به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 شهریور 89 [ 20:57]
    تاریخ عضویت
    1389-5-29
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    1,867
    سطح
    25
    Points: 1,867, Level: 25
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بعد از یک نگاه

    سلام
    اول باید از مدیران این سایت بایت راه اندازی این پایگاه تشکر کنم ، واقعا مطالب سایت خیلی مفید هست و به من کمک زیادی کرد .

    و مشکلم :
    علی رقم وجود دختر های زیاد در اطرافم ، تا حالا رابطه ی عشقی نداشتم و به نوعی هیچ دوست دختری ندارم، چون فکر میکنم برای این کار ها هنوز بچه هستم و فعلا باید درس بخونم و کار کنم ( شاید پاستوریزه بودم ) .
    تا اینکه تقریبا سه ماه قبل در هنگام رفتن به شهرمون دختری رو در اتوبوس دیدم و دختره چشمم رو گرفت . دقیقا نمی تونم بگم چه احساسی بهم دست داد اما هر چی بود وادارم کردم که بهش شماره بدم ، دقیقا نمیدونم دختره شماره رو برداشت یانه ، اما از چشماش معلوم بود که از من بدش نمیاد ( شاید هم من اینجوری فکر میکنم )
    من در یکی از شهر ها شمالی سوار اتوبوس شدم و در بین راه (900 کیلو متر اونور تر ) ازش پیدا شدم ، معلوم نبود اتوبوس از کجا میاد و به کجا میره .
    الان بعد از گذشت سه ماه هر کاری میکنم فکر اون دختره از ذهنم بیرون نمیره .
    وقتی میخوابم خوابش رو مبینیم ، وقتی با دختری حرف میزنم ، قیافه ی اون میاد جلوم ، به همه چیز ( از کتری و لیوان گرفته تا مولتی متر و بلوور ) گیر میدم ، مدام جمله " کاشکی یکی به ما هم میگفت تویی دنیام " رو به دوستام میگم و خلاصه از کار و زندگی افتادم .

    میدونم احتمال اینکه دوباره ببینمش خیلی کم هست و اگه اون تمایلی به رابطه داشت حتما بهم زنگ میزد ، میدونم ممکنه شوهر داشته باشه یا اصلا شماره رو برنداشته باشه و میدونم که این داستان خیلی احمقانه هست ، اما واقعا نمیدونم چه کار کنم ..؟؟؟
    از خودم بگم
    21 ساله هستم و دانشجوی رشته ی کارشناسی الکترونیک . با یکی از دوستام یه شرکت کوچیک راه انداختیم و تقریبا توی زندگیم مشکلی ندارم .
    دوستان زیادی دارم ( جنس مذکر ) ، آدم کاملا منطقی هستم و با مشکلات به خوبی کنار میام و اعتماد به نفس بالای دارم . قدم 1.80 و وزنم 70 کیلو هست . بعضی وقت ها ورزش میکنم و قبلا یک زندگی کاملا عادی داشتم .
    و سوالاتم ؟
    - چرا اینجوری شدم ؟ به قول شاعر من که تو لاک خودم بودم !!
    - چه جوری فراموشش کنم ؟
    - ایا این حالت برای فردی مثل طبیعی هست ؟
    - در کل چه کار کنم ؟ چه کار کنم...

    پیشاپیش از پاسخ های مفید شما سپاسگذارم .





  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array

    RE: بعد از یک نگاه

    من تنها می تونم این موضوع رو بگم که می دونم پر و بال دادن به یه موضوعی توی ذهن باعث میشه که مدام به اون موضوع فکر کنیم و این فکر کردن های زیاد باعث میشه که اون موضوع جزو یکی از باورهای ما بشه؛ و اگر یه روزی به این نتیجه برسیم که اون باور از پایه اشتباه بوده؛ تنها باعث شدیم که مقدار زیادی از وقت و انرژی خودمون رو از دست بدیم و انرژی رو که می تونست صرف موارد بهتر و پربارتری بشه؛ بیخودی هدر دادیم.
    همه ی چیزهایی که شما تعریف کردید تنها در درون ذهن شماست, یعنی در واقعیت شما کاری رو انجام دادید که یه کار کاملا احساسی و تصمیمی کاملا لحظه ای بوده و نیازی نیست که توی این مرحله بخواید مدام به این مساله فکر کنید؛ پس بهتره یه ایست محکم به ذهن تون بدید و دقیقا برگردید به زمان قبل از ورود به این بازی و فکر کنید دقیقا کجای زندگی بودید و چه هدف هایی داشتید و سعی کنید یه برنامه ریزی داشته باشید برای رسیدن به هدف های کوچیک و بزرگ زندگی تون تا کمتر بتونید وقت کنید و به این موضوع فکر کنید.
    موفق باشید

