به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13

موضوع: بید مجنون

  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    142
    Array

    بید مجنون

    سلام دوستان:

    امیدوارم همه خوب و شاد باشید....

    نمی دونم ایجاد این تاپیک صحیحه یا نه..راستش خیلی وقته که چیزی نمی دونم..
    نه نه

    اشتباه نمی کنم ..
    می خوام بگم که خیلی خوشبختم..خیلی راضیم..همه چیزهای زندگیم همون طوری خدا رو شکر پیش رفت که همیشه تو آرزوهام بود و خیلی راضیم .خدا روشکر..هزار باز شکر..
    دوستی دارم که معتقد برخی دردها از سر بی دردیه..نمی دونم درد منم همینه؟؟
    من از همسرم خیلی راضیم..
    اونم از من خیلی راضیه..تو هیچی نه من برای اون نه اون برای من کم نمی ذاره..
    رابطه خانواده هامون با هم و با ما عالیه خدا رو شکر و همه چیز خوب خوب پیش میره..
    مادر و پدر خوبی دارم و پدر و مادر شوهرم هم عالی هستند و خیلی دوستشون دارم.خیلی..
    انگار همه چیز مهیاست تا من زندگی کنم و هر روز خدا رو شکر کنم...
    نیامدم شرح خوشبختی بدم ..نه اشتباه نکنید....اومدم بگم من خوشحالم..شادم ولی.......
    .............

    بهتر کمتر حاشیه برم....خیلی از دوستان تالار می دونن که من یک دختر برون گرا هستم...اونم از نوع خیلی زیادش...
    راستش دوست ندارم این برون گرایی رو..
    هیچ چیز پنهانی نمی تونم برای خودم داشته باشم..حتی کوچکترین احتیاجاتمو خانواده خودم و همسرم از روی چهره ام متوجه می شوند..حتی خانواده همسرم..
    برای همین اجازه ندارم غمگین باشم چون همه می گن چی شده؟
    اجازه ندارم گریه کنم چون همه ناراحت می شن؟
    اجازه ندارم حتی یک ریزه برای خودم باشم چون همه می گن تو که ساکت میشی یه چیزی شده در حالی که هزاران بار می گم منم گاهی دلم می خواد بیخودی به ترک دیوارم غصه بخورم ولی نمی ذارن....
    قبلا تو خانواده خودم همیشه این مشکل داشتم ولی آنقدر رفلکس های من برون گراست که نه تنها همسرم که خانواده اون هم به راحتی از چهره ام حتی اگر حرف نزنم همه چیز رو می فهمن...
    وقتی به همسرم می گم دوست ندارم همه چیزو زود بفهمی..بذار خودم لا اقل بگم ..می گه تو آنقدر ساده و بی شیله پیله ای که همه چیز تو چشمات معلومه؟

    به خدا می دونم درد من خیلی سادهست ولی من دلم تنهایی می خواد...
    دلم تنهایی می خواد ولی با همسرم نه بدون اون...
    دلم می خواد بتونم رمز آلود باشم ولی نمی تونم..
    باورش سخته که حتی محیط کارم هم دوستام حال اون روزمو راحت می فهمن و من نمی تونم هیچی از هیچکس پنهان کنم..

    نمی خوام پنهانی داشته باشم نه ولی دلم می خواد بتونم روی برون گراییم کار کنم و راحت همه متوجه مشکلم یا حتی شادیم یا درد و خنده ام نشن..
    راهی هست؟
    این طور فکر می کنم همه درونمو می بینن و من رازی ندارم که جذابم کنه..
    نمی دونم شاید من دارم ناشکری می کنم ولی مدتیه این موضوع داره عذابم میده...
    من حتی بلد نیستم ادای رمزآلود بودنو در بیارم..آیا این احساسات.و شخصیت برون گرا و راحت دست یافتنی من موجب نمیشه بعد چند سال از جذابیت بیافتم...
    نمی دونم....نمی خوام تکراری بشم...می خوام تازه بمونم ولی فکر می کنم بلد نیستم...
    راهی هست تا من از دید بقیه مخفی بشم؟


    **تبصره:بید مجنون برای من سنبلی از سربزیری عاشقه که با باد می لرزه ولی هیچ وقت از ریشه نمی افته...و همیشه عاشق می مونه.....



  2. 6 کاربر از پست مفید سارا بانو تشکرکرده اند .

