به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 69
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    * پر از ابهام از رفتار یک مرد


    سلام:آرمان راست می گه...کامل می گم و من دختری 24 ساله ودانشجوی پزشکی هستم با قیافه خوب وخانواده سرشناس و خوش نام.اهل درس و خیلی شیطون.حدود 3-4 ماه قبل با یکی از همکارام که پزشک هست آشنا شدم.من خواستگار خیلی داشتم ولی عاشق هیچ کدوم نبودم....شرایط های عالی و و ضع خوب ولی نمی تونستم دوستشون داشته باشم تا اینکه با ایشون آشنا شدم 2 سال از خودم بزرگتر بود....خیلی معیارامو نداشت ولی دوسش داشتم....اون پا پیش گذاشت و با اجازه خانواده هامون قرار شد چند ماه آشنا بشیم اگر ok شد خانواده اون برای خواستگاری بیان.بعد یک مدت روابط معمولی و شناخت های کلی اون به من گفت دوستم داره.با هم چندبار شام خوردیم و رفتیم بیرون...هون خواهر و داماد و دوستامم دیدووووهمه گفتن معیارای تو رو نداره ولی عالی هست.معیار هم منظورم سطح خانواده است و اینکه من رزیدنت ها رو می دیدم....به هم غلاقه مند شدیم از صبح تا شب پای تلفن و دوستت دارم آخرشوبرام کادو و گل می گرفت....تا یک شب از 2 ظهر تا 11 شب نه پیام داد نه زنگ زد...داشتم دیوانه می شدم ..پیام دادم 10 تا که کجایی من نگرانم...ولی هیج... طرف 12 زنگ زد عصبانی که تو پزشک هستی مریض داشت زیر دستم می مرد تون وقت تو از این پیام ها می دی؟خجالت کشیدم قطع کردم 15 دقیقه بعد زنگ زد با مهربونی ببخشید مریضم مرد و اعصابم داغون بود.منم هیچ نگفتم...تا یک کشیک که با هم بودیم یک خانم پرستار به من گفت اونو دوست داره و من ناراحت شدم.ازش خواستم بیاد پهلوم با هم قدم زدیم و گفتم از چی ناراحتم.اون گفت فهمیدم ولی نباید به من شک کنی ...من صبح تا شب به تو می گم دوستت دارم اونوقت تو این فکرا رو می کنی ووو گفتم من از تو مطمئنم می خواستم پرستار بشینه سر جاش ... ولی اون این رو کرد بهونه..هفته بعد رفت شهرشون قرار بود بیان برای خواستگاری ولی وقتی بر گشت تا 2-3 روز خبری نبود.من پیام زدم بیا چیزاتو پس بگیر و اون باز عصبانی شد که تو زود قضاوت می کنی و صبر کن.منم گفتم نمی شه قرار بذار جیزاتو پس بدم...نمی خواستم کوچیک شم.کسی که هر روز پیام می داد حالا 2 روزی 1 می داد.یک روزم حالم به هم خورد مجبور شد تو شیفتش برام سرم بذاره.2 روز بعد قرار گذاشتیم بهش گفتم من می خواستم به تو بگم برام چقدر مهمی و تو داری این کاذو می کنی؟گفت ما تو همه چیز شبیه هستیم ولی این موضوع منو می ترسونه... گفتم تو این همه مدت تو چیزی دیدی این دختره از قصد ما رو بازی داد ولی گوش نکردوکادو هارو به زور بهش پس دادم یک قطره اشک ریخت و تمام.بعدش دیدم داغون شده منم همینطور.خیلی همو دوست داشتیم خانواده هم تعجب کردن....نفهمیدم اگر انقدر منو دوست داشت چرا فرصت نداد؟یا از اول دروغ می گفت؟چرا اشک ریخت اگه خودش خواست؟چرا چرا چرا این کارو کرد؟؟؟؟