  3. 4 کاربر از پست مفید del تشکرکرده اند .

    del (سه شنبه 02 شهریور 89)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آبان 91 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1389-5-30
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    2,299
    سطح
    28
    Points: 2,299, Level: 28
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    204

    تشکرشده 205 در 64 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بعد از یک نگاه

    سلام
    فک کنم زیاد بهش فکر میکنی
    زیاد پیش بری وارد فاز توهم میشی.
    یه کم بی خیال باش. از این اتفاقا زیاد تو زندگی میافته. بعضی موقعا بهش دقت بیشتری میکنی. همین

  5. کاربر روبرو از پست مفید morteza-m تشکرکرده است .

    morteza-m (سه شنبه 02 شهریور 89)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 بهمن 00 [ 10:13]
    تاریخ عضویت
    1387-1-30
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    26,364
    سطح
    97
    Points: 26,364, Level: 97
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 986
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran25000 Experience Points
    تشکرها
    1,578

    تشکرشده 1,607 در 499 پست

    Rep Power
    65
    Array

    RE: بعد از یک نگاه

    سلام خوش اومدی

    صرف نظر از این که این مشکل شما هوس نیست و عشقه باید بگم این جور عاشق شدنا نمی دونم سرانجامش چی میشه اصلا درست هست یا نیست اصلا با یک نگاه میشه ؟ شایدم بشه ؟
    نمیدونم
    ولی اگر این طور هم باشه درست نیست که از راه شماره دادن اقدام کنید ادمی با کمالات شما باید یه جنتلمن باشه و با شخصیت برخورد کنه بره خواستگاری می تونستی بری دونبالش ادرسشو گیر بیاری .
    یا اصلا بی خیال حالا که نتونستی باید فراموشش کنی ولش کن فکرتو منحرف کارای دیگت بکن فکر کردن در مورد چیزی که گذشته عذابه

  7. کاربر روبرو از پست مفید کنجکاو تشکرکرده است .

    کنجکاو (سه شنبه 02 شهریور 89)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: بعد از یک نگاه

    با سلام

    شما دچار تب عشق شده اید.


    در واقع عشق در یک نگاه:: آیا می شود در یک نگاه عاشق شد؟؟

    بله می شود اما تنها در 2 تا 3 ثانیه..... وقتی شما دچار تب عشق می شوید همه چیز بر هم می ریزه شما ابتدا خودتون رو گم می کنید و دیگری رو پیدا می کنید زندگی جهت دیگری پیدا می کنه به طرف دیگری میره

    معمولا شما تا حال 75 درصد انرژی روانی خود را صرف معشوق(ظاهری) کرده اید..نه تنها با فکر او می خوابید بلکه حتی فکر می کنید او در مورد فکر شما چی فکر می کنه(که در توضیحات شما هم مشخصه)

    فروید تب عشقی رو تاخیر می نامه

    معولا افرادی که دچار تب عشقی می شوند یک بعد معشوق را می بینند و آن بعد را برای عاشق شدن و حتی ازدواج کافی می دونن...

    شما هم در این ماجرا تنها به بعد ظاهری فرد توجه داشته و اون رو برای عاشق شدن کافی دونستی.

    اما چرا دچار تب عشقی می شیم::

    توجه به یک بعد از فرد و زندگی

    نبود هیجان در زندگی و ریسک پذیری...به عمد دنبال کسی میریم که خودمون هم می دونیم برای ما آسیب زاست

    احساس خالی بودن...وقتی ویژگی ای که خودت نداری در دیگری می یابی

    و.......


    بنابراین هروقت دیدی در یک نگاه عاشق می شی بدان مشکلی داری...باید پیش روان شناس بری.. معشوق مشکل تو را حل نمی کنه

    توصیه::

    عشق در یک نگاه دوران کوتاهی داره....بین 3 تا 5 ماه دیگر کاملا او را فراموش خواهی کرد

    بنابراین تنها راه درمان شما ""صبر"" است.

  9. 3 کاربر از پست مفید حسین پور تشکرکرده اند .

    حسین پور (جمعه 04 شهریور 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.