    سارا بانو (سه شنبه 09 شهریور 89)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    211
    Array

    RE: بید مجنون

    سلام خانم دکتر....بسیار خوشحالم در کنار همسرتان خوشحال و خوشبخت هستید

    زیاد بودن یک احساس درست به اندازه بی احساس بودن بد است. وقتی همیشه خوب باشید یا همیشه بد باشید، انتظار می آفرینید و کم کم از افراد و موقعیت ها فاصله می گیرید.

    سارا جان وقتی احساسات گرم و سرد را به تناسب داشته باشید، مانند یک ترن هوایی زیبا می شوید.


    بنابراین به نظرم باید این موضوع را با همسرتان مطرح کنید قطعا با همیاری ایشان می توانید در احساسات خود تعادل برقرار کنید...زیرا او می داند وقتی شما قدری کسل هستید به معنای ناراحتی عمیق شما نیست شاید آنروز خسته بودید.

    راهی هست تا من از دید بقیه مخفی بشم؟
    نه شما نباید مخفی بشید اتفاقا باید در جمع حضور داشته باشی تا آنان رفته رفته با این تعادل روحی جدیدت آشنا شوند...

    امیدوارم همیشه خوشبخت باشید

  4. 6 کاربر از پست مفید حسین پور تشکرکرده اند .

    حسین پور (سه شنبه 16 شهریور 89)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    190
    Array

    RE: بید مجنون

    به شدت دركت ميكنم..دقيقا ميفهمم چي ميگي....من هم دقيقا همين مشكل رو دارم...بعضي وقتا دلم ميخواد سكوت كنم و توضيحي به كسي ندم...اما نميشه...انگار ازم انتظار دارن....انتظرا شاد بودن انتظرا خنده...احسان ميگه وقتي تو نخندي حتما يه اتفاق بدي افتاده.بگو ببينم چي شده...ميگم والا بلا هيچي نيست دلم ميخواد با خودم تنها باشم اما نميشه...راه حلي هم به ذهنم نرسيده تا به حال...ميدوني انگار يه جور منبع انرژي شدم...توي خونه پيش احسان پيش خانوادش...و اگه دپرس بشم بقيه هم مفهمن و انگار يه جورايي دپرس ميشن...

    نقل قول نوشته اصلی توسط نقاب

    بنابراین به نظرم باید این موضوع را با همسرتان مطرح کنید قطعا با همیاری ایشان می توانید در احساسات خود تعادل برقرار کنید...زیرا او می داند وقتی شما قدری کسل هستید به معنای ناراحتی عمیق شما نیست شاید آنروز خسته بودید.


    دقيقا اين عامل باعث سو تفاهمات زيادي ميشه...واي سارا چقدر اين حالت ها برام ملموسه...اين درد كوچكي نيست...من گاهي واقعا اذيت ميشم چون احساس ميكنم دارم تبديل به يه عروسك ميشم كه دائم ميخنده!!

    نميخوام بگم خنده هام ساختگي هستن اما گاهي مثل بقيه ادمها دلم ميخواد اخم كنم گريه كنم جيغ جيغ كنم و مجبور ننباشم به كسي انرژي بدم...چرا انرژي خونه و خانوادم وابسته به منه؟؟

  6. 2 کاربر از پست مفید parnian1 تشکرکرده اند .

    parnian1 (دوشنبه 08 شهریور 89)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 خرداد 04 [ 02:44]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    33,210
    سطح
    100
    Points: 33,210, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    140
    Array

    RE: بید مجنون

    سارا جان

    فقط یک چیز بگم اونم اینکه خودت باش خود واقعیت و سعی نکن از این خود دور بشی دیگران جذب شخصیت خودت شدن چه بسا اگر بخوای خودت رو تغییر بدی تا برای دیگران همیشه جذاب بشی قضیه برعکس بشه و اتفاقا دیگه اون جذابیت قبل رو نداشته باشی چون از خودت دور شدی و یا به نوعی وارد نقش جدیدی شدی که دیگران شناختی ازش ندارند .