    ************************************************** *************************
    توضيحات كاملتر :
    من خواستگار خيلي داشتم و پسرهاي مختلفي تو زندگيم بودن که همه با اجازه خانوادم وارد شدن با قصد ازدواج ولي من هيچ کدومو از ته قلبم دوست نداشتم. تا 4 ماه قبل که با يکي از همکارام آشنا شدم که پزشک بود و نگاه آشنايي داشت. با هم کار مي کرديم و بعد 10 روز برام گل آورد و شماره موبايلمو با اصرار گرفت.خوشحال شدم که اين کارو کرد چون حس خوبي بهش داشتم.مي گفت فقط درس خونده و هيچوقت تو فکر ازدواج نبوده تا منو ديده.من تجربه زياد داشتم و جريان اين آقاي دکترو فوري به خانواده گفتم.اونم گفته بود و با اجازه خانواده هامون آشنا شديم.2 بار به دعوت تون شام خورديم و چندبار بيرون رفتيم.برام کادو گل خريد ولي خانوادش تماسي نگرفته بودن و هر بار گفتم لااقل زنگ بزنن گفت اول 2-3 ماه شناخت پيدا کنيم.تو اين فاصله اون خواهر و شوهر خواهروم ديد و اونا همم تاييد کردن که پسر خوبي است.تمام حرفامونو زده بوديم.اون فقط راجع به آينده ميگفت و بع 1.5 ماه به من گفت دوستت دارم.بهترين شب زندگيم بود.چون اولين کسي بود که انقدر دوست داشتم.قرار بود ماه بعد بره و با خانوادش بياد همه چيز عالي بود تو آسمونا بودم.تا تو يکي از کشيکام يکي از پرستارا کمي منو اذيت کرد و گفت اونو دوست داره ديوونه شدم اون فهميد اومد پهلوم و گفت تو چرا به من شک کردي.گفتم به تو نه مي خواستم پرستار رو بشونم سر جاش ولي اون باور نکرد و همين رو کرد بهونه و رفت شهرشون وقتي بر گشتوبه آني همه چيزو تمام کرد و بدون هيچ دليل قانع کننده اي گفت من مي ترسم تو اين طور باشي.هر چه کردم کوتاه نيومد و تمام.چيزاشو پس دادم اشک ريختم اونم ناراحت بود ولييييييي تمام.من ماندم مبهوت که.....
    چي شد؟پس اون همه دوستت دارم ها چي شد؟يعني من انقدر کارم عجيب بود که بره؟...
    .مرا دوست بدار اندک اما طولاني.....
    اين پيام اولين پيام اون بود....من بهش گفتم اين ها طبيعي هست و نشون مي ده من چقدر دوستت دارم که نمي خوام از دستت بدم.بهش گفتم ما تو شناختيم و الان بعضي دخترها رابطه نامزد و عقد کرده رو مي زنن به هم ومن فقط خواستم اون دختره بدونه تو مال مني.. همين .ولي گويا قانع نشده بود....مدام تکرار مي کرد من و تو خيلي به هم نزديک بوديم چرا حتي يک ذره ترسيدي...خيلي سخت گير بود...احساس کردم ترسيده...اولين .sms تبريک عيد مال اون بود و 2 هفته اي هم بعد از اون جريانات ريش بلندي گذاشته بود و يک افتضاحي که نگو که مجبور شدم پيام بدم بهش که مضحکه شدي.اگه خودش منو واقعا نمي خواست اين چه ريختي بود.همه دوستام مي گفتن تو اونو اذيت کردي و من فقط ساکت بودم....همين....روم نشد بگم اون منو نخواست....حالا کار صحيح چيه؟من انقدر مغرورم که حاضر نيستم کوتاه بيام.اونم از من نخواسته که ببخشمش...هيچ نشاني از بازگشتش نيست ولي من عجيبه نمي تونم فراموشش کنم؟چکار کنم؟اون بسيار پاک . مهربان.نجيب و.....بود...ما خيلي شبيه بوديم اونم هميشه از اين همه شباهت تعجب مي کرد...شما فکر مي کنيد اونم ناراحته؟شما بوديد از طرف مقابل با اين شرايط چي مي خواستيد و اون دختر چکار مي کرد شما دوباره بر مي گشتيد؟مي تونيد کمکم کنيد..... من ولش کردم ولي آيا اون حق داشت بعد اين همه دوستت دارم و گذران وقت من و خانوادم اين کارو بکنه.هم خانواده من سر شناسن هم اون.اهل دختر باز بودنم اصلا نبود که بگم اشتباه کردم.چرا شما پسرها به يکي مي گيد دوستت دارم بعد انقدر راحت مي ريد؟يعني واقعا فراموش مي کنيد؟
    من هيچ کار نکردم فقط ازش خواستم بياد پهلوم با هم چاي خورديم و کمي قدم زديم ولي اون گفت که وقتي انقدر نزديک هم بوديم و من هر دقيقه بهت مي گم دوست دارم چرا حسوديت شد؟مي گفت به چي؟راستم مي گفت چون آدم محکمي بود.مي گفت زود قضاوت کردي با هم حرف زديم و خيلي زياد ولي کوتاه نيومدوهرچي گفتم ما دو سه ماهه با هميم تو همچين چيزي ديدي از من گفت نه ولي کارت درست نبود که شک کردي وحتي دعوا هم نکرديم.روز آخر وقتي چيزاشو دادم نمي گرفت و گريه کرد.دوست دارم به عنوان يک پسر بگي بهم اين کارش درست بود؟اگر تو بودي و يکي رو دوست داشتي اين کارو ميکردي؟ما همه چيزمون ok بود.فکر مي کني اون واقعا منو دوست داشت يا دروغ گفت؟
    حتی تحقيق حسابي کردم هيچکي تو زندگيش نيست و مي دونم هنوزم منو دوست داره از وقتي جدا شديم نصف شده منم يک بار تو کشيکام از هوش رفتم و خودش مجبور شد برام سرم بذاره تا صبح هم بالاي سرم قدم زدو داغون شد و الانم پيام جدي و .... مي ده گاهي..از این پسرها نبود که بگم سر کارم گذاشت وگرنه اسمشم نمی آوردم منم دختر کوچکی نیستم که خام اشک و غیره بشم...اشک اونم از ناراحتی من بود.وقتی بهش گفتم می خوام چیزاتو پس بدم زنگ زد و کلی دعوام کرد که چرا زود قضاوت می کنی و به من فرصت نمی دی!!!نمی دونم چه فرصتی از من می خواست ؟می خواست تا صبر کنم بعد 1-2 ماه بگه نمی خوام..پس شخصیتم چی می شد...الانم می دونم بهم فکر می کنه چون هیچ دختری تو زندگیش هیچوقت نبود و من اولیش بودم.واضح بود....گاه پیام می ده منم جواب می دم ولی می دونم بر نمی گرده....شما یک ÷سر اینم جریان کاملش ...چی فکر می کنی؟؟؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید سارا بانو تشکرکرده است .

