینکه حقم رو با نامروتی ازم گرفتند، داغونم می کنه.

    جلوی همسرم و خانوادم همش خودم رو موجه نشون می دم و می گم که پول برام مهم نیست و تا اون محیط درست نشه من اونجا برنمی گردم.
    می خواستم برم ازشون شکایت کنم ولی نمی دونستم به کی و به کجا و اصلا چطور اثباتش کنم. و هم اینکه حدس زدم فایده ای نداشته باشه.


    بالاخره کاری بود که شد و منم قدرت مقابله باهاش رو نداشتم و فقط خودم رو کنار کشیدم.
    دلم می خواد لااقل غرور و حرمت لگدمال شده ام بهم برگرده و عزت نفسم بالا بره. می دونم کسی بهم کمک نمی کنه تو این راه.
    فقط نمی دونم چطور غرور و عزت نفسم رو به خودم برگردونم؟
    شاید تو آینده هم این رویه تکرار بشه، چطور تو یه محیط که تحت فشارهای فوق هستی، می شه طاقت اورد و میدون رو خالی نکرد و در عین حال مانع بی احترامی به خودت شد؟

  6. 2 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (سه شنبه 18 آبان 89)

  7. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: احساس شکست می کنم...

    خانوم آسمان آبی
    سلام
    وقتی پستتون رو خوندم کلماتتون بر عمق وجودم نشست جرا که من هم این دوران را داشتم
    خیلی سخت و منزجر کننده هست
    زمستان سه سال پیش بود ....یادم هست مشکلی سر کارم پیش اومد توی دیماه .... اما تاثیرش بسیار طولانی بود
    یادمه همسرم عید آن سال منو که افسرده و غمزده بودم برای تجدید روحیه برد مسافرت ... حتی برای آسایش من فرزندم هم پیش مادرم گذاشتیم
    همسرم تمتم توانش رو گذاشت ولی من نمی تونستم از اون وضع روحی بیرون بیایم
    باید بهت آفرین بگویم که با جرات مرخصی طولانی گرفتی....شاید اگر من هم اون موقع تحت همچین شرایط بدی مرخصی می گرفتم مشکلات به مراتب بدتری در زندگی ام پیش نمی آمد
    عزیزم بهترین کار رو کردی
    الان کاملا فرصت داری که آرامش از دست رفته ات را دوباره بدست بیاری

  8. 4 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (چهارشنبه 07 مهر 89)

  9. #5
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,004 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: احساس شکست می کنم...

    نقل قول نوشته اصلی توسط blue sky
    ممنونم فرشته جان، حرفات خیلی به دلم می شینه.

    جلوی همسرم و خانوادم همش خودم رو موجه نشون می دم و می گم که پول برام مهم نیست و تا اون محیط درست نشه من اونجا برنمی گردم.
    می خواستم برم ازشون شکایت کنم ولی نمی دونستم به کی و به کجا و اصلا چطور اثباتش کنم. و هم اینکه حدس زدم فایده ای نداشته باشه.[/color]

    بالاخره کاری بود که شد و منم قدرت مقابله باهاش رو نداشتم و فقط خودم رو کنار کشیدم.
    دلم می خواد لااقل غرور و حرمت لگدمال شده ام بهم برگرده و عزت نفسم بالا بره. می دونم کسی بهم کمک نمی کنه تو این راه.
    فقط نمی دونم چطور غرور و عزت نفسم رو به خودم برگردونم؟
    شاید تو آینده هم این رویه تکرار بشه، چطور تو یه محیط که تحت فشارهای فوق هستی، می شه طاقت اورد و میدون رو خالی نکرد و در عین حال مانع بی احترامی به خودت شد؟


    عزیزم

    شما به خودت آرامش بده


    به نظرم کمی حساسی و زودرنجی ، یه مقدار رو خودت از این ابعاد کار کن ، نمیدونم تو خونواده فرزند چندمی ، اما یه سئوال دارم که بعداً خواهم پرسید .

    در حال حاضر روی نشاط و شادابیت کار کن و سعی کن مسائل رو برای خودت کوچک کنی و در عوض خودت را قویتر ببینی ، رو ابعاد شناختیت در مورد اطرافیان و کلاً افراد اجتماع یک واکاوی و بررسی را تا اونجا که می تونی به کمک یک مشاور و به شکل حضوری داشته باش ، شاید گره هایی در این زمینه داشته باشی که موجب حساس بودنت میشه .

