سلام من 31 سالمه لیسانسه و وکیل هستم 1.5 سال قبل از نامزدیمون با هم دوست بودیم اول آشنایی خودش رو لیسانسه و مدیرعامل یه شرکت تولیدی معرفی که بعدها فهمیدم موضوع تحصیلات صحت نداشته و اون دیپلم داره به هر حال تصمیم کرفتم با شرط ادامه تحصیل به این رابطه ادامه بدم(موقعیت شغلی و اخلاقش تاثیر گذار بود) کنکور اول (پیام نور) قبول نشد ( قبل از امتحان باپدرم درباره رابطه و قصد ازدواجمون صحبت کرد) نزدیک کنکور دوم بود که مراسم خواستگاری و نامزدی انجام شد و این قضیه ادامه تحصیل دائما تو ذهن من بود خانوادم هم از این قضیه ناراضی بودن ولی اخلاق خوبش و خانوادش که انصافا هنوز هم خوبن و سایر شرایط... باعث میشد این قضیه قدری کمرنگ بشه به هر حال ما نزدیک به دو ساله که نامزدیم ایشون دوبار دیگه کنکور شرکت کردن قبول نشدن(بار آخر به گفته خودش بخاطر مشکلات کاری تمرکز کافی نداشت) 7 یا 8 ماه بعد نامزدیمون مشکلات کاری بالا گرفت تا امروز که عملا کارخانه تعطیل و ایشون هم که در صد کمی از سهام رو داشت خونه نشین شد یکسال و نیم از تاریخی که برای عروسی تعیین شد گذشته و ما کما کان منتظریم این مشکلات تموم بشه دیگه الان همه بخاطر بد قولیش برای ادامه تحصیل و شرایط کاری که قطعا خودش تو بوجود آمدنش سهیم بوده شدیدا ناراضی هستن از نظر اخلاقی تفاوتهامون اغلب باعث کدورت و ناراحتی وقهرهای نه چندان کوتاه شده , من شدیدا سرخورده شدم واکنشهای عصبی نشون میدم خلاصه این قضیه تمام زندگیم رو تحت الشعاع خودش قرار داده و افسردگی من دعواهای گاه و بیگاه و همه مسائلی که گفتم باعث نگرانی شدید خانوادم شده و معتقدند که این آدم نمیتونه مرد زندگی من باشه علاقه بینمون هم کم و تبدیل به عادت شده که طبیعتا نتیجه مشکلات و درگیریهای بینمونه چند ماهی هست که به جدایی فکر میکنم نیازمند کمک شما عزیزان هستم .[/b][/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)