    سارا بانو (یکشنبه 05 دی 89)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 دی 91 [ 21:04]
    تاریخ عضویت
    1387-10-14
    نوشته ها
    768
    امتیاز
    18,761
    سطح
    86
    Points: 18,761, Level: 86
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 2,462 در 461 پست

    Rep Power
    92
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    با سلام
    واما خانم rsrs1380 قدري آخراي داستانتون رو گنگ و مبهم توضيح داديد اما اگه علمي بخواييم بحث كنيم عوامل مختلفي هست ، ولي به عقيده من زياد پا پيچ نشيد و وقتي ايشون كنار رفتند شما نبايد دنبال قضيه رو بگيريد حتما مشكلي بوده وهست در ضمن گفتن دوستت دارم وريختن اشك دليل دوست داشتن واقعي نيست و بيشتر اوقات قصد فريب يا تظاهر هست !! اما اگر بازهم بيشتر توضيح بديد ممنون ميشيم !

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 دی 91 [ 21:04]
    تاریخ عضویت
    1387-10-14
    نوشته ها
    768
    امتیاز
    18,761
    سطح
    86
    Points: 18,761, Level: 86
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 2,462 در 461 پست

    Rep Power
    92
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سلامي ديگر
    با توضيحاتي كه ارائه كرديد، به شما پيشنهاد مي كنم ، علاوه بر كنترل احساس ، بسيار جدي از طريق خانواده ها پيگير باشيد و از خانواده خود بخواهيد تا قضيه رو دنبال كنند و دليل اصلي اين كار ايشون رو جويا بشند ، ترجيحا از پدرتون بخواهيد كه از اون آقا بخواهند تا نسبت به اين رفتارشون توضيح قانع كننده اي بدهند و در صورتي كه با توضيحات ايشون خانوادتون قانع شدند شما هم بنا بر مصلحت اين امر رو قبول كنيد ، چون رفتاري كه اين آقا نشان داده اند تا حدودي عجيب به نظر ميرسه و احساس مي كنم يا خيلي زودرنج هستند يا مشكل ديگري هست كه نمي خواهند بيان كنند به هر حال ايشون بايد جواب قانع كننده اي نه به شما بلكه به خانواده شما كه به هر حال مدتي رو به بهانه ازدواج با شما بوده بايد الان جوابگوي اين قضيه باشه ، از خانواده خود بخواهيد بسيار جدي به اين موضوع رسيدگي كنند نه اينكه خداي ناكرده بخواهند ايشون رو مجبور به پذيرش و ادامه رابطه يا ازدواج بكنند بلكه از ايشون بخوان كه توضيح بدهند ، به ياد داشته باشيد كه اين اقدام يعني توضيح خواستن، از طرف شما نمي تونه مشكلي رو حل كنه حتما اين مساله از طريق خانواده ها بايد پيگيري بشه چون اگه قصد لج و لجبازي يا تنبيه باشه ايشون هيچ گاه به شما توضيح نمي دهند ، بعد از طرح مساله توسط خانواده انشاالله كه به نتيجه دلخواه خواهيد رسيد، پس شما قدم اول كنترل احساس.و سپس طرح اين مساله توسط خانواده است اين گام رو برداريد و سپس ما رو هم در جريان كارتون قرار بديد .تا اگه نيازي باشه باز هم دوستان راهنمايي كنند .