    میشه پرسید نوع کارت چی بوده ؟ و جمعیت همکارانت بیشتر آقا بودند یا خانوم ؟

    باز هم میگم نگران نباش ، مشکلی نیست که اگر بخواهی نتونی حلش کنی به لطف خدا


  10. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (پنجشنبه 08 مهر 89)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 آبان 89 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1387-12-09
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    4,231
    سطح
    41
    Points: 4,231, Level: 41
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    144

    تشکرشده 147 در 67 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: احساس شکست می کنم...

    سلام blue sky
    البته شما استاد من هستيد و اين صحبت شاگرد شماست.
    پستهاي شما رو خوندم و باهاتون همدلي مي كنم خودم هم با وجود اينكه پسرم تو همچين شرايطي قرار گرفته بودم و خوب سخت بود.
    شرايط فعلي روحيه تون رو درك مي كنم من اينجور موقعيتها كه پيش ميومد ميرفتم مسافرت چون با اون حال خسته و روحيه نامناسب نمي تونستم كاري براي بهبودي خودم انجام بدم.(همون طور كه خودتون هم گفتيد اين سايت و كتابها هم ارضايتان نمي كنه)
    با اطمينان ميگم كه الان نياز به يه مسافرت(حداقل يك هفته اي)داريد.الان سوخت شما كم شده و كمي به خودتون اين چند وقت رسيدگي بيشتري كنيد.(رفتن سمت علايق،تفريح و مسافرت،فعاليتهاي مورد علاقه،ورزش و....)
    اميدوارم كه به مرور بهتر شويد و مطمئن باش كه چيزيو از دست ندادي و اين زمان رو براي ساختن خودت و بالا بردن اعتماد به نفست احتياج داشتي.فكر مسائل مالي هم نباش خدا بزرگه،خودت و روحيه ات مهمتره.

  12. 3 کاربر از پست مفید انديشه تشکرکرده اند .

    انديشه (دوشنبه 08 آذر 89)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 آذر 96 [ 10:48]
    تاریخ عضویت
    1389-5-14
    نوشته ها
    376
    امتیاز
    8,441
    سطح
    61
    Points: 8,441, Level: 61
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,178

    تشکرشده 1,175 در 313 پست

    Rep Power
    51
    Array

    RE: احساس شکست می کنم...

    سلام آسمان عزیز،

    راستش از اون جایی که هنوز خیلی راه مونده تا زمانی که بتونم برای بیشتر تاپیک ها نظری داشته باشم و اکنون نیز در شرایط مساعدی نیستم و مغزم یاریم نمی دهد، این چند روز هرچی فکر کردم که بتونم تویه تاپیکتون نظری بدم، چیزی به ذهنم نرسید ولی نمی تونستم نسبت به این تاپیک بی خیال باشم.

    من شاهد این بودم که شما تمام سعی خود رو می کردین که به بقیه کمک کنین حتی خوده من،

    برا همین اومدم هم از کمک هاتون تشکر کنم، هم اینکه بگم شما به این اتفاقات به چشم یه مشکل نگاه نکنین، به شکل یه مسئله نگاه کنین که شما رو گذاشتن که یا حلشون کنین یا با بهترین روش باشون کنار بیاین.

    منم براتون دعا می کنم.

    موفق باشین.

  14. 3 کاربر از پست مفید ایوب تشکرکرده اند .

    ایوب (دوشنبه 08 آذر 89)

  15. #8
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    RE: احساس شکست می کنم...

    دوستان عزیزم
    چند مدت پیش در حالیکه در ذهنم با این مشکل دست و پنجه نرم می کردم، از کنار یک کتابفروشی رد شدم و دو کتاب از "برایان تریسی" گرفتم:

    1- قورباغه را قورت بده
    این کتاب بطور کلی بر چگونگی به انجام رساندن کارها بر پایه هدف و برنامه ریزی دلالت دارد که با 21 روش نشان داده شده است.

    2- مدیریت بحران
    این کتاب هم شامل 21 روش است که در مواقع مواجهه با بحران باید اتخاذ کنیم. و بسیار نزدیک به شرایط حاضر من است.

    هردو کتاب های کم حجم و پرباری هستند که خواننده را خسته نمی کنند و مطالب ارزشمندی را در این حجم کمش ارائه می کنند.
    به دوستان توصیه می کنم حتما این دو کتاب را بخوانند.

    قسمتهایی از کتاب "مدیریت بحران" نوشته "برایان تریسی":

    اغلب موارد، آنچه به نظر یک مشکل بزرگ به شمار می آید یک فرصت پنهانی است.
    مهم نیست که چه رخ می دهد، در هز سختی و مشکلی سعی کنید یک درس ارزشمند بیابید.