    بنابراین هروقت که احساس ناراحتی میکنی ناراحت باش و هروقت شادی شاد باش و اگر آدمی هستی که همه متوجه ناراحتیت میشن سعی نکن اینها رو مخفی کنی . شاید این اتفاقا یک حسن باشه که دیگران میفهمند تو ناراحت شدی بنابراین نیازی به بازگو کردن ناراحتیت نداری و سریع تر ازت دلجویی بشه .
    اما اگر گاهی میخوای برای خودت باشی این بحثش جداست این رو باید اول خودت درک کنی که در چه موقعیتی باید به این نیاز پاسخ بگی و از همسرت هم کمک بخواه که این تنهایی رو با هم داشته باشید .
    اما برای همسرت رمزآلود نشو چرا که اون تو رو همینطوری که هستی پذیرفته و دوست داره .


    غزاله عزیز

    به نظرم همونجور که می خوای بهتره همونطور باشی و احساساتت رو به گونه ای که دیگران می پسندند تنظیم نکن .
    موقع ناراحتی ناراحت باش و موقع خوشحالی هم خوشحال . مهم نیست که دیگران می خوان شما رو خوشحال ببینند مهم اینه که شما همون باشی که هستی با همون احساسی داری . کمی سخته اما به مرور دیگران هم بهش عادت می کنن و میفهمن که این شخصیت توست و تو هم مثل همه انسان ها گاهی شادی و گاهی ناراحت .

    در رابطه با همسرت هم میتونی باهاش صحبت کنی و براش توضیح بدی که منم یه انسانم ممکنه گاهی دلم گرفته باشه ، گاهی ناراحت باشم ، مهم اینه که تو اون رو مشکل بزرگی نبینی و فکر نکنی که حتما اتفاق خاصی افتاده و بتونی درکم کنی و بدونی که این هم میگذره .

  8. 5 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (سه شنبه 09 شهریور 89)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 13 خرداد 02 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1389-5-26
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    9,593
    سطح
    65
    Points: 9,593, Level: 65
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    69

    تشکرشده 71 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بید مجنون

    سلام
    با اجازه دوستان قدیمی، منم می خوام نظر بدم.
    من با نظر باران موافقم (عجب نظری دادم :D)

    اگه آدم بتونه همون چیزی که هست باشه دیگه کسی بهش گیر نمیده و اگر جدیدا هم این خصوصیت رو پیدا کردین فکر میکنم اگه همین جور بمونید بعد از مدتی همه عادت میکنن البته باید این رو گاه گاهی بروز بدی تا به مرور عادت بشه. مثلا اگه شما تو یه هفته تو خودتون باشید اون موقعه همه فکر میکنن حتما چیزی شده ! در ضمن نباید این خصوصیت رو تو جمع های بزرگ و مهمونی ها بروز بدید چون همه موضع میگیرن.

    من برعکس خودم درونگرا بودم و بیشتر مرجع بودم و خودم به کسی مراجعه نمیکردم، البته خیلی به دوست خوبم کتاب مراجعه و ارتباط داشتم.
    ولی بعد از مدتی این خصوصیت را کمتر کردم چون بیشتر می تونستم به افراد نزدیک بشم.

    همیشه با خودم گفتم انسان ایده آل هم جاذبه داره و هم دافعه و فکر میکنم شما همش شده آهنربا.

  10. 2 کاربر از پست مفید Soheil.Aval تشکرکرده اند .

    Soheil.Aval (سه شنبه 16 شهریور 89)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 اردیبهشت 90 [ 14:08]
    تاریخ عضویت
    1389-6-05
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    2,336
    سطح
    29
    Points: 2,336, Level: 29
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 51 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بید مجنون

    سلام
    فکر نمیکنم این یه مشکل باشه,خیلی ها اینجوری هستند.خود منم یکیش.
    من وقتی ناراحت باشم,دیوارهای اتاقم هم ناراحتی منو میفهمند,چه برسه به اطرافیان.
    ولی خوب 90 درصد اوقات خوشحال هستم.10درصد بقیه هم که به ناراحتی و ... میگذره.خدا نکنه ناراحتیم تو دانشگاه یا جمع فامیل و ... باشه ,به صورت وحشتناکی تابلو میشم,طوری میشه که همه بهم گیر میدن که چی شده یا اینکه از ترس برخورد من چیزی نمیگند!!!!
    ولی خوب این حالت برام کم پیش میاد.ولی کلا اطرافیانم با نگاه کردن به قیافم میفهمند که حالم خوبه ... ناراحتم ... نگرانم... خوشحالم...
    ولی تا حالا به دید یه مشکل به این قضیه نگاه نکردم.خوب این طبیعت منه,شخصیت منه,کلا منم و با این حالتهام!!!!!
    این حالت باعث شده که خیلی ها دوسم داشته باشند و باهام راحت باشند.دوستانم میدونند که چه زمانی باهام شوخی کنند و چه زمانی جدی باشند یا کی نیاز به کمک دارم و کی میتونم بهشون کمک کنم.
    خیلی جالبه,تا حالا اصلا به این رفتار خودم از بیرون نگاه نکرده بودم,به مشکلات این رفتار هم بیتفاوت بودم....