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 شهریور 91 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1387-12-22
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    3,057
    سطح
    34
    Points: 3,057, Level: 34
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 14 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    ببین عزیزم هر کسی حق داره که واسه زندگیش تصمیم بگیره فرق اینطور رابطه ها و ازدواج هم همینه به خاطر تصمیمی که برای ایندش گرفته نمیتونی بگی دوست نداشته یا باهات بازی کرده واسه همین ادما میخوان همدیگرو بشناسن که اگه نخواستن بگن نمی خوان ولی اینو باید بگم که همونطور که 2نفر با توافق رابطه برقرار میکنن با توافق هم باید رابطه رو تموم کنن و برای کارشون دلیل بیارن و طرف مقابل رو راضی و قهنع کن دلیل ایشون هم من فکر میکنم بد بینی شما باشه شما خیلی زود قضاوت میکنید ایشون هم چند نمونه از رفتار های شما رو دیدن و ترسیدن وقتی از 2 تا 11 بهت زنگ نزده اون رفتارو دیده اخه عزیزم چرا ما ادمها قبل از شنیدن حرف دیگران قضاوت میکنیم این کار به نظر من یه گناه بزرگه باید حرفهاشو میشنیدید بعدش اگه قانع کننده نبود گله گذاری میکردید یا در مورد اون پرستار چرا اصلا شما باید اون رو سر جاش مینشوندین؟اگه شما به دوستتون اعتماد داشتید این کارو نمی کردید چون اون خانم بعد از مدتی سر جاش مینشست چون رفتار اون اقا این رو بهش نشون میداد شما مطمئن نبودید که این کارو کردید میدونم شایدم نا خود اگاه بوده ولی به هر حال اگه منم بودم بهم بر میخورد در این مورد که باید چیکار کنی نظر من اینه که مثل یه خانم محترم که به بلوغ فکری رسیده باهاش تماس بگیر باهاش قرار بزار و در مورد رابطتون و تمام شدنش یا هر چیز دیگه باهم صحبت کنید همدیگرو قانع کنید بهش بگید بعد از این مدت رابطه این رو حق خودم می دونم که قانع بشم از طرف تو به هر حال ما ادها هستیم برای اینکه بهم کمک کنیم برای اینکه ایینه یکدیگر باشیم ایراد های هم رو بهم بگیم سعی بر برطرف کردن ایرادهامون بکنیم با قد بودن و لجبازی به جایی نمیرسیم

  6. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سلام بر دوست گرامی....و سلامی بر آرمان عزیز...دوستان من اگر می گوییم سوال ایشان مبهم بوده به این دلیل است که وقتی شما مطلبی را جزبه جز بیان می کنید قطعا ما هم باید جوابی موشکافانه و جز به جز بدهیم.....آرمان گرامی اگر در آن تاپیک جواب کامل دادم چون سوال کلی بود...
    و از توضیح بیشتر دوستمان هم متشکرم که ماجرا را روشن تر کردند...
    در مورد رفتار آن اقا باید بگوییم ایشان به نظر بنده هنوز با خود کنار نیامنده اند و نوعی شک و تردید وجودشان را فرا گرفته....در واقع هنوز نتوانسته اند خود را تکمیل کنند...ایشان برعکس اینکه خود می گویند ""چرا به من شک کردی؟"" خودشان به خود مشکوک هستند و نسبت به رفتار خود به ثبات کاملی نرسیده اند...همین می شود که وقتی شما کوچک ترین سوالی از ایشان می کنید یا نسبت به ایشان شک می کنید...بلافاصله حالت تدافعی گرفته و با خود فکر می کند که ""من چه اشتباهی کرده ام که او به من شک کرده""در حالی خود ایشان دچار افکار غلطی هستند که باعث می شود همیشه نسبت به خود شک داشته باشند...
    اما در مورد اینکه او هم از این ماجرا ناراحت است......می توانم بگوییم خوب همه در این حالت سعی می کنند حالت ناراحتی به خود گیرند تا سوءزنی به آنها نشود...
    در مورد اینکه آن آقا از هر لحاظ مناسب شما بودند شکی نیست.....اما به نظر بنده ایشان هنوز در کنترل عواطف و همچنین تصمیم گیری دچار اختلال می باشند...
    براحتی می توانید از رفتارهای این آقا تشخیص دهیم که او قادر به تصمیم گیری نیست....نمونه بارزش اینکه اول می گویید رابطه خودمان را تمام کنیم و بعد می گویید یک فرصت دوباره به من بدهید.
    بهترین کاری که شما در این شرایط می توانید انجام دهید این است که:::هرگز هیچ اصراری برای ادامه رابطه نداشته باشید.....و صبر کنید اگر او با خود کنار آمد و آماده تشکیل یک زندگی شد....آن وقت حتما به خواستگاری رسمی شما خواهد آمد....وگرنه هر گونه عکس المعل نامناسبی از سوی شما وضع را بدتر خواهد کرد....
    موفق باشید..