    به خاطر داشته باشید که مشکلات نیامده اند که سد راه ما شوند، بلکه برای آموختن تجارب جدید در مقابل ما قرار گرفته اند.
    آنقدر خود را مشغول یافتن راه حل برای مشکلاتتان کنید که دیگر زمانی برای نگرانی در مورد آنچه که شما قادر به تغییر آن نیستید، نداشته باشید.

    اگر می خواهید فردی موفق شوید، باید با ترس هایتان روبرو شوید. اگر آنچه که از آن می ترسید را انجام دهید، مرگ ترستان حتمی خواهد بود.



    کاش من این کتاب رو خیلی پیش از اینها خونده بودم. اشکالی نداره؛ من برای بعد از این استفاده اش می کنم.
    ولی به دوستان عزیزم سفارش می کنم که قبل از قرارگرفتن تو هرگونه بحرانی حتما این کتاب رو مطالعه کنید.

    کاش من این کتاب رو خیلی پیش از اینها خونده بودم. اشکالی نداره؛ من برای بعد از این استفاده اش می کنم.
    ولی به دوستان عزیزم سفارش می کنم که قبل از قرارگرفتن تو هرگونه بحرانی حتما این کتاب رو مطالعه کنید.

  16. 5 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (شنبه 10 مهر 89)

  17. #9
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    RE: احساس شکست می کنم...

    فصل چهارم- حقایق را بیابید (مدیریت بحران)

    اصل واقعیت: مواجهه با دنیا به همان صورت که هست، نه آنگونه که فرد دوست دارد.

    هرگاه در زندگی یا کارتان در شرایط بحرانی قرار گرفتید، لحظه ای به ذهن خود استراحت داده و قبل از هرگونه تصمیم گیری یا انجام واکنش، برای به دست آوردن تمام اطلاعاتی که می توانید در مورد موقعیت مورد نظر به دست آورید، تمرکز کنید.
    هرچه حقایق بیشتری به دست آورید، در گرفتن تصمیمات درست و مناسب برای حل مشکل و موفق بودن در لحظه بحران، احساس قدرت و توانایی بیشتری می کنید.

    ((هرآنچه را که نمی توان درمان کرد، به ناچار باید تحمل کرد.))
    اگر اتفاقی افتاده است که مربوط به گذشته بوده و قابل تغییر نیست، پس دیگر یک حقیقت است.



    در مورد اینکه چرا بعد از سالها کار در یک شرکت با داشتن تخصص و مهارت چنین رفتاری با من شد، خوب اطلاعاتم کامل نیست و اگه این کتاب رو قبلا خونده بودم شاید سعی می کردم که روابطم رو قوی تر کنم و علت و دلایل واقعی و اصلی اون رو دقیقا بفهمم.

    ولی خوب دیگه گذشت و اونچه در مورد من حقیقت است اینه که؛
    من تحمل کار کردن تو محیطی که احترامم حفظ نشه و برعکس بهم توهین بشه رو ندارم.
    وحقیقت دوم اینه که مدیریت اونجا نخواست من رو ببینه و حرفام رو بخاطر درخواست مرخصی ام بشنوه و ندیده و نشنیده با مرخصی ام موافقت کرد.

    در واقع چیزی که من باید باهاش مواجه بشم اینه که:
    من یک مدت طولانی در مرخصی بدون حقوق خواهم بود.

    فصل پنجم- کنترل شرایط را به دست بگیرید (مدیریت بحران)

    وقتی کارها غلط از آب در می آیند، وقتی که شکست یا ناکامی های ناگهانی را تجربه می کنید، به طور طبیعی واکنشهایی منفی نظیر ترس یا عصبانیت را از خود بروز می دهید.

    بعنوان یک رهبر، وظیفه شما، تسلط سفت و سخت بر ذهن و احساسات تان و پس از آن کنترل شرایط در همان راستا است. رهبران ذهن خود را معطوف آینده می کنند، نه گذشته. آنها تنها به آنچه که تحت کنترلشان و تابع تصمیمات و اقدامات بعدی آنهاست می پردازند. شما نیز باید چنین کنید.

    مدیران مسئولیت می پذیرند. اما آنهایی که مدیر نیستند از پذیرش مسئولیت سرباز می زنند و کارها را به دوش دیگران می اندازند.
    به محض اینکه، از مقصر دانستن افراد دیگر به خاطر اتفاقات پیش آمده، دست بکشید و مسئولیت خود و آینده را به عهده بگیرید، احساسات منفی تان خاتمه یافته، ذهنتان آرام شده و تصمیمات بهتری خواهید گرفت.

