مروری بر سال 1388؟؟؟

[کنجکاو]

سلا م به همه به خصو ص به شما [name] عزیز که در حال مطالعه این تاپیک هستی [name] عزیز از شما تقاضا داریم در هدایت این تاپیک ما را یاری کنید .

راستش این تاپیک برای تقریبا 2 یا 1 سال پیشه ولی احساس کردم تاپیک جالبیه که با بی توجهی اعضا مواجه شده .

حالا می خوام ازتون در خواست کنم یه مروری بر سال 1388 خود داشته باشید و اتفاقات یا حوادثی را که شما را متحول کرده برای ما بازگو کنید .
باز هم میگویم این فقط یک سوال نیست بلکه استفاده کردن از تجربیات دیگران نیز هست.




.

[کنجکاو]

یک درس مهم که من در سال قبل گرفتم این بود که جز جهان مجازی جهانی واقعی هم پیش رو دارم .

[raha]

سال 88 برای من خیلی خوب نگذشت ولی حاصلش این بودکه چند چیز بهم ثابت شد و چند درس گرفتم.
ابتدا این که ذات هر کس رو خیلی سخت می شه تغییر داد. حتی اگر اون فرد در ظاهر بهترین و ایده آل باشه.این رو خواهشانه از همه دختران زیبای ایران زمین می خوام که به یاد داشته باشن .تجربه ناموفق من در خصوص دوستی چند ماهه با فردی که در ظاهر فوقالعاده بود...متین رفتار می کرد...متین حرف می زد.. عاشق بود.. ولی در واقع همون طور که برادرم اشاره کرده بود ذاتا چیزی نبود که نشون می داد.
تجربه تلخی برام بود. چرا؟ وابستگی...ولی همه چیز به هم ریخت. اعتیاد شدید به مشروبات الکلی... چیزی که با وجود همه چیز با وجود علاقه ای که داشت با وجود همه برنامه هامون نتونست بذاره کنار..قول داد. التماس کرد. خواهش کرد که نرم ولی سر قولش نیاستاد چون عادت کرده بود. چون وابسته شده بود. چون ذاتا وابسته بود. وابسته به چیزی غیر از خدا. چیزی که به قول خودش آرومش کنه...


درس بعدی این که فهمیدم انسانم، مخلوق خدا. از جنس خداو بسیار توانا...


درس بعدی این که یاد گرفتم به جای این که به منبع عشقی که بالا ست و مراقبمه بگم خدا بگم رفیق. شما هم هر جور دوست داری خطابش کن. مهربون تر از این حرفاست. بعضی وقت ها بهش می گم بابای مهربون شاید هم یه روز عشقم بکشه بهش بگم بابابزرگ!!ا
الان بهش می گم رفیق چون تنها دوستیه که در کنار اون احساس آرامش بی نظیری دارم.


درس بعدی این که فقط بنده های خوب خدا سرطان می گیرن. بنده هایی که خدا زیادی دوستشون داره و براشون پارتی بازی می کنه.خوندن چند زندگینامه آدم هایی که حماسه آفریدن و سرطان رو خط زدند و آشنایی خیلی اتفاقی من با دختر دبیرستانی مبتلا به سرطان خون این رو بهم ثابت کرد.وقتی بابک معصومی درمان شد به یقین رسیدم.