  7. #6
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد



    سلام:
    هم تالاری های عزیز از راهنمایی هاتون ممنونم به خصوص مرجان که هنوزم داره بهم کمک می کنه: می خوام بدونم شما موافقین به یک آدم که هردومون و خوب می شناسه و فکر می کنم قابل اعتماد بخوام بره ازش غیر مستقیم بپرسه قضیه چی بوده؟حقیقتا همون بوده که گفته یا چیز دیگه ای بوده؟کار درستی است یا غلط؟
    راهنماییم کنین ..ممنون

  8. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 دی 91 [ 21:04]
    تاریخ عضویت
    1387-10-14
    نوشته ها
    768
    امتیاز
    18,761
    سطح
    86
    Points: 18,761, Level: 86
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 2,462 در 461 پست

    Rep Power
    92
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    با عرض سلام

    ضمن احترام به راهنماييهاي خانم مرجان ، بنده يكبار راهنمايي كردم و نظرم هم كمك گرفتن از خانواده هاست چون مطمئن ترين راه هست و اما با سخنان جناب نقاب هم موافقم كه از جانب شما نبايد حركتي انجام بگيرد و بايد صبور و منتظر عكس العمل ايشان باشيد اما چون خانواده هم ايشون رو مي شناسند جاي تعجب داره واسه بنده كه چرا خانواده ها در تماس نيستند يا از اين قضيه جدايي بي اطلاع هستند ؟!!! به هر حال خانواده اي كه اجازه مي ده هر چند وقت يكبار يك مرد وارد زندگي دخترشون بشه به قصد آشنايي اكنون هم بايد لا اقل به خودشون زحمت بدن و از اين آقا توضيح بخواهند ؛ و باز هم ميگم تلاشهاي مستقيم شما حتي اگر اكنون نتيجه بخش باشه و ايشون رو برگردونه مطمئنا بعدها اثر منفي در رابطه و زندگي شما خواهد گذاشت پس خواهش مي كنم يكبار ديگه به صحبتهاي بنده و جناب نقاب توجه بفرماييد و بهترين راه رو انتخاب كنيد.اگر هم قدري تامل كنيد چند روز ديگه جناب سنگ تراشان مشاور اين تالار از سفر بر مي گردند و ايشون و ديگر روانشناسان و مشاوران نظرات بهتري خواهند داد پس صرفا با راهنمايي يك نفر دست به اقدامي عجولانه نزنيد بهتره

  9. #8
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    آقا آرمان 26:
    این سوال خودم بود که پرسیدم و هنوز مرجان جوابی نداده در این مورد....ذهنم رو گرفته بود....
    خانواده هر دو ما کامل در جریان هستند و من با اجازه اونا همه کارهامو می کنم....حتی همین الان که اینجا دارم تایپ می کنم و این همیشه رمز پیروزیم بوده...اونا هم نظر شما رو دارن ولی من نذاشتم ....نمی خواستم بی احترامی بشه چون دوستش داشتم و هر دومون انقدر بالغ بودیم و خانواده ها برامون احترام قائل بودن که بذارن اگر به نتیجه نرسیدیم اونا وارد بشن...منم انقدر عاقلم که این مرد رو فراموش کنم و 100 درصد هیچ کاری نمی کنم تا مشاور های سایت هم نظر بدن..... نظر اونا هم برام مهمه....من دختر عاقلی هستم و خودم هم در بخش روانپزشکی به عنوان پزشک با این جور مراجعین در حد محدود آشنایی دارم.هر دو خانواده آنقدر محترم رفتار کردیم که حد نداره...منم ناراحتیم یک مورده وگرنه الانم 2 تا خواسگار خوب دارم ولی حاضر نیستم فعلا بهشون فکر کنم....من فقط می خوام روانشناسی این رابطه رو در بیارم و علت واقعیشو تا هم راحت شم هم یاد بگیرم......همین....(هیچ عجله ای هم ندارم)