    با پنج مرحله اندوه مقابله کنید:
    این پنج مرحله از اندوه عبارتند از؛ انکار، عصبانیت، سرزنش، افسردگی، پذیرش.
    با سرعت هرچه بیشتر این مراحل پنجگانه را پشت سر بگذارید. سپس امور روزمره خود را از نو شروع کنید.
    بخاطر داشته باشید که هرکسی ممکن است اشتباه کند و همیشه احتمال خطا وجود دارد. تاوان همه اشتباهات، پول و احساس است.

    در چنین شرایطی، توجه خود را بر کنترل خسارت و اقداماتی که می توان در آینده انجام داد، معطوف کنید. سپس، نفس عمیقی بکشید و دیگر آن را دنبال نکنید. این کلید حل موفقیت آمیز هر گونه مشکل شغلی است.



    فکر می کنم من در مرحله سرزنش قرار دارم و مدام دارم دنبال مقصر اصلی که باعث آمدن این بلا سر من و امثال من شد، می گردم تا ازش انتقام بگیرم. اما باید از این مراحل بگذرم. (هرچند تو گفتن آسونه)

    من درخواست مرخصی کردم و مسئولیتش رو باید قبول کنم. اونچه تحت کنترل منه، چگونه گذروندن ایام مرخصی ام هست. باید رو این تمرکز کنم.

    من دو تا تصمیم دارم که اولی آسون ولی عملی شدنش به خودم بستگی نداره و دومی سخت ولی عملی شدنش به خودم برمی گرده. برای اولی اقدام کردم و دومی رو اگه خدا کمک کنه می خوام در موردش یکم تحقیق کنم. از خدا می خوام که قدمهام رو محکم کنه و هر کدومون به صلاحمه رو پیش روم قرار بده و بهم قدرت بده توش موفق بشم.



  18. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    RE: احساس شکست می کنم...

    فصل ششم- جلوی ضرر و زیان ها را بگیرید (مدیریت بحران)

    مهمترین ویژگی در موفقیت شغلی در قرن بیست و یکم، انعطاف پذیری است.

    بخاطر داشته باشید که در طول یک زمان معین، 70 درصد از تصمیمات کاری اشتباه یا ناامیدکننده از آب درمی آیند.

    در تفکر (صفر محور) اندکی درنگ کرده و بی طرفانه به امور شغلی تان بنگرید، طوری که انگار یک غریبه به آن می نگرد. آنگاه این سوال را بپرسید: " اگر من بخواهم همین کارم را از ابتدا شروع کنم، با توجه به آنچه که در حال حاضر می دانم، کدامیک از کارهایی که امروز انجام می دهم، را تکرار نخواهم کرد؟"



    خوب بنظرم در اینباره باید در نزدیک های رسیدن به اتمام دوره مرخصی ام فکر کنم. فقط باید یادم باشه که اون موقع فراموشش نکنم.

    فصل هفتم- بحران را مدیریت کنید (مدیریت بحران)

    در تعریف، بحران به مشکل یا شکست بزرگی اطلاق می شود که کاملا دور از انتظار رخ می دهد، مخرب بوده و بر هر کار دیگری که شما در آن لحظه انجام می دهید، الویت دارد.

    امیدوار نباشید یا ادعا نکنید که برخی اتفاقات هرگز برای شما رخ نخواهد داد. این طرز فکر فاجعه آمیز و به همان اندازه بیهوده است.

    جی پائول گتی در مورد ریسک کردن می گوید، قبل از هر معامله کاری از خودم می پرسم: "بدترین چیزی که ممکن است در این شرایط رخ دهد، چیست؟" و سپس تمام تلاش خود را برای حصول اطمینان از رخ ندادن بدترین نتیجه ممکن به کار می گیرد.

    اگر یک بحران تکراری در شرکت یا زندگی تان رخ دهد، یعنی آن بحران مرتبا تکرار شود، مخصوصا یک بحران پولی، آنگاه با یک مشکل حادتر، معمولا بی کفایتی یا ضعف سازمانی روبرو هستید.



    خوب در اینباره از خودم راضیم. چون من قبل از درخواست مرخصی پیش بینی قبولی اون رو کردم و به همین دلیل از مدتها قبل برای پس اندازم و منبع درآمد اندک دیگرم برنامه ریزی کردم که اگر در این مدت پیشرفت مالی نمی کنم، لااقل ضرر مالی هم نکنم.

  19. کاربر روبرو از پست مفید هستی تشکرکرده است .

    هستی (شنبه 10 مهر 89)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست حذف کاربری، خواهشمند است مدیران سایت توجه فرمایند
    توسط ترنم1 در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 11 آبان 95, 17:13
  2. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  3. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 20 خرداد 91, 14:03
  4. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.