سلام
هر وقت با نامزدم بیرون میریم میبینم که دائما به دخترا نگاه می کنه بهش گفتم که این موضوع منو اذیت میکنه یه چند وقتی کنترل میکنه دوباره شروع میشه بعد از اونم سعی میکنه جلوی من نگاه نکنه چند وقت پیش برای لباس عروس رفته بودیم اون پشت سر من جلوی ویترین وایساده بود من داشتم با ذوق و شوق لباسارو نگا میکردمو نظر میدادم دیدم هیچ جوابی نمیده برگشتم دیدم گرم نگا کردن به چندتا دختره که پشت سرمون هستن خیلی ناراحت شدم بحثمون شد برگشتیم.نامزدی یکی از فامیلامون تمام مدت حواسش به عروس یکی از فامیلا بود طورکه دیگه تا آخر مهمونی نگاه کردنا دو طرفه شده بود به حدیکه خانوادم هم متوجه شدن بعد مراسم بهم گفتن که متوجه نگاه کردنش شدن.تعطیلات عید چند بار با پسر داییم و خانمش رفتیم بیرون کم کم احساس میکردم خیلی به حرف زدن و کارای خانم پسر داییم توجه میکنه البته بیشتر اون خانم علاقه نشون میداد که باهاش صحبت کنه ولی کم کم اونم شروع کرد تا من نسبت به این قضیه حساس شدم .بالاخره آخر همون هفته قرار گذاشتیم بریم پیک نیک شب قبلش قرار گذاشتیم خانواده پسر داییم
برن از شب توی پارک بمونن ما فردا بریم به نامزدم که گفتم سریع گفت بگو خانوم پسر داییت شب نره بیاد خونه شما صبح با هم بریم زن خوب نیست شب بیرون باشه خیلی از حساسیتش روی اون ناراحت شدم ولی به روم نیاوردم تا مطمئن بشم ولی صبح که اومد دنبالم زیاد باهاش صحبت نمیکردم گمونم متوجه ناراحتیم شده بود به پارک که رسیدیم اونم دیگه زیاد باهام حرف نمیزد بیشتر با بقیه حرف میزد و به من بی محلی میکرد هر جا من بودم میرفت جای دیگه می نشست به جاش با پیشنهاد پسر داییم شروع کرد با خانوم اون تخته بازی کردن و گفتن و خندیدن و اصلا به من توجهی نمیکرد نیم ساعتی بازی کردن داشتم از عصبانیت دیوانه میشدم رفتم کنارشون نشستم حتی سرش رو بر نگردوند بم نگا کنه ولی اون خانم که متوجه ناراحتی من شد گفت دیگه بازی کافیه چون من تنهام ولی جالب اینکه نامزدم گفت ادامه بدیم دیگه شما حدس بزنید من چه حالی داشتم مجبور شدم صداش کنم بریم تو ماشین اونجا که رفتیم بهش اعتراض کردم دعوامون شد تو جوابم گفت میخواستم ببینی منم میتونم قیافه بگیرم به هر حال دعوامون بالا گرفت و اون رفت با بقیه خودش رو سرگرم کرد و باز هم بی توجه به من بعد از اون روز مدتی کاملا رابطمو باهاش قطع کردم تلفن هاش رو جواب ندادم تا اومد خونه سراغم رفتیم حرف زدیم گفت اشتباه میکنی چیزی وجود نداره و از این حرفا من فقط جواب قیافه گرفتنت رو دادم و... به هر حال آشتی کردیم ولی هر چند وقت یه دفعه حال خانواده اونارو ازم میپرسید و اینکه قرار نیست بریم بیرون یا خبری ازشون نیستو.... دفعه بعدی که با هم رفتیم بیرون دیگه انگار امر برای اون خانم مشتبه شده بود هی با نامزد من شوخی میکرد چک میکرد کجاست چیکار میکنه و..... نامزد منم ای بدش نمیومد بار بعدی همه خونه ما دعوت بودن دیگه رفتارای خانوم اینقدر واضح بود که خانواده من هم متوجه شدن چیزی هست البته نامزد من سعی میکرد توجه نکنه چون میدونست من حواسم به کاراش هست چند ساعتی که از مهمونی گذشت باز پسر داییم و خانومش نشوندنش به بازی اونم بدون هیچ مکثی نشست به بازی و تا چند ساعت بعد من تنها نشسته بودم تلویزیون نگاه میکردم و اون بازم هیچ توجهی به من نکرد آخر شبم نامزدم که متوجه شده بود من بازم ناراحتم به روی خودش نیاورد خداحافظی کرد و رفت.بازم قهر کردم چون انتظار داشتم بعد اون بحثامون وناراحتی عمیق من یا از این خانوم دوری کنه یا حداقل منو صدا کنه موقع بازی پیشش بشینم که این قضیه برای اون خانومم منتفی بشه ولی چند بار دید من تنها و ناراحتم سعی کرد نشون بده نفهمیده و بازیشو ادامه داد.بعد این بحث و قهر ایندفعه دیگه چندین بار جاهایی که اونا بودن نیومد و گفت اینجوری راحت ترم دیگه جنگ اعصاب نداریم ولی رفتاراش باعث شده اون خانوم به خودش بگیره که نامزد من بهش توجه داره برای پیک نیکم لباس مهمونیاشو میپوشه مثل عروس آرایش میکنه بعد میاد میبینه نامزد من نیومده میخوره تو ذوقش تا آخر روز میره تو خودش همه جام میاد ازم سوال میکنه xنیومده؟ چرا نیومده؟ حالا این قضیه داره منو آزار میده نمیدونم با نامزدم چه کار کنم اگر ادامه بدم رابطمو تا آخر عمر باید نگران رابطه این دو نفر باشم دیدن این خانوم سوالاش شیک کردناش و اینکه بخاطر اینکه تو فامیل هست و نمیخوام این قضیه باز بشه نمیتونم باهاش برخورد کنم داره عذابم میده از اون طرف نامزدمو مسبب این وضع میدونم و بدتر اینکه مطمئن نیستم این بی توجهیاش و نیومدناش ظاهری و مقطعیه یا واقعا حسی نسبت به اون نداره و حساسیت من بیجاست.
علاقه مندی ها (Bookmarks)