  10. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 شهریور 91 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1387-12-22
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    3,057
    سطح
    34
    Points: 3,057, Level: 34
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 14 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    نه من موافق این کار نیستم عزیزم.به نظر من این کار رو خودت بکن اگه کس دیگه ای رو بفرستی نتیجه جالبی نمیبینی چون مطمئنا ایشون دوست ندارن که کسی به غیر از شما 2نفر از مشکلاتتون با خبر باشه.و ایشون اگه حرفی داشته باشه راحت تره به خودت بگه نه به دیگران

  11. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سلام rsrs1380

    ناراحتی و نگرانی شما کاملا قابل درکه اما به نظر می رسه برای اینکه بتونی این مساله رو برای خودت حل کنی نیاز به گذروندن واحدهای پیش نیاز داری .
    با بخشی از نظرات دوستان خوبم آرمان 26 و نقاب موافقم .این کاملا درسته که شما و ایشون در یک دوره ی شناخت نسبت به هم بودین و قائدتا در یک همچین رابطه ای این حق برای هردوی شما محفوظ بوده که در صورت تشخیص عدم تناسب بتونید این رابطه رو به اتمام برسونید. به همین سادگی . برای قطع یک رابطه هم دلایل زیادی می تونه وجود داشته باشه .همیشه نباید دنبال دلایل سخت و پیچیده رفت . ساده ترینش می تونه این باشه که ایشون مثلا از چهره ی شما یا پوشش شما یا رفتارهای شما و یا هر چیز دیگری خوشش نیومده اما برای اینکه شما رو نرنجونه و دل شما رو نشکنه بویژه از نگرانی شما در خصوص پرستار کشیک استفاده کرده و شما رو به سمت قطع رابطه سوق داده ..
    از این منظر شما یا خانوادتون می تونین دلایل رو از ایشون بخوایین اما بعید به نظر می رسه پاسخهای ایشون شما رو قانع کنه ... چون به نظرم شما بیشتر از این ناراحتین که چرا در این ارتباط رد شدین ...

    بنابراین شاید پافشاری و اصرار شما حتی برای جویا شدن دلیل این رفتار سود چندانی نداشته باشه و چه بسا که به تشدید احساست منفی و ناراحت کننده ی شما بیانجامه... در اینگونه مواقع معمولا عمومی ترین توصیه صبر و تلاش برای تمرکز زداییه ... باید سعی کنید برای خودتون مشغولیات جدید و جذاب فراهم کنید و به زمان و خودتون اعتماد کنید.
    ورزش ، موسیقی ، مطالعه ، نقاشی ، مهمانی ...و ... به شما کمک خواهند کرد که از این تجربه به سلامت عبور کنید.

    در نهایت می خوام بهت توصیه کنم معیارهایی که برا ازدواج و انتخاب فرد مناسب داری رو یک بار دیگه مورد بازبینی قرار بدی . برای این کار می تونی از مقالات انجمن مشاوره ازدواج و نیز از گلچین مقالات ازدواج که در ذیل تمامی صفحات قابل رویت است کمک بگیری. از طرفی هم بهتره تلاش کنی احساسات و عواطف خودت رو بیشتر بشناسی. چون از نوشته هات اینطوری احساس کردم که گاهی حتی با خودت هم صریح نیستی .مثلا اونجا که علیرغم میل باطنی هدایای او رو بهش برگردوندی و اصرار کردی که اونها رو بپذیره و بعد از اینکه او متوجه تمایلات تو نشده و درخواست تو رو پذیرفته رنج بردی ...

    عزیز دلم
    ما باید یاد بگیریم که با تجربه هامون زندگی کنیم . اگر قرار باشه در هر تجربه ای بمونیم و زوایای مختلف و مثبت و منفی اون رودرک نکنیم قطعا زندگی رضایت بخشی نخواهیم داشت.

    دوستت دارم و برای موفقیتت دعا می کنم.


 
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.