سلام دوستان
مشکلی رو که میخوام مطرح کنم مربوط به خودم نیست.
این موضوع در واقع مشکل یکی از بستگانه
ایشون در سن 21 سالگی یه رابطه تلخ داشتن
با یکی دوست میشن و ایشون میاد خواستگاریشون
با هم عقد میکنن اما بعد از عقد( به دلایلی که من هم زیاد در جریان نیستم) همه چی به هم میخوره و جدا میشن
بعد از این ماجرا به شهرستان میرن پیش مادرشون تا کمی آرامش بگیرن و همه چیرو فراموش کنن و اونجا زندگی کنن.
{ البته یادم رفت بگم پدر و مادر دختره وقتی اون 11 سالش بوده از هم جدا شدن و پدرش تهران زن گرفته و مادرش هم به شهرستان رفته . اون هر چند مدت پیش یکیشون بوده}
این ماجرا میگذره تا سن 25 سالگی که یه خواستگار اشنا پیدا میشه و به اصرار مادر و اطرافیان دوباره عقد میکنن. اما این یکی هم به دلایل اختلاف خانوادگی که یه دفعه پیش میاد به جدایی منتهی میشه.
الان 3 سال از اون ماجرا گدشته و اون دختر به تمام خواستگارا جواب منفی میده
میگه نمیخواد هیچوقت زندگی مذخرف متاهلی رو تجربه کنه
میگه این از پدر و مادرم ..... این از برادرم(اخه برادرشم جدیدا زنشو طلاق داده)
و اینم از 2 تا تجربه تلخ گذشتم
میگه دیگه هرگز ازدواج نمیکنه
نمیدونم میترسه یا از ازدواج متنفر شده یا .........
به نظرتون راه حل چیه؟؟!!!
چطوری باید به زندگی عادی برگرده؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)