  12. 3 کاربر از پست مفید parse تشکرکرده اند .

    parse (سه شنبه 09 شهریور 89)

  13. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    142
    Array

    RE: بید مجنون

    سلام به دوستان عزیز:

    ممنونم از راهنمایی همگی....

    بله.من در این خصوص بارها تلاش کردم و هیچ ثمری نداشته..
    به قول غزاله جان امثال ما عین منبع انرژی خانواده هستند و این راستش کمی سخته ..
    parse گرامی خوشحالم شما با این موضوع آداپته هستید ولی من تا در خانه خودم بودم مشکلی نبود ولی وقتی قرار بود نامزد کنم اولین حرفی که پدر و مادرم به همسرم زدند این بود که سارا همیشه شاد بوده و تو نباید بذاری حتی یک لحظه لبخند از روی لباش بره..
    باور کنید حالا که ازدواج کردم همین شده بلای جون من..
    همسرم نمی ذاره یک لحظه تو خودم باشم..این خیلی خوبه و راضیم هستم ولی گاهی سخته ..بهش که می گم میگه من به پدر و مادرت قول دادم...
    البته اونم قصدش محبت به منه منم دوست دارم فقط دلم می خواد گاهی برعکس باشه و من از خانوده ام انرژی بگیرم...
    به قول غزاله واقعا گاهی سخت میشه ..
    من با همسرم هم حرف زدم..اونم خیلی درک می کنه و معتقده نباید از هیچی ناراحت باشی و باید همیشه بخندی!!!و موقع ناراحتی اونم ساکت میشه تا من دوباره مجبور شم خودم شاد بشم تا اونم شاد بشه..
    به قول غزاله وقتی شادم همه شادند وقتی غمگین همه جا پر از بوی ناامیدی ست....
    ولی بازم خدا رو شکر....
    سعی می کنم راهی پیدا کنم و به نصایح دوستانم عمل کنم ولی بعیده .....
    من گفتم ببینم رهی هست درون گرا بشم ؟
    یا حداقل متعادل تر از این...
    نمی دونم...
    سعی می کنم راهی پیدا کنم ...ممنونم از راهنمایی همه شما.........

  14. کاربر روبرو از پست مفید سارا بانو تشکرکرده است .

    سارا بانو (سه شنبه 09 شهریور 89)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    190
    Array

    RE: بید مجنون

    من كه بعيد ميدونم راه حلي باشه به قول پارسه اين جز طبيعت و ذات ما هست كه اين طور باشيم همونطور كه يه ادم درونگرا هيچ وقت عوض نميشه و شاد نميشه!!

    انگا بايد بسازيم باهاش

    يه راهايي به ذهنم ميرسه حالا جمع بندي كه كردم بهت ميگم

  16. کاربر روبرو از پست مفید parnian1 تشکرکرده است .

    parnian1 (چهارشنبه 10 شهریور 89)

  17. #9
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: بید مجنون

    این مشکل برون گرا بودن نیست ، مشکل احساس مقدم بودنه ، بزارید کمی باز کنم قضیه را .

    وقتی من که احساساتی قوی دارم و در نگرشهام و در قضاوتهام در رابطه با همه چیز حتی اشیاء و در رفتارم این احساسات قوی را مقدم و محور می کنم ، نتیجش میشه این که امواجی که حاصل میشه مملو از این احساساته با محتوایی منفی که به آن داده شده که دریافت سریع اون از طرف دیگران طبیعیه ، در این شرایط علت این که وقتی غمگین میشیم بقیه ناامید میشن ، چون غمیگینی ما فقط یه غمگینی و ناراحتی ساده نیست ، بلکه همراهش موج نا امیدی هم هست .

