سلام
نميدونم مطرح كردن اين موضوع اينجا درسته يا نه. اگه نيست حذفش كنيد.
حدود يه ساله كه با يه آقايي آشنا شدم . من 26 سالمه و اونم32. تو اين مدت به خاطر مشكلات من و بعدشم اون نشد ازدواج كنيم. الان كه مشكلات ماليش برطرف شده تصميمونو گرفتيم. ولي در مورد روابط زناشويي يه چيزايي گفته كه ذهن منو بدجوري مشغول كرده. من خلاصه حرفاشو ميگم:
"حالا كه قراره زير يه سقف با هم باشيم بهتره در مورد روابط زناشويي با هم حرف بزنيم چون 50-60 درصد زندگي همينه. البته ببخشيد كه رك ميگم. ولي خيلي مهمه.
من رابطه .... رو خيلي دوست دارم. بايد هميشه به خودت برسي. هميشه لباساي س.... بپوشي. هميشه به هيكلت برسي. بايد از همين الان به فكر خوش فرم موندن اندامت باشي تا 10 سال ديگه از فرم نيفته. هميشه بايد خوش هيكل بموني. هر چيزي كه هم تو اين زمينه نياز داشته باشي فراهم ميكنمو كمكت ميكنم نه اين كه فقط ازت بخوام.
واسه همه چيزت من بايد نظر بدم (لباس . اندام؛ آرايش...) . شايد در روز چند بار ازت اين درخواستو(رابطه) بخوام تو هم نبايد نه بگي رابطه جنسي از ......(منظور رابطه غير از اصل رابطه جنسي زناشويي)
اينا واسم لذت بخشه. هيچ وقت واست كم نميزارمو هميشه راضي نگهت ميدارم. ميخوام توهم واسم كم نزاري و طبق ميل من رفتار كني. "
من مخالفت كردم در خصوص مورد بالا . بعدش گفت پس بزار تجربه كنيم تا بعد تصميم بگيري. گفتم نه. گفت پس در سال 2-3 بار ميكنيم. كل سال من به خاطرت اذيت ميشمو كوتاه ميام اون 2-3 بارم تو به خاطرم اذيت بشو. گفتم فكر اين كارو از سرت بيرون كن. نميتونم اينا رو واست انجام بدم. خلاصه بعد از چند روز كش و قوس دادن گفت من به خاطرت از چيزايي كه خيلي دوست دارم ميگذرم ديگه ببين چقد دوست دارم ولي تو بايد خيلي تو اين زمينه بهم برسي و از بقيه چيزا نميگذرم. . هر وقت اراده كرديم "اه نميخوام" تو كارت نياري و روي اين بخش از زندگي خيلي بايد برنامه ريزي داشته باشيم و كاراي ديگه.......... و اين كه بعد از عقد بايد اجازه رابطه بدي چون واقعا نياز دارمو تو هم كه مخالف كاراي ديگه هستي . ديگه اگه اينا رو قبول نداشته باشي پس نميخواي با من بسازي...
حالا واقعا نميدونم اين موضوع اينقدر مهمه كه بايد اين همه در موردش صحبت كرد؟ البته ميدونم كه بايد خيلي به اين موضوع اهميت داد. ولي به نظر من اينا حرفاييه كه تو زندگي به مرور زمان بايد مطرح بشه. نه الان كه هيچ تجربه اي نداريم. نميدونم من اشتباه ميكنم يا اون. از اين جور حرف زدنش خوشم نيومد. احساس ميكنم زيادي توقع داره. ميترسم نتونم از پس خواسته هاش بر بيام. تازه به نظرم خيلي از اين كارا مال تو فيلمهاست. براي من يه رابطه از بوسيدن شروع ميشه و .. آخرشم به يه رابطه نرمال. ديگه اين كه من تو خونه بخوام با لباس زير باشمو منتظرش بمونم يا نقشه بكشم كه اين دفعه بريم فلان جا يا فلان كارو كنيم كه لذت بيشتري داشته باشه يا هر چيز ديگه اي... به نظرم ديگه زياديه. لازم نيست از الان فكرمو درگير اين چيزا كنم. هر چيزي به وقتش. واسم جاي سواله چرا اون از الان به اين جاهاش فكر ميكنه.
به نظر شما حالا كه كوتاه اومده ممكنه بعدا تو زندگي دوباره اين درخواستو داشته باشه و در مورد اين مسئله مشكل پيدا كنيم؟ خودش كه ميگه با اين مسئله كنار مياد و عادت ميكنه.
من خودم هميشه دوست دارم به خودم برسمو تو زندگيم كم نزارم. ولي با اين حرفاش از همين الان استرس دارم كه نكنه يه كمي از فرم افتادم بزاره بره. نكنه از اين مدلي كه هستم خوشش نياد... دوست دارم بهم آرامش بده نه اينكه بگيره. نميدونم شايد الان اينجوري بدبين شدم.
اصلا رابطه صحيح زناشويي چيه؟ درسته كه هر حركتي كه آدم از اينجا و اونجا ميبينه و ميشنوه از همسرشم تقاضاي همونو داشته باشه؟
ديگه موندم سر دوراهي. البته اينم بگم كه تو اين مدت چند بار خواست در مورد اين مسائل حرف بزنه ولي من اجازه ندادم فكر ميكردم اينا حرفاي بعد از ازدواجه. اصلا نميدونم از پس خواسته هاش برميام يا منصرف شم. خواستم برم با يه مشاور حرف بزنم ولي روم نشد اينا رو بگم.
رو مسائل ديگه اخلاقي مالي خانوادگي ... شايد بشه گفت مشكل خاصي نباشه. يه كمي بالا و پايين داريم ولي خوب نميشه كه 100درصد با يه مرد/زن كامل و بي عيب و نقص ازدواج كرد. ولي اين حرفاش...
ببخشيد كه بي پرده حرف زدم. خواستم كامل توضيح داده باشم تا درست راهنماييم كنيد. شرمنده اگه زياده روي شد.
_________________
اين پست توسط keyvanناظم تالار ويرايش شد
علاقه مندی ها (Bookmarks)