    مثلاً سارا جون ، خوب درک می کنم که :

    وقتی از رفتاری از کسی ناراحتی نا امیدی از اون فرد وجودت رو می گیره و احساس می کنی با اون بودن فایده نداره و......
    برای مثال اگر یه وقتی از رفتاری یا توقعی از همسرت ناراحت بشی ؟ حالت سارا در این وقت چیه ؟ من واگویه درونیش را بیان می کنم :

    خیر سرم ازدواج کردم که خوشبخت بشم ، اینجوری میخواد خوشبختم کنه !!
    نکنه اشتباه کردم !!
    نکنه تو زندگی همیشه همینطور باشه و ....

    خلاصه به یک آن تمام وجودش میشه ترس و ناامیدی و حتی احساس ناکامی ، و منفی شدن طرف مقابل .....

    تأثیرش :

    وقتی با طرف مواجه میشه هر چه هم سعی می کنه ولی از چهر و حالت و رفتارش پیداست که حس منفی داره و غمش از اینه ، لذا به طرف مقابل میرسه و رو اونم تأثیر منفی میگذاره .

    به عبارتی به نظر من این حالتها بار عاطفی داره ، چون از بار احساسی عاطفی نشأت گرفته

    راه حل :

    وقتی از چیزی ناراحت هستید از حالت احساسی هیجانی خود را بیرون بکشید و با این نارحتی با روند شناختی درست برخورد کنید که احساس از محوریت این غم و ناراحتی بیرون بیاد و عقل و منطق جای اون رو بگیره .

    نتیجه :

    ناراحت هستی حتی عمیق ، دیگران هم ممکنه بفهمند اما موج منفی منتقل نمیشه ، دیگران نگران میشند و مایلند کمک کنند اگر بشه ، اما خالی از انرژی نمیشن ، دپرس نمیشند و همدلی می کنند ، می پرسند و شما هم که با روندی که در پیش گرفتید قوی تر شده اید خیلی مسلط یا توضیح می دهی از چی ناراحتید و اجازه می دهید دیگری با شما همدلی کنه که احساس خوشایندی برای اون هم تولید می کنه یا نه او یا آنها را به عدم نگرانی دعوت می کنید و نشان می دهید طبیعی از چیزی نارحت هستید که مایل نیستید بیان کنید اما جای نگرانی نیست و آروم میشید و فقط می خواهید کمی تنها باشید .

    به همین راحتی .

    پس در یک کلام :

    بار احساسی و هیجانی را از حالات غم و شادی خود مؤخر کنید و عقلانیت و شناخت درمانی را مقدم کرده محور قرار دهید .
    خواهید دید که دیگه در احاطه احساس محدودیت و ناچاری به سمت نقش آفرینی غیر خود بودن نسبت به غم و شادیتون از طرف دیگران نیستید و با حالات طبیعیتون آزاد هستید


    این تحلیلیه که به نظر من رسید حالا خودتون یه واکاوی تحلیل عمیقتر داشته باشید ببینید این هست یا خیر


    موفــــــق باشــــید


    .

  18. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 10 شهریور 89)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 اردیبهشت 90 [ 14:08]
    تاریخ عضویت
    1389-6-05
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    2,336
    سطح
    29
    Points: 2,336, Level: 29
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 51 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بید مجنون

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
    این مشکل برون گرا بودن نیست ، مشکل احساس مقدم بودنه ، بزارید کمی باز کنم قضیه را .

    وقتی من که احساساتی قوی دارم و در نگرشهام و در قضاوتهام در رابطه با همه چیز حتی اشیاء و در رفتارم این احساسات قوی را مقدم و محور می کنم ، نتیجش میشه این که امواجی که حاصل میشه مملو از این احساساته با محتوایی منفی که به آن داده شده که دریافت سریع اون از طرف دیگران طبیعیه ، در این شرایط علت این که وقتی غمگین میشیم بقیه ناامید میشن ، چون غمیگینی ما فقط یه غمگینی و ناراحتی ساده نیست ، بلکه همراهش موج نا امیدی هم هست .

    موفــــــق باشــــید


    .
    فرشته مهربان چقدر خوب توضیح دادند.ولی من که هیچی نفهمیدم
    نمیشه به زبون خودمون توضیح بدین!!! البته این تاپیک متعلق به دوستانه و ما مهمونیم.

  20. 2 کاربر از پست مفید parse تشکرکرده اند .

    parse (چهارشنبه 10 شهریور 89)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.